★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

این سایت صرفا جهت اعتلای فرهنگ اسلامی و یادآوری و گسترش مسائل دینی و اعتقادی و درج مطالب مفید و کارآمد برای همه بازدیدکنندگان میباشد
والسلام علی من اتبع الهدی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سقراط حکیم و حکمت

🍎داستان کوتاه


شخصی نزد سقراط رفت و گفت:

گوش کن می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت.... 


سقراط حرف او را قطع کرد و گفت: 

قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یانه؟ 

- کدام سه صافی؟ 

- اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟ 

-نه. من فقط آن را شنیده ام.

شخصی آن را برایم تعریف کرده است. 


- سقراط سری تکان داد و گفت:

پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای

مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالی ام می شود.


- دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند. 


- بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است.

آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم می خورد؟ 

- نه، به هیچ وجه! 


سقراط  گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...@ahlolbeitlove

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

💦 عواقب سستی در نماز


حضرت زهرا(س) می فرماید :  از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری مکنند، پرسیدم.


آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:


1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد.

2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.

3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.

4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند.

5 دعایش مستجاب نخواهد شد.

6 برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.

7 ذلیل خواهد مرد.

8 گرسنه جان خواهد داد.

9 تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند, تشنگی اش برطرف نخواهد شد.

10 خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد.

11 قبرش را تنگ گرداند.

12 قبرش تاریک باشد.

13 خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند.

14 به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.

15 و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.


📘مسند حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ص 235


دوستداران اهلبیت ع 


@ahlolbeitlove

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

✨☘✨

🔸تشرف حاج علی بغدادی 🔸



مرحوم حاج علی بغدادی ریسندگی و کارخانه در بغداد داشته است. برای دادن خمس در نجف می‌رود که خمس مالش را با بزرگان نجف، آیت الله شیخ مرتضی انصاری، شیخ اعظم و مرحوم کاظمینی آنجا رفتند. وجوهاتش را حساب کرده، صبح پنجشنبه‌ای بوده است. بعد هم زیارت کاظمین رفته، نجف و کاظمین را زیارت کرده است. بعد به بغداد برگشته است. می‌گوید: در مسیر برگشت با یک کسی برخورد کردم، که به من فرمود: حاج علی حال شما چطور است؟ بعد ایشان فرمودند: حاج علی می‌آیی به کاظمین برگردیم، امشب، شب جمعه است. زیارت اجداد من در کاظمین باشد که نزدیک است. من هم گفتم: چشم! من برمی‌گردم. یک مؤمنی به من پیشنهادی داده است. بعد ایشان گفت: برگردید تا من شهادت بدهم تو از دوستان ما هستی. گفتم: شما چطور شهادت می‌دهید؟ مگر چقدر مرا می شناسید؟ گفت: من چطور نشناسم آن کسی را که حق ما را به ما می‌رساند؟ گفتم: کدام حق؟ گفت: خمسی که به وکلای ما دادی. گفت: من باز متوجه نبودم. ایشان شیخ انصاری را وکیل خودش می‌داند. برگشتیم و همینطور که می‌آمدیم، کنار راه میوه‌هایی را می‌دیدم که برای این فصل نیست. فصل، فصل زمستان بود. میوه‌ها طور دیگری بود. هوا را طور دیگری می‌دیدم و عطرآگین بود. همینطور که با هم راه می‌رفتیم،


 سؤالاتی از ایشان پرسیدم. مثلاً مولانا اینکه بعضی دوستان ما زیارت مشهد مشرف شدند، می‌خواستم بدانم زیارت فلانی قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده است، زیارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده، قبول است؟ دیدم سکوت کردند. گفتم: بعضی از کسانی که اهل منبر هستند، می‌گویند: اگر کسی شب جمعه زیارت ابا عبدالله الحسین را بخواند، «زیارت الحسین امانٌ من النار» آدم را از جهنم ایمن می‌کند. این حدیث درست است؟ دیدند چشمانش اشک زده است و اسم حسین را که شنید، فرمود: بله، درست است. «زیارت الحسین امانٌ من النار» بعد به کاظمین رسیدیم. شروع به سلام دادن به ائمه کرد. تک تک سلام داد به اسم امام زمان رسید، سؤال کرد: حاج علی امام زمان خودت را می‌شناسی؟ گفتم: چطور نشناسم. معلوم است می‌شناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام علیک یا حجة الله، السلام علیک یا صاحب الزمان، یابن الحسن» گفت: «علیک السلام و رحمة الله و برکاته» جواب سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. در این سلام کسی که خبر از قبولی زیارت بعضی‌ها، خبر از چیزهایی که غیر معصوم نمی‌تواند بدهد. مراجع مل شیخ انصاری را نماینده خودش می‌داند. خمس را می‌گوید: حق ما است. برای خواندن نماز زیارت ایستادیم. نماز که تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، این قرائن و نشانه‌ها برای حضرت بوده است. نماز که تمام شد، نگاه کردم دیدم حضرت نیست. در آن زمان یک حالت گیجی و تحیر بوده است. ولی بعد با قرائنی متوجه می‌شویم چه حسرت سنگینی است. از طرفی هم خوشا به حالشان که همین مقدار نصیبشان شده است.


