حدیث منزلت» در کتب اهل سنت
از مشهورترین نقل هاى این حدیث آن است کهپیامبر اکرم خطاب به حضرت على علیهالسلام فرمودند: «أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّاأنـّه لانَبىَّ بَعدى». [۱]
این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمانها و مکانهاى گوناگون از پیامبر اکرم نقل شده است، از جمله روز پیمان اول برادرى (قبل از هجرت بهمدینه)، روز پیمان دوم برادرى (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، و از همه مشهورتر در «غزوه تبوک». محدثین اهل سنت از جمله بخاری و مسلم نیز از نقل این حدیث شریف در کتب روایی خود غافل نبوده اند. [۲]
حاکم نیشابورى این حدیث را صحیح الاِسناد دانسته و از ابنعباس نقل کرده که پیامبر اکرم در غزوه تبوک این حدیث را فرموده است.
ابنعباس همچنین نقل کرده است که رسول اکرم در ادامه، به على علیه السلام فرمود: «شایسته نیست من بروم جز آنکه تو جانشین من باشى» و نیز فرمود: «پس از من تو ولىّ هر زن و مرد مؤمن خواهى بود».[۳]
زید بن ارقم نیز از جمله اصحابى است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتى رسول خدا، حضرت علی را به جاى خود در مدینه گماشت، گروهى تصور کردند که پیامبر از على ناراحت است. وقتى این سخن به گوش حضرت على رسید، آن را نزد پیامبر باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث منزلت را بیان فرمود.[۴]
نقل های مختلف حدیث منزلت، همگى این مضمون مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام على علیهالسلام نسبت به پیامبر، همانند جایگاههارون نسبت به حضرت موسى علیه السلام است. اختلافات اندکى هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبتهاى مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.
دلالت «حدیث منزلت»
این حدیث، علاوه بر فضیلت امام على، بر خلافتو عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، بهجز نبوت، همه فضائل و ویژگیها و مناصب هارون را براى حضرت على ثابت کرده است.
بنا بر آیات قرآن، حضرت موسى از خدا خواست تا برادرش «هارون» را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاریاش دهد. (سوره طه: 29ـ32) پس خداوند با درخواست او موافقت کرد و هارون، در غیاب موسى، جانشین او شد. (سوره اعراف: 142)؛ بنابراین، تمام مناصب حضرت موسى براى برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسى زنده میماند، جانشین وى میشد (هارون چهل سال پیش از حضرت موسى درگذشت).
امتیازهای علی علیه السلام بر مبنای «حدیث منزلت»
هارون نزد موسى داراى مقامها و جایگاههاى فراوانی بوده است و از اینجا میتوان به عظمت مقام امام على و سزاوارى او بر خلافت بعد از رسولاکرم پیبرد. با تکیه بر ماجراى هارون و موسى در قرآن کریم در می یابیم که:
- هارون وزیر و شریک موسى در کارش بود، پس على نیز در امر خلافت و ولایت، جزنبوت، شریک پیامبر بود.
- هارون دومین شخصیت بعد از موسى در میان بنیاسرائیل بود، على علیه السلام هم در میان امت پیامبر چنین بود.
- هارون برادر موسى بود و امام على به دلیل حدیث متواتر «مؤاخات»، که در کتب شیعه و سنّى نقل شده است، برادر رسول خدا بود.
- هارون برترین فرد قوم موسى نزد خدا و پیامبرش بود، على علیه السلام نیز چنین بود.
- هارون خلیفه موسى علیه السلام در غیبتش بهطور مطلق بود، على نیز چنین بود، به ویژه با تصریح پیامبر که فرمود: «لاینبغى أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتى».
- هارون عالمترین فرد قوم موسى بود، على هم به تصریح پیامبر عالمترین فرد بعد از پیامبر بود.
- اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصى موسى) و امت حضرت موسى واجب بود، اطاعت از على علیه السلام نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگرى، بر آنها واجب بود.
- هارون محبوبترین فرد نزد خدا و موسى بود، على نیز اینگونه بود.
- خدا پشت موسى را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم را با على علیه السلام ...؛[۵]
پانویس
- ↑ رجوع کنید به بخارى، 1407، ج 7، جزء4، قسم 1، ص 301؛ ابونعیم اصفهانى،ج 4، ص 375، ج 7، ص 195ـ197؛ ج 8، ص 307؛ بیهقى، ج 13، ص 275ـ276؛ خطیب بغدادى، ج 4، ص 465، 642، ج 5، ص 332، ج10، ص 499؛ هیثمى، ج9، ص109؛ متقى، ج 11، ص 599، ج 13، ص 151، 192.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج 1، ص 277، ج 3، ص 417، ج 7، ص 513، 591؛ بخارى، 1401، ج 5، ص 129؛ مسلمبن حجاج، ج 2، ص 1870ـ 1871؛ ترمذى، ج 5، ص 638، 640ـ641؛ نسائى، ص 50 ـ61؛ حاکمنیشابورى، ج3، ص133ـ134؛ احمدبنعبداللّه طبرى، ج3، ص117ـ119؛ ابنکثیر، ج5، ص7ـ8؛ هیثمى، ج9، ص 110؛ عینى، ج16، ص301؛ سیوطى، 1370ش، ص 168؛ همو، 1421، ج 3، ص 236، 291؛ متقى، ج 13، ص 163، 171ـ172؛ نیز رجوع کنید به میرحامد حسین، ج 2، دفتر1، ص 29ـ59؛ شرفالدین، ص130؛ حسینى میلانى، ج 18، ص 363ـ411.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، ج1، ص545؛ حاکم نیشابورى، ج3، ص134؛ ابن کثیر، ج 7، ص 351؛ براى نقلهاى دیگر قسمت دوم عبارت پیامبر رجوع کنید به نسائى، ص64؛ محمدبن جریر طبرى، ج3، ص 129؛ ابنحجر هیتمى، ص 124؛ قزوینى، ص 82ـ87.
- ↑ رجوع کنید به هیثمى، ج9، ص111.
- ↑ رجوع کنید به میرحامد حسین، ج 2، دفتر1، ص 86ـ129.
- ۹۷/۱۲/۱۰