★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

این سایت صرفا جهت اعتلای فرهنگ اسلامی و یادآوری و گسترش مسائل دینی و اعتقادی و درج مطالب مفید و کارآمد برای همه بازدیدکنندگان میباشد
والسلام علی من اتبع الهدی

  • ۰
  • ۰

اهمیت کتاب

سلام علیکم

راجع به مبحث مهم  کتاب و نوع کتاب و بهترین کتابها و نقش کتاب و آداب کتاب و کتابخوانی و مطالب اطراف و حول محور این موضوع بیان خواهم کرد و 

عرایضی خدمت بازدیدکندگان تقدیم میکنم 

هرگونه اشتباه و سهو و غلط را حتما عفو بفرمایید

راستی

کتاب چیست؟لفظ کتاب یک کلمه ای عربی است به معنای نوشتار.صفحاتی که حاوی مطالب نوشتاری باشد را کتاب مینماند.که قبلا بر روی سنگ و چوپ  پوست و چرم و استخوان و غیره  بود و تا  حالا که با پیشرفت چشمگیر علم و صنعت و فناوری  کاغذهای متنوع با بهترین جنس و بهترین جوهرها در بهترین کیفیت و با وسایل و تجهیزات لیزری و فوق پیشرفته  ارائه میشود که فقط با زدن چند دکمه کتابی بزرگ را کپی کرده و تحویل شما خواهد داد مثلا میبینیم درباره یک کتابی که فقط یک مکلف داشته و یک بار آن را نوشته توسط کارخانه چاپ مطبوعات و کتب چندین هزارنسخه از آن تولید میگردد و در دسترس همه علاقه مندان به آن کتاب قرار میگیرد. پیرامون جنس کاغذ هم شنیدیم  که  تازگیها ایران سرفراز  از نوعی سنگ ،کاغذی ساخته که به هیچ وجه قابل اشتعال نیست و آسیبی نمیبیند و این میتواند به حفظ کتب کمک شایانی بکند 

اما اهمیت کتاب که قدمتی چند هزار ساله دارد بیشتر از اینهاست که در این وقت و به زبان این حقیر بیان گردد اما با این قلم ناتوان و کند خود سعی درباره ایراد مباحثی میکنیم هرچند منسجم نیست لکن از باب از همه جا از همه رنگ توضیح خواهیم داد شاید مفید فایده و مثمر ثمر واقع بگردد زیرا قصد حقیر ایجاد یک سخنرانی نیست بلکه نقل مطالبیست من حیث المجموع در راستای فرهنگ سازی کتاب و کتابخوانی

ان شاءالله که اول از همه خودم عامل به گفتارم باشم

ان شاءالله الرحمن

اما باید بدانیم که 

معمولا ذهن انسان از حفظ و نگهداری عین مطالب و صد درصد مطالب بدون هیچ نقص برداری  در ذهن و خاطره و حافظه عاجز است.

پیامبر فرمودند:علم را با نوشتن در بند کنید

این بهترین راهکار از پیامبر گرامی بود.

تمام علوم اینگونه حفظ شد و به ما رسیده

اما به محض اینکه یک مطلبی را در یک برگه ای بنویسیم و در آن یادداشت خود را ثبت کنیم،هر چند سالها بگذرد و آن نوشته از آسیب حفظ گردد تا نگاه به یادداشت کنیم مطلب یادمان می آید.حتی میتوانیم آن را کپی کنیم و توسعه بدهیم به حدی که خسته شویم و این امر انتها ندارد مگر اینکه ما از نشر آن عاجز و ملول شویم.

حال باید بدانیم این نوشته حاوی چه مطالبی است؟این خیلی مهمه که ما داریم چه مطلبی رو نشر میدیم و یا اینکه از چه مطالب حفاظت میکنیم.