دوستداران اهلبیت ع 

@ahlolbeitlove

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


  ِبسمِ اللّه اَلرَّحمنِ اَلرَحیماََلحَمدُلِّلهِ اَلَّذی یَخلُقُ وَلا یُخلَق ؛وَیَرزُقُ وَلا یُرزَق ؛  یُطعِمُ وَلا یُطعَم ؛  زادَاَللّهُ النَعَم َ؛دَفَعَ اَللّه اَلنَقَم ؛ بِحَقِّ سَیِّدِالعَرَبِ وَاَلعَجَم ؛ هَنیأً لِلا کِلینِ ؛  وَبَرَکةً لِلباذِلینِ ؛ صِحََّةً لِلجالِسین ؛ وَشَفاءً لِمَرضَی اَلمُومِنینَ وَاَلمومِنات ؛

 وَسَلا مَةً لِسَفَرِاَلمُسافِرینِ ؛ وَمَغفِرَةً لِاَمواتِ اَلحاضِرینِ ؛سیِّما اَمواتِ

صاحِبِ اَلاطعِمَة وَاَلاشرِبة ؛ اَللّهُمَّ طَیِّب تُرابَهُم وَیَسِّر حِسابَهُم  وَاَحشُر هُم 

 مَعَ اَلایمَة َ اَلمَعصومین عَلَیهِمُ الَسَّلام  ؛ اَللّهُمَّ اَجعَل قَبرَهُم رَوضَةَ مِن

 رِیاضِ اَلجَنَّة وَلا تَجعَل قَبرَهُم حُفرَةِ مِن حُفَرِالنِیرانِ ؛ بِحَقِّ القُرانِ وَ بِحَقِّ

 سورَةِ المُبارَکَةِ الفا تَحةَ وَالاِخلاصِ وَاَلصَّلَوات   

                        [[ آمینَ ربَّ اَلعالَمین ]] 

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل (کتاب)

ذخیره



مؤلف تفسیر «الامثل» استاد محقق آیت‌الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و پژوهشگران قرآن در قرن چهاردهم و اوائل قرن پانزدهم هجری می‌باشند.


معرفی اجمالی کتاب

[ویرایش]


← معرفی تفسیر و روش آن ابتدا


تفسیر «الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل» ترجمهتفسیر نمونه است. که الحق بهترین کتاب تفسیر قرآن مجید است.باید بخوانید و بعد تصدیق می نمایید شنیدن کی بود مانند دیدن.لکن این تفسیر با تجدید نظر جزئی و تکمیل مسانید و ارجاعات آن، به شیوه نوین ارائه شده است و تفسیری کامل و شامل تمام قرآن است که با ویژگی عصری و اجتماعی. و متناسب با نیازها و پرسشهای زمانه، پیام قرآن را تبیین کرده است. از مباحث فنی و کلاسیک ادبی پرهیز نموده و جلوه دیگر آن، گرایش به جنبه‌های هدایتی و تربیتی است که مؤلفان آن را تعقیب کرده‌اند. این تفسیر در کنار تفسیر گرانسنگ المیزان، می‌تواند خلا عدم وجود تفاسیر شیعی عربی را در کشورهای عرب زبان پر نماید و سبب آشنایی بیشتر اهل سنت با دیدگاههای نوین شیعهو اهل بیت علیه‌السّلام گردد. 

← انگیزه تالیف کتاب


مفسر در مقدمه خود، هدف از تالیف این تفسیر را چنین بیان می‌دارد: «هر عصری ویژگیها، ضرورت‌ها و تقاضاهایی دارد که از دگرگون شدن وضع زمان، و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگی سرچشمه می‌گیرد، همچنین هر عصر، مشکلات و پیچیدگی‌ها و گرفتاری‌های مخصوص خود را دارد، که آن نیز از دگرگونی اجتماعات و فرهنگ‌ها، که لازمه تحول زندگی و گذشت زمان است، نشات می‌گیرد. افراد پیروز و موفق آنهایی هستند که هم آن نیازها و تقاضاها و هم این مشکلات و گرفتاریها را که مجموع آنها را «مسائل عصر» می‌توان نامید درک می‌کنند . گام دیگر استنباط نیازها و تقاضاهای ویژه این زمان، از اصول کلی اسلام می‌باشد. این تفسیر بر اساس دو هدف فوق نگارش یافته است. الامثل، در روش ارائه مطالب و تحلیل و ذکر وجوه و احتمالات متاثر از تفاسیری چون المیزان و تفسیر مراغی است. 