اگر مطالبیست که راجع به مسائل دینی و احکام و اعتقادات صحیحه طبق موازین اخلاقی اسلامیست که عیب ندارد

اما اگر کتاب یا نوشتار و یادداشتیست که به ضرر اسلام و به ضرر افکار است و شبهات را رواج میدهد و اعتقادات مردم راجع به دین متزلزل میکند حفظ و نگهداری اینها عیب دارد و این از مسلمات احکام اسلامی است و عناوینی چون کتب الضاله و گمراه کننده درج گردیده.

مگر اینکه نسخه ای از  آن کتاب در دسترس یک کارشناس مربوطه و خبره قرار بگیرد تا مسائل را حلاجی کرده و بر علیه آن کتاب و شبهات آن قلمفرسایی کند و مردم را راجع به این مسائل آگاه کند و جواب آنها را به صورت دقیق بیان نماید تا کسی در دام گمراهی و فتنه قرار نگیرد.اینگونه اگر باشد بی عیب است.

اما اگر کتابی در دسترس ما باشد که حاوی مطالب ضددین و ضد اسلام باشد اول از همه این برای ما بی خطر است.چون معمولا کسانی این مطالب را مینویسند و پخش میکنند که دین را به صورت اجمالی یادگرفته (حد اقل نسبت به اکثر مردم آگاهتر هستند)بعد از جهل مردم نسبت به دین سواستفاده میکنند و مطالبی را مینویسند که وقتی یک خواننده بدبخت و بیچاره که هنوز وضوی صحیح را بلد نیست و معنای حمد و توحید را هم نمیداند حالا بماند اشتباه تلفظ هم میکند،وقتی مطالب کتاب گمراه کننده را میبیند اول در تعجب قرار میگیرد و بعد نسبت به دین و افراد دین بدبین میشود و سپس از خودش بدش می آید و دیگر قادر به همراهی با دوستان نیست و اگر احیانن اهل مجلس دین و نماز و مسجد هم باشد کنار میگذارد و گاها به حدی در دل خود احساس شادی میکند که گویا به یک اختراع جدیدی دست یافته که بقیه بی اطلاعند اما دریغ که او نمیداند در چه مهلکه ای قرار گرفته و اکنون مرحله ورود شیطان به ذهن و مغز و اعضای اوست و شبهه پشت شبهه و بدبینی پشت بدبینی و آزار پشت آزار و گریز پشت گریز و تحیر بعد از تحیر و شک های عجیب و غریب پشت سر هم در دل و جان او رخنه میکند و در یک کلام او را خواهد کشت.

حیف که با خود نمی اندیشید و حداقل شبهه هایی که در دلش بود را به کارشناس دین مطرح نمیکرد.اگر جواب سوالاتش را ندادند و علما و منطقا قانع نمیشد اون موقع حق گله داشت.

اما مثل اینه که طرف مریض میشه بعد به جای اینکه بره دکتر،دردش رو کتمان میکنه گویا اگه به دکتر مرضش رو بگه دکتر از  مداوای او ناتوانه.

و بیان نمیکند و نمیکند تا بیماری او را از پا در بیاورد.

اما این مثال راجع به بیمار بود.حال آنکه این شخص در دلش مرض پیدا میکند و روح او را تاریکی و ذهنش را فساد میگیرد ولی در ظاهر احساس میکند او بر حق است و بقیه در گمراهی.و حتی او مبلغ دشمن هم میشود و یه جورایی حرفهای ضددین که برگرفته از آن کتاب گمراه کننده بود رو بیان میکنه و دوستان او اگر اطلاعاتی هم داشته باشند و بخوان جوابش بدن او قانع نمیشه و میگه من بهتر میدونم شما نمیخواین بفهمین.

ضرر این کتاب کاش به اینجا ختم میشد.نکته این جاست که این شخص با افراد دیگری که ضعف علمی و ضعف اعتقادی دارد نشست و برخاست میکند و القائات شیطانی و شبهات را بیان میکند و همان ضعف را از آنها میگیرد و آنها را کاملا نسبت به دین بی اعتقاد میکند.

یک میوه که گندیده شد بقیه را هم گندیده میکند.

پس باید مراقب باشیم چه کتابی میخوانیم.