← روش تفسیر کتاب


شیوه ذکر مطالب چنین است که در آغاز، پس از بیان نکات کلی و عام در هر سوره، از قبیل نام، مکی یا مدنی بودن، عدد آیات و ویژگیهای آن، به فضای حاکم بر سوره، سبک و سیاق موضوعات مهم مطرح شده در سوره اشاره می‌شود، آنگاه به مضمون آیه پرداخته و با روش بیانی و تحلیلی در تفسیر، با عباراتی روان و سبک عربی امروزی، مسائل زندگی و هدایت انسان تشریح می‌گردد. ذیل هر آیه با عنوان «بحث» موضوع متناسب با آن را مطرح می‌نماید. موضوعاتی از قبیل، ربا،حقوق زن، آفرینش انسان، و... 
مفسر در هر مقطع به دنبال آن است که با بیان معانی کلمات و تبیین درست آیه، فهم صحیحی از قرآن به خواننده ارائه دهد و در این مقصود از نقل حدیث، اسباب النزول، قصه‌های تاریخی و مسائل علمی کمک می‌گیرد. در بیان احکام نیز، به حد آیات قرآنی اکتفا کرده و در کنار آن به اسرار و حکمتهای احکام الهی اشاره دارد. در نقل قصه‌های تاریخی تلاش نموده از اسرائیلیات پرهیز نماید. 
مفسر و همکاران عنایت دارند تا آیاتی را که مربوط به آفرینش انسان، حیوان، آسمانها، زمین و جهان طبیعت است، تفسیر علمی کنند و در آیاتی که احتمالا اشاره‌هایی به نظریات و اکتشافات جدید دارد، آن آیات را منطبق سازند. مانند ذیل سوره یونس آیه ۵ «هو الذی جعل الشمس ضیاء»، که راجع به کرویت زمین و حرکت خورشید و ماه بحث می‌نمایند. و ذیل آیه ۱ سوره انشقاق به نقل حدیثی از حضرت علی علیه‌السّلام و بیان اعجاز علمی آن می‌پردازند. 
گفته شد که این تفسیر، ترجمه عربی تفسیر نمونه می‌باشد، بنابراین مقدمه تفسیر شامل همان مطالبی است که ما در کتابشناسی تفسیر نمونه بیان کردیم. منابع آن نیز همان ۱۶ تفسیری است که ذکر شد. تنها تفاوت مهم «الامثل» با «نمونه» حذف ترجمه آیات است که بدلیل عربی بودن متن «الامثل» نیازی به آن نبود. از تفاوتهای جزئی دیگر انتقال برخی مطالب به پاورقی الامثل است، مانند آنجایی که بحث را به جلدهای دیگر ارجاع می‌دهد، ذیل آیه ۲۸- ۲۹ سوره بقره مطابق 
باید اذعان داشت که ترجمه متن، ترجمه مناسبی بوده و مهمتر از آن توانسته است با بیان عربی روز و متداول، حس مترجم بودن را از بین ببرد و با مخاطب، ارتباط خوبی برقرار نماید. این امر ناشی از این است که مترجمان همگی مسلط بر دو زبان عربی و فارسی بوده‌اند و زبان اصلی اکثر آنها عربی بوده است. مترجمان این اثر آقایان محمد علی آذرشب، محمدرضا آل صادق، استاد اسد مولوی، شیخ مهدی انصاری، سید احمد قبانچی، شیخ هاشم صالحی، استاد خالد توفیق عیسی، استاد سید محمد هاشمی و استاد قصی هاشم فاخر، می‌باشند
فهرستی از مطالب مختلف کتاب، بر اساس ترتیب آیات در پایان هر جلد «الامثل»، یاری رسان محققان خواهد بود. جهت آگاهی بیشتر از ابعاد مختلف تفسیر به مقاله کتاب شناسی تفسیر نمونه مراجعه فرمائید. 

← نسخه شناسی


تفسیر «الامثل» تاکنون چند بار در ایران و لبنانبه چاپ رسیده است. در ایران یکبار انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اقدام به چاپ دو جلد از آن را با ترجمه آقای آذرشب، در سال ۱۳۶۵ در قطع وزیری نمود. متاسفانه این ترجمه و چاپ استمرار نیافت. 
بنیاد بعثت در سالهای ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ جلد اول آن را مجددا چاپ نمود. 
در لبنان یکدوره ۲۰ جلدی وزیری از سوی مؤسسه البعثة در سال ۱۴۱۳ ق/ ۱۹۹۲ م چاپ و انتشار یافته است. 
اکنون نیز برخی ناشران درصدد چاپ جدید آن در ۱۵ جلد با حروفچینی و ترکیب جدید می‌باشند. 
در ضمن قرآن پژوه محترم آقای احمدعلی بابایی، هم اکنون در حال خلاصه کردن «الامثل» می‌باشد، و مانند گزیده تفسیر نمونه، در مجلدات کمتری، ارائه خواهد شد. 

منابع مقاله

[ویرایش]

۱- تفسیر الامثل مجلدات مختلف
۲- المفسرون حیاتهم و منهجهم سید محمد علی ایازی صفحه ۱۵۱
۳- طبقات مفسران شیعه دکتر عقیقی بخشایشی ج۵ ص۲۱۲
۴- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی به کوشش بهاء الدین خرمشاهی جلد ۱ و ۲
۵- کتاب شناسی تفاسیر قرآن کریم سالهای ۷۹- ۱۳۵۷. تهیه دبیرخانه نمایشگاه بین المللی قرآن کریم ۱۳۸۰ انتشارات کتاب مبین. 
۶- فصلنامه بینات شماره ۹ سال سوم بهار ۱۳۷۵ ص۱۰۸- ۱۲۱

پانویس

[ویرایش]
 
۱. ↑ الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مکارم شیرازی ناصر، ناشر:مدرسه امام علی بن ابی طالب، مکان چاپ:قم، ۱۴۲۱ ق، چاپ اول، ج۱، ص ۴    
۲. ↑ الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مکارم شیرازی ناصر، ناشر:مدرسه امام علی بن ابی طالب، مکان چاپ:قم، ۱۴۲۱ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۴۹    
۳. ↑ تفسیر نمونه، ج۱،ص۱۶۳.    
۴. ↑ الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مکارم شیرازی ناصر، ناشر:مدرسه امام علی بن ابی طالب، مکان چاپ:قم، ۱۴۲۱ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۳    



منبع

[ویرایش]




نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).


رده‌های این صفحه : تفاسیر اجتهادی | تفاسیر 
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


معرفی کتاب احقاق الحق
107

بسم الله و بالله وعلی الله اتوکل.جالبه بدانید که 

کتاب بسیار شریف و بی مثال «احقاق الحق و ازهاق الباطل» نوشته شهید قاضی نور الله شوشتری(تستری) رحمه الله است که آن را در ردّ کتاب «ابطال نهج الباطل» مولی فضل الله بن روزبهان نوشته است و فضل الله بن روزبهان کتاب خود را در ردّ کتاب «نهج الحق» علامه بزرگوار حلی رحمه الله که برای معرفی مذهب تشیع به اولجایتو سلطان محمد خدابنده نوشته بود، تحریر نمود.

برای معرفی کتاب احقاق الحق، نکاتی را به اختصار بیان می کنیم:

علامه حلی رحمه الله

حسن بن یوسف بن زین الدین علی بن محمد بن المطهر الحلی، مشهور به علامه که مخالفان و موافقان به فضل او اعتراف کرده اند، در شب جمعه 27 رمضان سال 648 ه . ق به دنیا آمد و در شب شنبه 21 محرم سال 726 ه . ق در حله از دنیا رفت.

استبصار اولجایتو توسط علامه

دو قول در چگونگی تشیع سلطان محمد خدابنده گفته شده است. ما در اینجا یک قول را که علامه امین در اعیان الشیعة، ج 24، ص 291، از قول علامه محمد تقی مجلسی در شرح الفقیه نقل کرده، می آوریم:

سلطان اولجایتو محمد مغولی ملقب به خدابنده، بر یکی از زنانش غضب کرد و به او گفت: تو را سه طلاقه کردم (انت طالق ثلاثا). بعد پشیمان شد؛ لذا از علماء مذاهب سؤال کرد. به او گفتند: ناچارا باید محلّل بیاوری. سلطان گفت: شما در هر مسئله ای اقوالی دارید، آیا اینجا اختلاف ندارید؟ گفتند: نه.

یکی از وزیرانش گفت: در حله عالمی هست که فتوا به باطل بودن این طلاق می دهد. علماء مذاهب گفتند: مذهب او باطل است و نه خودش عقل دارد و نه اصحابش و سزاوار نیست سلطان پی مثل اویی بفرستد.

سلطان گفت: صبر کنید تا من او را حاضر کنم و کلامش را بشنوم. پی او فرستاد و علامه حلی حاضر شد. سلطان تمام علماء مذاهب را جمع کرد. علامه نعلینش را به دست گرفت و بر سلطان وارد شد، آن گاه سلام کرد و پهلوی سلطان نشست.

علماء به سلطان گفتند: مگر ما به تو نگفتیم اینها ضعیف العقل اند! سلطان گفت: از او درباره هر کاری که انجام داده، سؤال کنید. پس گفتند: چرا در برابر سلطان با خم شدن مانند رکوع خضوع نکردی؟

علامه فرمود: زیرا احدی برای رسول الله صلی الله علیه و آله رکوع نکرد و همه بر او سلام می کردند و خداوند فرموده «فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَکَةً»(1) و رکوع و سجود برای غیر خدا جایز نیست.

گفتند: چرا رفتی پهلوی سلطان نشستی؟

فرمود: چون جای خالی دیگری نبود.

گفتند: پس چرا نعلینت را در دست گرفتی، در حالی که این کار منافی با ادب است؟

فرمود: ترسیدم بعضی از اهل مذاهب کفشهایم را بدزدند؛ همان طور که نعلین رسول خدا صلی الله علیه و آله را دزدیدند.

گفتند: اهل مذاهب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند، بلکه بعد از صد سال از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده اند و یا بیشتر از صد سال.

مترجم برای سلطان مطالبی را که علامه می فرمود، ترجمه می کرد. پس به سلطان رو کرد و فرمود: شنیدی که اینها چنین اعترافی کردند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند. پس از کجا اجتهاد را منحصر کرده اند در میان خودشان و اجازه نمی دهند که از غیر آنها نظرخواهی شود، اگرچه فرض شود که آن غیر اعلم باشد؟!

سلطان گفت: آیا هیچ کدام از مذاهب در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نبوده اند؟

علماء گفتند: نه.

علامه فرمود: ولی ما مذهبمان را از علی بن ابی طالب علیهماالسلام گرفته ایم که نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر و پسرعمو و وصیش بود و نیز از اولاد علی علیه السلام بعد از آن حضرت.

پس سلطان از او درباره سه طلاق در یک مجلس سؤال کرد.

علامه فرمود: باطل است؛ زیرا شهود عادل نبوده اند.

پس بحث بین علامه و علماء درگرفت تا اینکه تمام آنها تسلیم شدند.

پس سلطان شیعه شد و خطبه به نام ائمه اثنا عشر علیهم السلام در تمام شهرها خوانده شد و امر کرد که سکّه به نام ائمه علیهم السلام زده شود و امر کرد که نامهای ائمه علیهم السلام بر مساجد و مشاهد نوشته شود.

زمانی که سلطان محمد (اولجایتو) از علامه حلی برای حضور در مقر حکومت دعوت کرد، از او درخواست نمود کتابی برایش بنویسد و در آن ادله عقلی و نقلی شیعه را بیان کند. علامه بزرگوار نیز در اجابت سلطان کتاب شریف «نهج الحق و کشف الصدق» را تألیف کرد و برای سلطان هدیه برد.

در طول تاریخ بر کتابهای مختلف ردیه های فراوانی نوشته شده است؛ ولی با توجه به مقام و نفوذ علامه حلی و تأثیر فراوان کتابهای او در جوامع اسلامی، تا سالها بعد از او کتابهایش مورد نقد و رد قرار نگرفت تا اینکه حدود دویست سال بعد فضل بن روزبهان یکی از علماء متعصب سنی شافعی کتابی در ردّ «نهج الحق» علامه نوشت و نام آن را «ابطال نهج الباطل» نهاد که تاریخ تألیف آن سال 909 ه . ق است. فضل در کتاب خود تمام کتاب نهج الحق را آورد و بر آن اشکال و ایراد وارد نمود. به دنبال این حرکت، علماء بزرگوار اسلام ننشستند و جوابهای محکم به فضل دادند، از جمله:

1. قاضی نور الله شوشتری، تألیف ارزشمند خود «احقاق الحق» را در رد مطالب فضل بن روزبهان نوشت و به بهترین وجه ممکن از حریم تشیّع و علامه حلی دفاع نمود. اهل سنت که قدرت پاسخ گویی به استدلالهای محکم قاضی نور الله را نداشتند، جواب منطق را با شمشیر دادند و آن بزرگ مرد الهی را به شهادت رساندند.