حتی کتابها رو نباید از وسط و یا آخر و یا فقط صفحات اول بخوانیم چون چه بسا مطالب در آن کتاب مفید نوشته شده که وقتی ما اشتباها مثلا صفحه ۵۶ رو باز میکنیم میبینیم اول صفحه خط بالا نوشته شده:اسلام دین بر حق نیست

ما هم کتاب رو میبندیم و میریم حتی نقل و قول میکنیم میگیم بابا داخل کتاب معروف فلان عالم و دانشمند نوشته دین اسلام بر حق نیست.

همینجور ادامه پیدا میکنه و میگیم و میگیم تا اینکه یکی از کسانیکه قبلا حرف ما رو شنیده بود کتاب رو میاره و با عصبانیت نشون میده میگه دوست ناگرامی شما صفحه ۵۶ رو نشون دادی و اینو گفتی حالا صفحه قبلش رو نگاه کن ببین چی نوشته.در این لحظه با ترس و نگرانی نگاه میکنی و میبینی ای دل غافل چرا حواسم نبود‌.این مولف داشت از یکی از دشمنان اسلام نقل قول میکرد و منظورش انتقاد به دین نبود بلکه طرفدار دین اسلام بود.اون لحظه چه جوابی براش داری؟چه قدر حسرت میخوری که چرا همینجوری مطالعه کردم‌ کاش اصلا نمیگفتم‌.حالا چجوری باید برم به بقیه بگم اشتباه کردم.

برای اینکه استاد یک کتاب بشی،اون کتاب رو از اول تا آخر خوب بخون و درک کن و بکار بگیر و برای توضیح مطالب از مثالهای سخت و پر ابهام و پیچیده بر حذر باید بود

 

کتاب رو باید خوب نگهداری کنیم.

 

کتابی که در دست داریم رو خوب بخونیم و بعد سراغ کتاب بعدی بریم

 

اگر کتاب شرح روان دارد و متن اصلی قابل مفهوم نیست از شروح خوب استفاده کنیم

 

باید بدانیم اکنون چه کتابی را نیاز داریم

کتاب را هیچگاه دور نیاندازیم

در انتخاب کتاب مجبور نیستیم اما پیشنهاد خوب را قبول کنیم

نسبت به مطالب کتابهای عمومی جبهه نگیریم و تعصب به خرج ندهیم مگر در کتب مسلم روایی و دینی و اعتقادی متفق القول

 

چیزی را تا خوب یاد نگرفتیم به دیگران یاد ندهیم

 

اظهار نظر بدون علم   آگاهی ممنوع

حتی شوخی 

 

فقط خواننده کتاب نباشیم بلکه عامل به دستورات مهم و کلیدی و خوب آن باشیم

کتاب نباید غصبی و دزدی باشد در اینصورت به ضرر ما تمام خواهد شد.

هرچند پیشرفتی حاصل بشه ولی حق الناس گردن ما خواهد افتاد و علم از راه صحیح وارد ذهن و قلب نشده.علم وبال ما خواهد بود.این علم روشنایی بخش نیست بلکه تاریکی افزاست و حتی نقاط روشن را هم تاریک میکنه.همانند لقمه حرام که در نطفه انسان و آینده و سرنوشت فرزندمان اثرات غیرقابل انکاری میگذرد

نسبت به کتب دینی   اعتقادی خصوصن قرآن احترام خاص باید گذاشت و پاها رو در مقابل آنها نباید دراز کرد هرچند در طبقه بالا هم باشند 

و حتما طهارت و ضو هم داشته باشیم

هر سخن و هر نکته ای رو در جای مناسب و مکان و زمان مناسب بیان کنیم.

 

مثلا هیچگاه برای عیادت مریض نباید راجع به مرگ و قبر و قیامت حرف زد بلکه باید راجع به صحت و عافیت و قدردانی نعمتهای خدا و جبران گذشته و غنیمت دانستن فرصت حرف زد.داستان و لطیفه معروف شخص ناشنوایی که به عیادت مریض رفت و خواست به او لطفی بکند ولی اسباب زحمت او هم شد لا اقل یکبار خواندنش هم بی تاثیر  نیست.