2. علامه مظفر به عنوان اکمال کار قاضی نور الله شوشتری، کتاب شریف «دلائل الصدق فی نهج الحق» را تألیف کرد.

مرحوم مظفر در این کتاب ابتدا کلام علامه را نقل کرده، پس از آن سخن فضل بن روزبهان را آورده، سپس از آن جواب داده و سخن حق علامه را اثبات کرده است.

فضل بن روزبهان

مولی فضل الله، پسر روزبهان، پسر فضل الله خنجی شیرازی اصفهانی کاشانی که از علماء شافعیه در زمان خودش بود، تألیفات و تصنیفات فراوان داشت که مشهورترین آنها رد بر نهج الحق علامه حلی می باشد. او آن را در سال 909 ه. ق. در شهر قاسان در ماوراء النهر تصنیف نمود و آن را ابطال نهج الباطل نامید.

در روضات می نویسد: فضل الله روزبهان بن فضل الله خنجی اصفهانی معروف به «پاشا» از بزرگان علماء معقول و منقول در فروع حنفی است و در اصول اشعری برای اهل مذهبش متعصب، و راهش در دشمنی دوستان خدا متصلب بود و دارای کتب و مصنفات و رسائل و مؤلفات بود.

آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله می فرماید: ابن روزبهان، شافعی الفروع بوده، نه حنفی الفروع؛ همان طور که شیخ اجازه اش، شمس الدین سخاوی تصریح کرده است.

از چیزهایی که مایه تأسف بر اوست، اینکه این مرد، سلوک ادب را در تصنیف و تألیف رها کرده و به جای آن، به بدزبانی و خشونتِ سخن و گول زدن عوام و صحبت به چیزهای بی معنی و سخن گفتن به چیزهایی که موجب غضب و سخط پروردگار می شود و دشنام عقلاء و تقبیح عقل پرداخته که خداوند به جاه پیامبرش ما را از آنها نگه دارد و ما را از مراعات کنندگان انصاف قرار دهد.

شهید قاضی نور الله شوشتری

مولانا سید نورالله ضیاء الدین ابوالمجد، مشهور به امیر سید، پسر محمد شریف حسینی مرعشی تستری شهید، در سال 956 ه . ق در تستر (شوشتر) خوزستان به دنیا آمد و همان جا نشو و نما پیدا کرد و تربیت شد و در سال 979 ه . ق به مشهد الرضا علیه السلام هجرت کرد و در درس علامه محقق مولی عبدالواحد تستری که از مشاهیر اهل فضل در آن شهر مقدس بود، شرکت نمود. وی در سال 993 ه. ق. به دیار هند هجرت کرد و از زمره مقربین سلطان اکبر شاه درآمد و از نظر مال و منال وضعش خوب شد. پس اکبرشاه او را برای قضاوت و افتاء نصب کرد.

مولی رحمن علی صاحب الهندی در کتاب «تذکره علماء هند» می نویسد:

قاضی نور الله شوشتری شیعی مذهب، به صفت عدالت و نیک نفسی و حیا و تقوا و حلم و عفاف، موصوف و به علم وجودت فهم و حدّت طبع و صفای قریحه معروف بود. صاحب تصانیف لائقه، از آن جمله کتاب مجالس المؤمنین است. توقیعی بر تفسیر مهمل شیخ فیضی نوشته است که از حیّز تعریف و توصیف بیرون است. طبع نظمی داشت. به وسیله حکیم ابوالفتح به ملازمت اکبر پادشاه پیوست. و چون شیخ معین قاضی لاهور به جهت ضعف پیرانه معزول شد، به جایش قاضی نور الله به عهده قضای لاهور منصوب گردید.

از قاضی نور الله شوشتری 140 کتاب و رساله و حاشیه به جای مانده که اسامی آنها در مقدمه ملحقات احقاق الحق آورده شده است.

قاضی شهید دارای قریحه شعری و طبع سیّال در فنون نظم و اقسام آن بود و دیوان شعر بزرگی دارد که متخلص به لفظ «نوری» می باشد و اشعاری به عربی و فارسی دارد.

قاضی نور الله شهید وقتی به دیار هند رفت و پس از مدتی قاضی القضاة در دولت اکبری از دنیا رفت، سلطان او را برای قضاء و افتاء معین کرد، ولی قاضی نور الله از قبول آن امتناع نمود. سلطان اِسرار کرد، لذا قاضی نور الله به شرط اینکه در مرافعات بنابر اجتهاد خودش و به شرط اینکه موافق یکی از مذاهب چهارگانه باشد، حکم کند، قبول کرد و مقرب درگاه سلطان باقی ماند.

او فقه را بنابر نظر مذاهب پنجگانه شیعه و حنفیه و مالکیه و حنبلیه و شافعیه تدریس می کرد و از میان اقوال، قول مذهب شیعه امامیه را ترجیح می داد تا اینکه دلهای محصلین از اطراف دنیا برای استفاده از علوم و نورگرفتن از انوار او به سویش توجه کرد؛ لذا حسودان، یعنی علماء قوم از قضاة و مفتیان، بر او حسد بردند و همواره در صدد بودند که از او اشکالی بگیرند.

از قضاء یک روز از قاضی شهید کلمه «علیه الصلاة والسلام» را در حق مولانا علی، امیر المؤمنین علیه السلام شنیدند. حاضران او را انکار کردند و به بدعت گذاری نسبت دادند، به گمان اینکه کلمه «الصلاة والسلام» مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ لذا فتوا به مباح بودن خون قاضی نور الله دادند و نامه ای نوشتند و همه آنها امضاء کردند؛ مگر یکی از مشایخشان که مخالفت کرد و این بیت را برای سلطان نوشت:

گر لحمک لحمی بحدیث نبوی هی بی صلّ علی نام علی بی ادبی هی

بنابراین سلطان از قتل او منصرف شد و محبت او در قلبش زیادتر گشت. تا اینکه سلطان از دنیا رفت و پسرش سلطان جهانگیر شاه تیموری بر تخت نشست و او ضعیف الرأی و سریع التأثر بود؛ از این رو علماء حسود قوم فرصت را غنیمت شمردند و یک نفر را به عنوان طلبه و در حقیقت جاسوس نزد قاضی نور الله فرستادند و او از خصیصان قاضی گردید؛ به طوری که قاضی [ قدس سره ] به تشیّع او اطمینان کرد.

و آن شقی نسخه ای از کتاب «احقاق الحق» را نوشت و نزد جهانگیر آورد. پس علماء اهل سنت نزد سلطان جهانگیر جمع شدند و آتش خشم سلطان را روشن کردند تا اینکه امر کرد لباسهای او را درآوردند و با شلاق بر بدن مبارکش زدند تا اینکه گوشت بدن شریفش کنده شد. سپس ظرفی از آهن را پر از آتش کردند و بر سر شریفش گذاردند تا اینکه به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش ملحق گردید و این فاجعه در سال 1019 ه . ق اتفاق افتاد و در اکبرآباد «آگرة» دفن شد.

مرقد شریفش مزاری است که عامه و خاصه آن را زیارت می کنند و برای او نذر می کنند و حتی به گفته سید محمد موسوی کشمیری مرقد او را کفار هند هم زیارت می کنند و به او تبرک می جویند.

محتوای کتاب احقاق الحق

قاضی نور الله شهید در کتاب احقاق الحق به این سبک بحث می کند که اول کلمات علامه را با عنوان یقول رحمه الله نقل می کند و بعد کلمات ابن روزبهان را با عنوان قال خفضهُ الله می آورد و سپس با کلمه اقول، ردّیه خود را بر ابن روزبهان و اثبات کلام علامه عنوان می کند؛ چنان که ابن روزبهان نیز در کتاب خود اول کلمات علامه را آورده و بعد ردّیه خود را نگاشته بود.

معرّفی و فهرست کتاب نهج الحق

کتاب نهج الحق را مؤسسه دار الهجرة قم در سال 1407 ه . ق در یک جلد در قطع وزیری در 537 صفحه متن و 35 صفحه مقدمه و 33 صفحه شامل فهرستها چاپ کرده است.

علامه در این کتاب قصد داشته اند تشیع را در اصول و فروع معرفی کنند و کج اندیشیهای مخالفان را روشن نمایند؛ از این رو اصول و فروع را هم زمان و به صورت تطبیقی بین شیعه و سنی بحث کرده و مطالب خود را در هشت مسئله تقسیم کرده اند:

1. ادراک؛ 2. نظر و فکر؛ 3. صفات خداوند؛ 4. نبوت؛ 5. امامت؛ 6. معاد؛ 7. اصول فقه؛ 8. مسائل فقهی که از نظر اهل سنت با قرآن و سنت نبوی مخالف است.

در پایان، همه مبلغان محترم را جهت پاسخ گویی به بسیاری از شبهات اهل سنت، به مطالعه کتاب «احقاق الحق» توصیه می کنیم.(2)



1. نور / 60.

2. برای تدوین این مقاله از منابع زیر بهره گرفته ایم:

1. کتاب نهج الحق در سی دی نور 2.

2. کتاب احقاق الحق (اصل) در سی دی معجم العقله.

3. شرح و تعلیقه و ملحقات احقاق الحق در 33 مجلد

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰
یکی از علما و واعظان مشهور قرن حاضر شمسی، مرحوم سید محمد سلطان الواعظین شیرازی است. وی در مباحث کلامی و در اثبات امامت با استفاده از قرآن و اخبار و روایات چیره دست بود، همان‌طور که منبرداری و وعظ و خطابه او زبانزد همگان بود تا آن‌جا که به «سلطان الواعظین» مشهور شد.
وی در هفتم ذی القعده سال 1314 قمری در تهران متولد و سال‌ها بعد به عتبات مقدسه رفت و در آن‌جا به تعلّم و فراگیری دروس اسلامی پرداخت.[1]
سلطان الواعظین سفرهای متعددی به خارج از ایران داشت، او سفرهایی را به مصر، سوریه، لبنان، اردن، فلسطین و هندوستان انجام داد، و مهم‌ترین آنها - که مناظره معروفش در آن‌جا انجام شده و باعث شهرت وی گشت - سفر به پیشاور بود.
وی در همه این مسافرت‌ها علاوه بر مجالس وعظ و منبر و تبلیغ، با علمای بزرگ فرق و مذاهب نیز به گفت‌وگو و تبادل نظر می‌پرداخت و آراء و عقاید حقه شیعه را با ایشان مطرح می‌ساخت. کتاب مشهور «شبهای پیشاور» اثر وی است.
چگونگی نگارش کتاب شبهای پیشاور
مرحوم سلطان الواعظین شیرازی در ربیع الاول سال 1345هـ.ق که تنها حدود سی سال از عمرشان می‌گذشت، پس از سفر به عتبات و استعانت از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) راهی هندوستان شد. در کراچی، بمبئی، لاهور، پنجاب، حیدرآباد و بسیاری نقاط دیگر هند مورد استقبال و احترام مسلمانان و غیر مسلمانان واقع شد و جلسات بحث و مناظره را برقرار کرد. بعد از آن، ایشان را به دهلی نو دعوت کردند و جلسه مناظره با عده‌ای از علمای هند را فراهم ساختند. در بعضی از این جلسات که در دهلی انجام می‌شد، رهبر بزرگ هند مهاتما گاندی نیز شرکت می‌کرد.[2]
بعد از این جلسات، سلطان الواعظین به دعوت محمد سرورخان که از متنفذین خاندان قزلباش هندوستان به‌شمار می‌رفت، برای سخنرانی و خطابه راهی پیشاور شد. سلطان الواعظین در این جلسات مباحثی در زمینه خلافت و ولایت و عقاید شیعه مطرح ساخت.
 در پایان یکی از این سخنرانی‌ها دو تن از علمای کابل نزد سلطان الواعظین آمده و تقاضا می‌کنند در ارتباط با سخنان او با ایشان مناظره کنند.[3] این دو نفر به نام‌های حافظ محمد رشید و شیخ عبدالسلام از آن شب به بعد، پس از نماز مغرب و عشا در حضور جمع زیادی از علما و رجال و مردم شهر، پیرامون مسائل مورد اختلاف با سلطان الواعظین به گفت‌وگو می‌نشستند. این جلساتِ پُرشور که از شب جمعه 23 رجب 1345 هـ.ق شروع شد، تا ده شب به طول انجامید. جلسه مناظره هر شب بعد از نماز مغرب و عشا 6 یا 7 ساعت و گاهی نیز تا اذان صبح ادامه می‌یافت.
چون برخی از صاحبان جرائد و روزنامه‌ها در این جلسه حضور داشتند، جلسات هر شب را فردای آن در روزنامه‌ها و جرائد به چاپ می‌رساندند، مرحوم سلطان الواعظین بعدها از روی همین مجلات که جمع‌آوری کرده بود، شبهای پیشاور را به چاپ رساند. وی علت چاپ این مناظرات را با توجه به هجمه سنگین به ظاهر روشنفکران آن زمان از جمله کسروی؛ این‌گونه بیان می‌کند:
«از دو جهت ناراحت بودم و نمی‌توانستم آرام بگیرم و ناظر این صحنه بازیگری و اعمال زشت و دروغ‌ها و تهمت‌های بی‌جا گردم؛ یکی دیدم اگر سکوت کنم مورد لعنت خدای متعال واقع خواهم شد که در حدیث است: "اذا ظهرت البِدَع فَلِلعالِم اَن یظهَر عِلمَه و اِذا کَتَم فعلیه لعنه الله".[4]جهت ثانی مقام سیادت بود که غیرت هاشمیّت و جوشش سیادت، درونم را می‌گداخت. البته تا آن‌جا که وظیفه داشتم، در منابر بزرگ و مجالس مهم در حل شبهات و تثبیت عقاید و در رفع اباطیل آنها کوشیدم...ولی خیلی میل داشتم مستقلاً کتابی بر ردّ دروغ‌پردازی‌های آنها بنویسم، متأسفانه گرفتار کسالت ممتدی گردیدم، و سالی را در بیمارستان‌ها بسر بُردم و قُوای خود را از دست دادم. پزشکان هم دستور استراحت کامل و ترک گفتار و نوشتار دادند. روزی در بستر بیماری پس از فکر بسیار متوجه شدم، شاید خلاصه جواب شبهه‌ها در مجلات و روزنامه‌هایی که مناظرات شبهای پیشاور را منتشر کرده‌اند، باشد. بهتر آن دیدم که این نوشته‌ها را چاپ کنم که بعد از چاپ به شکل همین کتاب عرضه شده است».[5]
در کتاب شبهای پیشاور، جلسات به ترتیب زمانی آورده شده و نویسنده از خود در این کتاب به عنوان «داعی» یاد می‌کند.
بالأخره سلطان الواعظین شیرازی بعد از یک عمر تلاش و فعالیت تبلیغی در سال 1391 هـ.ق از دنیا رفت.[6]
 

[1]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 2، ص 513، قم، انتشارات دلیل ما، 1422ق.
[2]. ر.ک: سلطان الواعظین شیرازی، سید محمد، شبهای پیشاور، ص 92، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1379ش.
[3]. همان، ص 93.
[4]. اصل حدیث چنین است: «قالَ رَسولُ اللَّه(ص): إِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتی فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»؛ رسول خدا (ص) فرمود: «زمانى که در امتم بدعت‌ها آشکار شوند بر عالم است که علم خویش را آشکار کند، هر کس [این کار را] نکند لعنت خدا بر او باد. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 135، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ‏1429ق.
[5]. شبهای پیشاور، ص 44.
[6]. فهرس التراث، ج 2، ص 513.
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

حدیث منزلت» در کتب اهل سنت

از مشهورترین نقل هاى این حدیث آن است کهپیامبر اکرم خطاب به حضرت على علیه‌السلام فرمودند: «أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّاأنـّه لانَبىَّ بَعدى». [۱]

این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمانها و مکانهاى گوناگون از پیامبر اکرم نقل شده است، از جمله روز پیمان اول برادرى (قبل از هجرت بهمدینه)، روز پیمان دوم برادرى (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، و از همه مشهورتر در «غزوه تبوک». محدثین اهل سنت از جمله بخاری و مسلم نیز از نقل این حدیث شریف در کتب روایی خود غافل نبوده اند. [۲]

حاکم نیشابورى این حدیث را صحیح‌ الاِسناد دانسته و از ابن‌عباس نقل کرده که پیامبر اکرم در غزوه تبوک این حدیث را فرموده است.

ابن‌عباس همچنین نقل کرده است که رسول اکرم در ادامه، به على علیه السلام فرمود: «شایسته نیست من بروم جز آنکه تو جانشین من باشى» و نیز فرمود: «پس از من تو ولىّ هر زن و مرد مؤمن خواهى بود».[۳]

زید بن ارقم نیز از جمله اصحابى است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتى رسول‌ خدا، حضرت‌ علی‌ را به‌ جاى خود در مدینه گماشت، گروهى تصور کردند که پیامبر از على ناراحت است. وقتى این سخن به گوش حضرت على رسید، آن را نزد پیامبر باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث‌ منزلت را بیان فرمود.[۴]

نقل های‌ مختلف حدیث منزلت، همگى این مضمون‌ مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام على علیه‌السلام نسبت به پیامبر، همانند جایگاههارون نسبت‌ به حضرت موسى علیه السلام است. اختلافات اندکى هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبتهاى مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشأت گرفته است.

دلالت «حدیث منزلت»

این حدیث، علاوه بر فضیلت امام‌ على، بر خلافتو عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، به‌جز نبوت، همه فضائل و ویژگیها و مناصب هارون را براى حضرت على ثابت کرده است.

بنا بر آیات قرآن، حضرت موسى از خدا خواست تا برادرش «هارون» را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاری‌اش دهد. (سوره طه: 29ـ32) پس خداوند با درخواست او موافقت کرد و هارون، در غیاب موسى، جانشین او شد. (سوره اعراف: 142)؛ بنابراین، تمام مناصب حضرت موسى براى برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسى زنده می‌ماند، جانشین وى می‌شد (هارون چهل سال پیش از حضرت موسى درگذشت).

امتیازهای علی علیه السلام بر مبنای «حدیث منزلت»

هارون نزد موسى داراى مقامها و جایگاههاى فراوانی بوده است و از اینجا می‌توان به عظمت مقام امام على و سزاوارى او بر خلافت بعد از رسول‌اکرم پی‌برد. با تکیه بر ماجراى هارون و موسى در قرآن کریم در می یابیم که:

  • هارون وزیر و شریک موسى در کارش بود، پس على نیز در امر خلافت و ولایت، جزنبوت، شریک پیامبر بود.
  • هارون دومین شخصیت بعد از موسى در میان بنی‌اسرائیل بود، على علیه السلام هم در میان امت پیامبر چنین بود.
  • هارون برادر موسى بود و امام على به دلیل حدیث متواتر «مؤاخات»، که در کتب شیعه و سنّى نقل شده است، برادر رسول خدا بود.
  • هارون برترین فرد قوم موسى نزد خدا و پیامبرش بود، على علیه السلام نیز چنین بود.
  • هارون خلیفه موسى علیه السلام در غیبتش به‌طور مطلق بود، على نیز چنین بود، به‌ ویژه با تصریح پیامبر که فرمود: «لاینبغى أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتى».
  • هارون عالم‌ترین فرد قوم موسى بود، على هم به تصریح پیامبر عالم‌ترین فرد بعد از پیامبر بود.
  • اطاعت از هارون بر یوشع‌ بن نون (وصى موسى) و امت حضرت موسى واجب بود، اطاعت از على علیه السلام نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگرى، بر آنها واجب بود.
  • هارون محبوب‌ترین فرد نزد خدا و موسى بود، على نیز این‌گونه بود.
  • خدا پشت موسى را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم را با على علیه السلام ...؛[۵]

پانویس

  1. پرش به بالا رجوع کنید به بخارى، 1407، ج 7، جزء4، قسم 1، ص 301؛ ابونعیم اصفهانى،ج 4، ص 375، ج 7، ص 195ـ197؛ ج 8، ص 307؛ بیهقى، ج 13، ص 275ـ276؛ خطیب بغدادى، ج 4، ص 465، 642، ج 5، ص 332، ج10، ص 499؛ هیثمى، ج9، ص109؛ متقى، ج 11، ص 599، ج 13، ص 151، 192.
  2. پرش به بالا رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج 1، ص 277، ج 3، ص 417، ج 7، ص 513، 591؛ بخارى، 1401، ج 5، ص 129؛ مسلم‌بن حجاج، ج 2، ص 1870ـ 1871؛ ترمذى، ج 5، ص 638، 640ـ641؛ نسائى، ص 50 ـ61؛ حاکم‌نیشابورى، ج3، ص133ـ134؛ احمدبن‌عبداللّه طبرى، ج3، ص117ـ119؛ ابن‌کثیر، ج5، ص7ـ8؛ هیثمى، ج9، ص 110؛ عینى، ج16، ص301؛ سیوطى، 1370ش، ص 168؛ همو، 1421، ج 3، ص 236، 291؛ متقى، ج 13، ص 163، 171ـ172؛ نیز رجوع کنید به میرحامد حسین، ج 2، دفتر1، ص 29ـ59؛ شرف‌الدین، ص130؛ حسینى میلانى، ج 18، ص 363ـ411.
  3. پرش به بالا رجوع کنید به ابن‌ حنبل، ج1، ص545؛ حاکم‌ نیشابورى، ج3، ص134؛ ابن‌ کثیر، ج 7، ص 351؛ براى نقلهاى دیگر قسمت دوم عبارت پیامبر رجوع کنید به نسائى، ص64؛ محمدبن جریر طبرى، ج3، ص 129؛ ابن‌حجر هیتمى، ص 124؛ قزوینى، ص 82ـ87.
  4. پرش به بالا رجوع کنید به هیثمى، ج9، ص111.
  5. پرش به بالا رجوع کنید به میرحامد حسین، ج 2، دفتر1، ص 86ـ129.
  • هومان انصاری