به زبان مثال چه خوش گفته اند:هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

 

نسبت به مطالب کتاب باید ظرفیت لازم را  داشته باشیم

هیچوقت به یک نوزاد دو روزه خورش قیمه نمیدن بلکه شیر باید داد

و همینطور هم هیچوقت برای یک شخص بالغ مسن،شیر مادر تعارف نمیکنن 

این اوج بی احترامی به شخص مسن میباشد و از اون طرف هم اولین مورد اوج نادانی شخص را بازگو میکند.

پس سهم هر شخص طبق سلیقه و سن فرد رو در نظر بگیرید

کسی که بر فرض خدا رو به هیچ وجه قبول نداره نباید از آیات قرآن استفاده کرد چون اون قرآن رو نمیپذیره

چکار کنیم؟از مسائل و دلائل عقلی استفاده کنیم و بعد از قبول آنها نوبت به مسائل اعتقادی طبق مهارت خاص و ترتیب استادانه و بیان ماهرانه است

طوریکه نه سیخ بسوزه نه کباب.

 

مثلا شخصی در حال حاضر دبستان درس میخواند بعد میرود سراغ کتابهای سطوح بالتر دانشگاهی.علاوه بر اینکه چیزی متوجه نمیشود حتی راجع به درسهای فعلی خود خسته میشود و نسبت به یادگیری مسائل بی حوصله میشود.

پس نسبت به فراگیری مطالب باید آمادگیهای قبلی و شرایط خواندن را داشته باشیم.

بعضیها علاقه دارن وقتی وارد کتابخانه ای شدن به تمام کتابها یه سری بزنن و این کتاب برداره یه نگاه بکن و بعد ببنده بزاره سرجاش و بعد یکی دیگه و یکی دیگه و مثلا دو ساعت فقط کتابا رو باز کنه وببنده 

و آخرش هم میره بیرون و انگار عالم دهر شده در حالیکه اگه بهش بگی داخل این دو ساعت چی یاد گرفتی میگه خیلی چیزا.

ولی خودش هم نمیدونه چی میخواست و چی یادگرفته

پس باید موضوع مورد نیاز رو مشخص کنیم و کتاب مرتبط با موضوع رو تهیه کنیم و با دقت و حوصله آن را بخوانیم.اگر مطلب علمی بود به معلم و کارشناس مخصوص به آن رجوع کنیم تا ما را نسبت به یادگیری مسائل کتاب آگاهی ببخشد و کمک کند

 

برای کتابهایی که جنبه تاریخی و روایی و علمی و اعتقادی وفلسفی و نظری دارد نیازمند استاد هستیم.

تنهایی چیزی عائدمان نمیشود.

اگر واقعا میخواهیم یک کتاب رو یاد بگیریم اول استادش رو پیدا میکنیم بعد طبق زمان مورد نیاز و گذر زمان و آموزش های استاد آن کتاب را به خوبی یاد بگیریم وگرته خودمان را خسته کردیم.

به هر مطلبی که رسیدیم یک سره قضاوت نکنیم و نظریات دیگر را هم بررسی کنیم و بعد نقلقول کنیم.

از هر منبعی که فاقد اعتبار است و دین و مذهب نمیپذیرد استفاده نکنیم مگر اینکه بخواهیم ازآن منبع در رد پیروان آن استفاده کنیم یا اینکه آن منبع حاوی مطالبیست که از آن ها برای تایید گفتارمان استفاده میکنیم.

 

 

تا زمانیکه نسبت به یک مطلبی  منبع و کتاب خودی وجود داره هیچگاه رجوع به منبع بیگانه نکنیم مگر اینکه برفرض در مبحث با افرادی که منابع ما را قبول ندارد و با منبع خودش قانع میشود استفاده کنیم تا فکر نکند این مطلب در منابع خودشان وجود ندارد

 

مطالب کتاب را صرفا جهت پیروزی گفتاری بر دیگران و مغلوب ساختن افراد غیره نیاموزیم بلکه تنها هدف ما آموزش کتاب و یادگیری کتاب و عمل به کتاب و قصد  و غرضمان رضایت و  اخلاص و تقرب به خداوند باشد

اگر اینگونه نباشد این علم میشود علم لا ینفع.(علمی که نفعی ندارد)

و باید از این علم به خدا پناه برد زیرا علمی که در راستای طاعت و عبادت خداوند نباشد و در جهت و مسیر انسانیت نباشد و ما را در تکامل و سعادت یاری نکند بلکه حتی ما را در خطرات و گمراهی و شک و شبهه و گناه و معصیت و دنیا دوستی و مادیات قرار بدهد،این علم طبق روایت میشود حجاب اکبر.بزرگترین حجاب و پرده ای میشود ما بین خودتان و خدایتان.

در حالی که بین انسان و خدا نباید حجابی باشد

تو خود حجابی حافظ از میان برخیز

 

سعی کنیم اگر کتاب خوبی مطالعه کردیم و استفاده کردیم به دیگران هم پیشنهاد کنیم.

 

پس تا اینجا یاد گرفتیم که بین نوع علم و نوع  کتاب و تاثیر آن بر زندگی رابطه ناگسستنی است

علم مندرج در کتاب است‌.اگر علم سودمند باشد میشود کتاب خوب.

اگر حاوی علم مضر باشد میشود کتاب بد.و دیگر یار مهربان تو نخواهد بود بلکه دشمن خونی تو خواهد شد.

کتاب به خودی خود هیچ ارزشی ندارد و تنها چیزی که به کتاب ارزش میدهد مطالب آن کتاب است.و انسان زمانی ارزشمند خواهد شد که به کتاب ارزشمندی که به او سعادت میبخشد رجوع کند.

همانطور دوست انسان هم میتواند یکی از قویترین کمک کنندگان انسان به سوی خوشبختی و یا به سوی بدبختی باشد.چون کتاب یکی از زیر مجموعه های دوستانمان میباشد و تاثیرات منفی و مثبت به همین کتاب بر میگردد

کتاب هم میتواند یکی از این دو راه را به تو هدیه کند.و این تو هستی که با اختیار خودت ثابت میکنی که کدام راه را انتخاب میکنی.آیا راه سعادت را میطلبی یا راه شقاوت را.

اینجاست که فرق بین انسان عاقل و ناعقل   و دانا و نادان و هوشیار و غافل و  خوب و بد شناخته میشود

پس نتیجه میگیریم که هر کتابی را نباید خواند‌.از کتابهایی که در سطح ما نیست و بهتره بگم ما در سطح آن کتاب نیستیم صرف نظر کنیم تا زمانی که آمادگی لازم رو جهت شروع یادگیری پیدا کنیم.

کتابی انتخاب کنیم که به درد شغل ما و کار و آینده ما و سعادت دنیا و آخرت ما باشد و آن کتابی که معتبرترین کتاب است و مطالب آن خود واقعیت است و یقین محض است و هیچگونه شک و تردیدی در آن نیست و از خدای بی نهایت به سوی ما فرستاده شده ولی ما از آن غافلیم و فقط برای فاتحه و مراسم و قسم خوری و زیبایی و تبرک  به صورت دکور استفاده میکنیم و از مطالب زندگی بخش و نجات دهنده ابدی آن محروم هستیم و این کتاب در اکثر منازل دست نخورده و بعضا گرد و غبار گرفته است باید عرض کنم آن کتاب چیزی نیست جز کتاب قرآن.

قرآنیکه ۱۱۴ سوره دارد

۱۲۰ حزب دارد و ۶۲۳۶ آیه دارد

آیاتی که در طی ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد و اکنون خانه ای از مسلمانان وجود ندارد که حداقل یک قرآن در آن نباشد بلکه خیلی از منازل مسلمانان که انسان برود میبینیم در هر اتاقی به عنوان تبرک و خیر و خوشی یک جلد کلام الله مجید در آن قرار گرفته‌.واین یعنی میران ارادت و اعتقاد مردم به این کتاب.

مردم با این حال که نسبت به این آیات اینقدر تعصب و اعتقاد دارند اگر معنای تحت اللفظی نه تفسیر آن را هم تا حدودی میدانستند چه قدر عالی میشد.

نظم مردم برقرار میشد.عدالت حکمفرما بود.تبعیض ظلم خشونت تجاوز غارت گناه تاریکی نبود.

اما دشمنان چه زود فهمیدند و هرچند نتوانستند این نور الهی را خاموش کنند بلکه ذهن مردم رو نسبت به این کتاب منحرف کردند.

در بعضی جاها جوانانی رو دیدم که تا صحبت از قرآن میشد میگفتن این قرآن نعوذ بالله دستنویس افرادیست و از سوی خدا نازل نشده.

بعد من بهش میگفتم اگه واقعا شما به حدی از علم رسیدی که قرآن رو رد میکنی،پس حتما نسبت به مطالب این کتاب خیلی آگاهتری از من.بعد ازش میپرسم میگم بهم بگو الله الصمد به چه معنیه؟یه دفه به فکر میره میگه یعنی خدا بزرگه.میگم نه‌.میگه یعنی خدا آگاهه.میگم نه.میگه خدا رازقه میگم نه.بدبخت هی یه چیزی پرت میکنه تا تیرش گیر بکنه ولی موفق نمیشه.بعد بهش میگم الله الصمد یعنی خدایی که بی نیاز است و همه به او نیازمند هستن.

در آخر بهش میگم تا حالا چند بار قرآن خوندی؟چقد تفسیر کار کردی؟وقتی یه آیه از سوره توحید رو بلد نیستی چطور به خودت جرات میدی میگی قرآن دستنویسه.

خیلیا مراقب نیستن.تا دشمن یه حرفی میزنه بدون هیچ فوت وقتی سریع همه جا پخشش میکنه و هم خودش و هم دیگران را به بیراهه میکشونه

این یه مساله جزیی بود اما واقعا در جوانان ما اتفاق افتاده.

ما باید کار بکنیم.شروع کنیم به قرآن خواندن و عمل به قرآن‌.بزرگان ما هر چیزی داشتند از قرآن و اهل بیت علیهم السلامه‌

قرآن،اهل بیت رو به ما معرفی میکنه و اهل بیت قرآن رو به ما معرفی میکنه

و هر دو با هم همانند دو تا بال انسان را به ساحل امن و نجات میرساند.

مباحثی که بیان شد هر کدام سالها سخنرانی و بیان  مطلب میطلبد و این خودش نیاز به مجال و فرصتهای زیادی داره اما ما از هر دری سخنی گفتیم تا اینکه حکایتمان رسید به سر این قضیه که ما اگر دنبال کتابی هستیم که هم به ما آگاهی بدهد،بصیرت و اطلاعات و خودشناسی تا  خداشناسی و معاد شناسی و نبوت شتاسی و امام شناسی و جامعه شناسی و هستی شناسی و دشمن شناسی و شناخت وظایف و تکالیف و مسوولیتها و عاقبت ها و عبرت ها و ووو

فقط و فقط توسط رجوع به قرآن و اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیهم اجمعین میباشد و باور بفرمایید غیر از این دیگر هیچ راهی نیست و اگر هست قطعا راه ضلالت و گمراهی و نهایت آن دخول در عذاب و دوزخ میباشد.

حرف اینجاست که ما که ادعای مسلمانی داریم و این همه له له میزنیم برای دنیا و پول و مادیات،چه قدر در طول شبانه روز به فکر این کتاب بی نهایت ارزشمند هستیم؟

درد اینجاست طرف هنوز واجب خودش رو نمیدونه یه دفعه میره سراغ بوستان سعدی و مثنوی معنوی و شاهنامه فردوسی و کتب رمان و تاریخ و فلسفه و ریاضیات و فلسفه ولی حاضر نیست روزانه یک صفحه فقط یک صفحه قرآن بخواند نه فقط برای ثواب لکه برای بالا بردن آگاهی و اطلاعات خودش.

بعد اگه واقعا تمام آیات قرآن رو یاد گرفت به نحو احسن و به جواب سوالات مورد نیازش نرسید اون موقع دست به یقه کارشناسان دین بشه و بگه آقا من قانع نشدم.منطقی جواب نگرفتم

مشکل ما اینجاست که ما مثلا میخوایم وارد اتاق بشیم ولی حاضر نیستیم از در وارد بشیم و هی سرمون میکوبیم داخل دیوار میگیم چرا وارد نشدیم

بعضیا هم ادعای نبوغ و هوش دارن زیر دیوار میکنن و میخوان از زیر خاک برداری کنن وارد بشن که تا در هست این کار عین حماقته.

بعضیا هم میخوان دیوار رو خراب کنن تا وارد شن.

انصاف بدید عقل ما حکم نمیکنه و نمیگه بابا جون از در وارد شو.

و هرگاه در قفل بود به معنای اینه که کلید داره.

و حتما صاحب آن کلید رو برداشته.

از جهتی باید نگاه کنیم ببینیم آیا ما ملزم هستیم وارد این اتاق بشیم.

اصلا هدف ما از داخل شدن به اتاق چیست؟

میشه راه دیگریرو هم انتخاب کرد؟

هدف ها نباید گم بشن.انسانی موفقه که هدفمند زندگی کنه.

پس هدف خودمون رو هم باید پیدا کنیم 

هدف همانند دهانه.

اگه ما ندونیم دهانمان کجاست غذا رو هم اگه پیدا کردیم اشتباهی با چنگال هلش میدیم داخل گوش یا چشممون و بلایی سرمون خواهد آمد.

الحاصل اینکه ما چقدر از این برنامه الهی دور شدیم؟

این کتاب چه قدر سودمند و پرفایده بود که به عنوان معجزه جاوید تا روز قیامت عنوان گرفت‌.آیا اینقدر برای ما هوش آفرین و انگیزه بخش نیست که از خواب غفلت بپاخیزیم و شروع کنیم به تدبر و تفکر در آیه های قرآن کریم.

قرآنی که خداوند توسط آیاتش انسانها را قرار است از ظلمت و تاریکی به سوی نور انتقال دهد.

قرآنی که باید به آن ایمان داشت و خداوند دستور داده که در آن بیاندیشیم و تعقل کنیم و سپاسگذار او باشیم.

او کتابی فرستادی که خودش را توسط آن به ما معرفی کرده.

آیا وقت آن نشده که با خدا آشنا شویم؟

آیا وقت بیداری نیست؟

یا هنوز فکر میکنیم مطالب مهمتری از این هم هست!!!

دنبال چه هستیم.

کجا میرویم؟؟

 

واقعا چقدر ما این کتاب الهی را خوانده ایم و بررسی کرده ایم؟چقدر آشنایی داریم ب مطالب آن‌

باید بدانیم که هدف از نزول قرآن چه بوده که هزار و چهارصد سال هیچکس توان آوردن یک آیه آن را هم نداشته و تا روز قیامت خداوند آن را از هر گزند و تحریف و تغییر و دستکاری حفظ خواهد کرد که فرمود:نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

یعنی ما قرآن را نازل کردیم بر تو ای پیغمبر و همه مردم بدانند که ما حافظ همیشگی این قرآن هستیم

نکند روز قیامت پیغمبر و قرآن از ما شکایت کند که در آن روز حسرت و پشیمانی سودی ندارد

ان شاءالله که خداوند توفیق آشنایی با قرآن و معارف قرآن و عمل به دستورات قرآن به همه ما عنایت بفرماید

با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد 

 

 

 

مکتوب شد به قلم حقیر شیخ هومان انصاری ۱۲ آذر ۹۸

به ساعت ۱:۳۴ بامداد

والسلام علیکم 

  • ۹۸/۰۹/۱۴
  • هومان انصاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی