★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

این سایت صرفا جهت اعتلای فرهنگ اسلامی و یادآوری و گسترش مسائل دینی و اعتقادی و درج مطالب مفید و کارآمد برای همه بازدیدکنندگان میباشد
والسلام علی من اتبع الهدی

  • ۰
  • ۰
« تولید نرم افزار پیام اعظم(ص) در مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات +دانلود ما دوست داریم از اسد حمایت کنیم...حرفی هست؟!!! »
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


نماز اول وقت فضائل و برکات فراوانی دارد که در روایات به آن ها اشاره شده است. بسیاری از علما خیر دنیا و آخرت را در نماز اول وقت دانسته اند.

نماز اول وقت از جمله اعمال مستحبی است که توصیه زیادی به آن شده است. به طوری که می توان سعادت دنیا و آخرت را در خواندن نماز اول وقت دانست. در این مقاله به روایت ها و نقل قول هایی در مورد فضائل و برکات نماز اول وقت پرداخته ایم؛

عکس نماز اول وقت خلبان

چند حدیث درباره نماز اول وقت و آثار آن

نماز اول وقت از جمله اعمالی است که توصیه های فراوانی به آن شده است. روایات متفاوتی وجود دارد که هر کدام به یکی از فضائل و برکات خواندن نماز در اول وقت اشاره دارد. در ادامه به برخی از این روایات می پردازیم:

  • رضایت خدا

امام صادق (ع): «اول وقت، خشنودی خدا و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه. و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا که پیامبر اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: نماز را با وضوی کامل و شاداب در وقتش به جای آور که تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است.»

  • راندن شیطان

پیامبر (ص): «شیطان تازمانی که مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت کند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا کرده و را در گناهان بزرگ می اندازد.»

امام صادق (ع): «ملک الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می کند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید.»

  • بر آورده شدن حاجات

امام حسن عسکری (ع): «خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود: خدای من! کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.»

  • رفع گرفتاری ها

پیامبر (ص): «بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.»

  • بهشتی شدن

امام باقر (ع): «هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند و کسی که در غیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.»

  • رفع بلاها

پیامبر (ص): «هنگامی که خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت کنندگان خورشید یعنی کسانی که وقت های نماز را محافظت می کنند و کسانی که مساجد را آباد می نمایند.»

از دیگر برکات نماز اول وقت به این شرح است:

  • زیاد شدن عمر

  • زیاد شدن مال و اولاد صالح

  • مرگ آسان

  • آرامش در شب اول قبر

  • نورانی شدن چهره

  • آسان شدن حساب روز محشر

  • رضایت خدا و سلام دادن خدا به او

نماز اول وقت در قرآن

خداوند در آیه 238 سوره بقره می فرماید:

«حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ»

«در انجام همه نمازها (به خصوص) نماز وسطی [=نماز ظهر] کوشا باشید و از روی خضوع و اطاعت، برای خدا بپاخیزید»

فضیلت نماز اول وقت از زبان آیت الله بهجت

از آیت الله بهجت سوال کردند: چه کنیم که نماز صبح مان قضا نشود؟ ایشان جواب داد:

«کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.»

تاثیر نماز اول وقت بر ازدواج

جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی پاسخ داد: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!

جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک کلید؟! شیخ جواب داد: نماز اول وقت «شاه کلید» است.

نماز اول وقت در رساله توضیح المسائل

علمای دینی بر این عقیده اند که اول وقت بودن نماز یک امر عرفی است، یعنی زمانی که وقت نماز داخل شد، فرد شروع به نماز کند. در رساله توضیح المسائل می خوانیم:

«مستحب است انسان نماز را در اول وقت بخواند و هرچه به اول وقت نزدیک‌تر باشد بهتر است، مگر آن که تأخیر آن از جهتى بهتر باشد، مثلاً صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.»

نماز اول وقت چه زمانی است؟

شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که منظور از نماز اول وقت دقیقا چه زمانی است؟ یعنی از موقعی که اذان گفته می شود تا کی اول وقت محسوب می شود؟ ما این سوال را بر اساس نرم افزار نجومی آیت الله سیستانی به شما پاسخ خواهیم داد:

  • وقت فضیلت نماز صبح از اذان صبح به مدت 21 دقیقه

  • وقت فضیلت نماز ظهر از اذان ظهر به مدت یک ساعت و 40 دقیقه

  • وقت فضیلت نماز عصر 2 ساعت و 50 دقیقه بعد از اذان ظهر به مدت 42 دقیقه است.

  • وقت فضیلت نماز مغرب از اذان مغرب به مدت 51 دقیقه

  • وقت فضیلت نماز عشا 51 دقیقه بعد از نماز مغرب به مدت 3 ساعت و 10 دقیقه

البته در این مورد بین علما اختلاف نظرهایی وجود دارد.
در پایان:آیت الله بهجت علیه الرحمه فرمودند:هر کس نمازش را در اول وقت بخواند به مقامات عالیه خواهد رسید و به آنجایی که باید برسد میرسد
ناقل:هومان انصاری
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

««««بسم الله الرحمن الرحیم:

انا انزلنه فی لیلة القدر

و ما ادریک ما لیلة القدر

لیلة القدر خیر من الف شهر

تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر

سلام هی حتی مطلع الفجر»»»»


قدر به معنای اندازه گیری٬تنگ گرفتن٬قدرت و معانی دیگری آمده

شبی است که قرآن در آن نازل شده(انا انزلنه فی لیلة مبارکة)

شبی است که ملائکه و روح (بزرگترین فرشته الهی)بر زمین فرود می آیند و تمامی مقدرات یکسال جهانیان را ثبت و امضا میکنند

شبی است که مشخص نشده که آیا ۱۹یا ۲۱ یا ۲۳ است اما طبق روایات:شب۲۳فضیلتش بیشتر است

شب قدر شب نزول رحمت است

شبی است که باید اعمال آن را بجا بیاوریم تا سرنوشت خوبی را برای خودمان رقم بزنیم

شبی است که از هزار ماه بهتر است(خیر من الف شهر)یعنی یک شب برابر است با ۸۲سال و چند روز

فضیلت این شبها خارج از بحث و نوشتن است و همین کفایت میکند.و مطالب مختصری را ذکر خواهم کرد:

شب قدر، شبی است که در تمام سال هیچ شبی به فضیلت آن نمی رسد و عمل در آن بهتراز عمل در هزار ماه است. در این شب برنامه های یک سال هر کس مقدر می گردد. در شب قدر ملائکه و روح که اعظم ملائکه است به اذن پروردگار، خدمت امام زمان علیه السلام مشرف می شوند و مقدرات هر کس را به امام عرضه می دارند.


«قدر» معانی متعددی همچون قدرت، تقدیر و اندازه گیرى، تنگ گرفتن، مساوی بودن یک چیز با چیز دیگر بدون کم و زیاد دارد اما در اینکه چه شبی از شب‌های ماه رمضان، شب قدر است اختلاف دیدگاه وجود دارد. آنچه موافق با سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) و روایات امامان معصوم(ع) است، اینکه شب قدر در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد و طبق نقل، یکی از شب‌های نوزدهم، بیست و یکم، و بیست و سوم است و در بین این سه شب نیز شب بیست و سوم احتمالش بیشتر است.


چنانکه امام صادق(ع) فرمود: شب نوزدهم شب تقدیر است و شب بیست و یکم شب بستن و تعین و اِحکام است و شب بیست و سوم شب حتمی شدن و امضای آن است.


در مورد فضایل شب قدر باید گفت که شب نازل شدن دفعی و یک‌ جای قرآن در بیت المعمور است که به طور تدریجی طی 23 سال بر قلب نازنین پیامبر گرامی اسلام(ص)نازل شده است.


همچنین عبادت و کارهای نیک، در شب قدر، بهتر است از عبادت و کاهای نیک در هزار ماه که دارای شب قدر نباشد. از فضائل دیگر شب قدر آنکه این شب، شب نزول و پایین آمدن فرشتگان خداوند خصوصاً بزرگ‌ترین فرشته خداوند، به زمین است و این شب ، شب تقدیر و سرنوشت یک سال انسان است.


خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر می کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر می ‏سازد که فرشتگان به امر پروردگار، آن را انجام می دهند. در این شب، درهای جهنم بسته می‌شود و درهای بهشت، گشوده می‌شود و شیطان در این شب بیرون نمی‌آید تا صبح آن طلوع کند و درهای آسمان و رحمت الاهی بر روی بندگانش گشوده می‌شود و شب قبولی اعمال است.


ناقل:هومان انصاری

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


 شب نوزدهم  اول شبهای قدر است وشب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی وفضیلت آن نمی رسد وعمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه ودر آن شب (شب قدر) تقدیر امور سال می شود وملائکه وروح که اعظم ملائکه است درآن شب باذن پروردگار بزمین نازل می شوند وبخدمت امام زمان علیه الستلام مشرف می شوند وآنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می کنند واعماال شب قدر بر دو نوع است ، یکی آنکه در هر سه شب باید کرد ودیگر آنکه مخصوص است به هر شبی.

 

اما اعمالی که در هر سه شب (شبهای قدر)  مشترک است وباید انجام داد :

 

اول : غسل است  ( مقارن غروب آفتاب ، که بهتر است نماز شام را با غسل خواند )

 

دوم : دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد هفتمرتبه توحید بخواند وبعد از فراغ  هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ ودر روایتی است که از جای خود بر نخیزد تا حقتعالی او وپدر ومادرش را بیامرزد.

 

سوم : قرآن مجید را بگشاید وبگذارد در مقابل خود وبگوید :  اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِوَمافیهِاسمُکَالاَکبَرُو،اَسماؤُکَ الحُسنی وَیُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار پس هر حاجت که دارد بخواند

 

چهارم : مصحف شریف را بگیرد وبر سر بگذارد وبگوید :

اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

پس هر حاجتی داری طلب کن .

 

پنجم : زیارت امام حسین (ع) است؛ که در خبر است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که  حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین (ع) آمده .

 

ششم : احیا داشتن این شبها است که در روایت امده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان وسنگینی کوهها وکیل دریاها باشد .

 

هفتم : صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد ، وافضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مزتبه توحید بخواند .

 

هشتم : بخواند :اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ ....

 

اما اعمالی که مخصوص هر شب است وباید انجام داد :

 

شب نوزدهم :

اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه

دوم : صد مرتبه  اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ

سوم : بخواند یا ذَالَّذی کانَ ...

چهارم : بخواند دعای اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ....

هر دو دعا یعنی یا ذالذی کان قبل کل شی و دعای اللهم اجعل فیما تقضی و تقدر من الامر المحتوم هر دو در کتاب مفاتیح الجنان موجود می باشد.قسمت اعمال شب های قدر

ناقل:هومان انصاری

منبع:سایت تبیان

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

نظر علمای اهل سنت درباره وهابیت

چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۱۹
امتیاز این گزینه
(3 آرا)

علمای اهل سنت، هم در عصر ابن‌تیمیه و هم بعد از آن و هم در زمان محمد بن عبدالوهاب تا امروز با عقاید این گروه شدیداً مخالفت کرده و آنان را گمراه و منحرف و عقایدشان را مخالف با مبانی دین اسلام دانسته‌اند. 

 

یکی از سؤالاتی که درباره وهابیت مطرح است این است که نظر علمای اهل سنت درباره وهابیت چیست؟

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی، این مسأله را بررسی کرده است.

 

وهابیت در حقیقت آیینه تمام نمای افکار و عقاید انحرافی ابن تیمیه (احمد بن عبد الحلیم) است که توسط محمد بن عبد الوهاب نجدی در قرن دوازدهم هجری به عنوان یک مذهب و فرقه در برابر مسلمانان مطرح گردید و حکومتی را با پشتوانه سیاست و قدرت نظامی محمد بن سعود (جد آل سعود) در عربستان به وجود آورد.

برخورد علمای اهل سنت با ابن تیمیه

علمای اهل سنت هم در عصر و زمان ابن تیمیه و بعد از آن و هم در زمان محمد بن عبد الوهاب تا امروز با عقاید این گروه شدیداً مخالفت نموده و آنان را گمراه و منحرف و عقایدشان را مخالف با مبانی دین اسلام دانسته‌اند.

در اینجا به برخی از نظرات علما اهل سنت اشاره می‌کنیم:

زمانی که در سن 33 سالگی ابن تیمیه افکار و عقاید انحرافی او در میان مسلمانان غوغا ایجاد نمود باعث شد که بسیاری از علما اهل سنت در برابر او قرار گرفته و حتی او را تکفیر کردند و بر ردّ او کتاب‌هایی نوشتند.

از جمله تقی الدین سبکی، کتابی به نام‌ «شفاء السقام فی زیاره خیر الانام» و «الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه» نوشت.

ابن حجر عسقلانی (م 852) مؤلف فتح الباری در شرح صحیح بخاری و ابن هیثمی (م 973) و ملا قاری حنفی ( م 1016) و ابن شاکر کتبی (ت 764) و محمود کوثری مصری (م 1371) و یوسف بن اسماعیل بن یوسف (م 1265) حصنی دمشقی (م 729) و غیره که از علما بزرگ اهل سنت هستند هر کدام ابن تیمیه و عقاید او را مردود شمرده و در این راستا کتاب‌هایی تألیف نموده‌اند.

ابن حجر هیثمی که از دانشمندان بزرگ اهل سنت است درباره ابن تیمیه می‌گوید: خدا او را خوار و گمراه و کور و کر کرده است و معاصرین وی از شافعی‌ها و مالکی‌ها و حنفی‌ها بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند و اعتراض او حتی عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب ـ علیه‌السلام ـ را نیز در بر گرفته است.... سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش بوده او بدعت گذار، گمراه و غیر معتدل است. خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شر عقیده و اسم وی حفظ کند. (1)

سبکی یکی دیگر از علما هم عصر ابن تیمیه می‌گوید: او در پوشش پیروی از کتاب و سنت در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را در هم شکست. او با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست سخنی گفت که لازمه آن جسمانی بودن خدا و مرکب بودن ذات اوست.... و با این سخنان حتی از 73 فرقه هم بیرون رفت. (2)

شوکانی یکی دیگر از علما اهل سنت می‌گوید: محمد بخاری حنفی متوفای سال 841 هـ از بدعت گذاری و کفر ابن تیمیه سخن گفته است تا جایی که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه «شیخ‌الاسلام» بگوید کافر است. (3)

عسقلانی می‌گوید دو تن از قاضی شافعی و مالکی ندا در دادند که هر کسی به عقیده ابن تیمیه معتقد شود خون و مالش حلال می‌باشد. (4)

شیخ زین الدین بن رجب حنبلی از کسانی است که معتقد به کفر ابن تیمیه بود و با صدای بلند اعلان می‌نمود که هر کسی ابن تیمیه و پیروان او را تکفیر کند معذور می‌باشد.(5)

ابن قیم جوزی که شاگرد و مبلغ عقاید ابن تیمیه بود نیز از طرف علما اهل سنت تکفیر شده و از جمله از طرف شمس الدین مالکی محکوم به کفر و اعدام شده بود لکن ابن قیم به او می‌گوید، قاضی حنبلی توبه و اسلامم را پذیرفته و مرا محقون الدم شمرده است. قاضی مالکی بعد از این اظهارات ابن قیم، او را شلاق زده و بر الاغ سوارش نموده و در خیابان‌ها می‌گرداند. (6)

در ردّ ابن تیمیه و عقاید او، علما اهل سنت تا جایی پیش رفتند که حتی او را بارها به محاکمه کشاندند و در سال 705 هـ قاضیان اهل سنت شهر دمشق انحراف فکری و عقیدتی او را در پیش حاکم به اثبات رسانده و حاکم او را به مصر تبعید می‌کند و در آنجا نیز به خاطر عقاید انحرافی‌اش به وسیله محلوف قاضی مالکی به زندان محکوم گردید و چندین بار با قضاوت و حکم قاضیان اهل سنت به زندان رفته و بالاخره در سال 728 ق در زندان می‌میرد. (7)

برخورد علمای اهل سنت با محمد بن عبدالوهاب

این برخورد و موضع گیری علمای اهل سنت در زمان محمد بن عبد الوهاب و بعد از آن نیز ادامه داشته است.

اول از همه پدرش عبدالوهاب که یکی از علما صالح حنبلی مذهبی به شمار می‌آمد عقاید او را مردود شمرده و او را از ابراز عقاید انحرافی باز می‌داشت و مردم را به دوری از او سفارش می‌نمود.(8)

و نیز برادرش سلیمان بن عبد الوهاب با عقاید او شدیداً مخالفت نموده و دو کتاب به نام های «الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» و «فصل الخطاب فی الرّد علی محمد بن عبد الوهاب» نوشته است.

کتاب‌های علمای اهل سنت در رد وهابیت

علما اهل سنت در ردّ وهابیت کتاب‌های متعددی تالیف نموده‌اند که با توجه به این که مجالی برای ذکر همه آن ها نیست به چند تا از آنها اشاره می‌‌شود.

تجرید سیف الجهاد لمدّعی الاجتهاد، تالیف علامه عبد الله بن عبد اللطیف شافعی.

الصواعق و الرعود، تالیف عفیف الدین عبد الله بن داود حنبلی.

تهکّم المقلدین بمن ادعی تجدید الدین، تالیف محمد بن عبد الرحمن حنبلی.

الصادم الهندی فی عنق النجدی، تالیف شیخ عطا مکی.

السیف الباتر لعنق المنکر علی الاکابر، تالیف سید علوی بن احمد حدّاد.

سعاده الدارین فی الرد علی الفرقتین، تالیف صالح الکورش التونسی.

الاقوال المرضیه فی الرد علی الوهابیه، تالیف شیخ عطا دمشقی.

جلال الحق فی کشف احوال اشرار الخلق، تالیف شیخ ابراهیم حلمی القادری اسکندری.

و ...

سخنان علمای اهل سنت درباره وهابیت

علما اهل سنت سخنان قاطعی در انحراف عقاید وهابیت و گمراه بودن وهابیان گفته‌اند که به عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

شیخ جمیل صدقی زهاوی در مورد وهابیت می‌گوید:

خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. می‌بینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل می‌شود تکفیر نموده‌اند. (9)

این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.

زینی دحلان مفتی مکه می‌گوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید می‌گفت:

هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمی‌شود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را می‌تراشند، کفایت می‌کند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند. (10)

شیخ خالد بغدادی می‌گوید: اگر کتاب‌های وهابی‌ها را به دقت مطالعه کنیم در می‌یابیم که مانند کتاب‌های لا مذهب‌ها سعی دارند که با افکار باطله‌شان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند. (11)

به هر حال در انحراف و گمراهی وهابی‌ها از نظر علما اهل سنت هیچ تردیدی وجود ندارد. هر چند ممکن است که در عصر حاضر برخی از ناآگاهان اهل سنت در برخی از کشورها خصوصاً کشورهایی که از فرهنگ و مبانی اسلام به دور بوده‌اند، گول و فریب وهابیت را خورده و از این فرقه دفاع نمایند اما مبانی اعتقادی اهل سنت کاملاً با اعتقادات وهابیت متضاد است.

 

منابع

1. هیثمی، احمد بن حجر، الفتاوی الحدیثه، مصر، مطبعه العلمیه، ص 86.

2. سبکی، تقی الدین، الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه، بی تا، بی نا، ص 5.

3. شوکانی، محمد علی، البدر الطالع 2:262، بیروت، دار المعرفه.

4. عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنه، 1:471، هند، حیدر آباد، دوم، 1392 هـ.

5. ابی بکر دمشقی، تقی الدین، دفع شبهه من شبّه و تمرّد، مصر، مکتة الازهریه، بی تا، ص 123.

6. همان.

7. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، قم، اسماعیلیان، دوم 1364ش، ص 19 و 20.

8. عاملی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، دار الکتاب الاسلامی، بی تا، ص 7.

9. رضوی، سید مرتضی، صفحه عن آل سعود الوهابین، بی تا، بی نا، ص 120.

10. همان، ص 121.

11. همان، ص 125.

مرکز پاسخگویی به شبهات

ناقل:هومان انصاری
  • هومان انصاری
  • ۱
  • ۰

مقدمه :
علم رمل را می توان از معروف ترین و در عین حال ناشناخته ترین شاخه های علوم غریبه نامید. نام این علم از گذشته برای عوام شناخته شده بوده است. اصطلاح «رمال» در واقع به کسی اطلاق می شده که رمل می دانسته ولی در عرف عوام مجازاً برای هر کسی که دستی در علوم غریبه یا طالع بینی داشته ، به کار می رفته است که این کاربرد هنوز هم باقی است.
اصطلاح رمل و «اسطرلاب» را کمتر کسی است که به گوش نشنیده باشد ، امّا کسانی که در حقیقت این علم و تاریخچه آن را بدانند و با کاربردهای اعجاب انگیز آن آشنا باشند ، کمتر یافت می شوند.

رمل چیست ؟
رمل در لغت به معنای ریگ یا شن است. علت اطلاق این نام به این علم به دلیل تاریخچه ای است که برای این علم شریف ذکر می شود.
در برخی کتب علم رمل را معجزه حضرت آدم (ع) می دانند و سبب فرود آمدن این علم را چنین ذکر نموده اند که چون فرزندان حضرت آدم (ع) زیاد شدند و در روی زمین متفرق گشتند ، آدم خواست تا از احوال ایشان مطلع گردد و از خداوند درخواست یاری نمود. در اجابت درخواست او ، حضرت جبرائیل فرود آمد و نقطه رمل را که اصل و اساس این علم است ، فرود آورد.
چون اولین بار این نقاط را از طریق فرو بردن انگشت و نشان دادن اثر آن که نقطه بود بر روی شنهای بیابان آموزش داد ، این علم به نام رمل شناخته می شود. نظر دیگر این است که چون علم رمل علم نقاط است و دانه های شن نیز مانند نقطه اند ، این علم را رمل می نامند. همچنین برای به دست آوردن جواب از رمل روشی وجود دارد که در آن از دانه های شن استفاده می کنند. همچنین نقل می شود که این علم از آدم به ادریس نبی رسید و از او به حضرت دانیال منتقل گردید و از دانیال به ارمیا و از او به اشعیا و سپس به لقمان حکیم و بعد به حضرت داوود منتقل گردید.
روایات متعدد مذهبی هم در مورد این علم موجود می باشد که از حوصله این مقال خارج است امّا برای درک اهمیت این علم این نکته را ذکر می کنیم که گروهی این اعتقاد را دارند که رمل معجزه حضرت دانیال بوده است و به وسیله آن قوم گمراه خود را هدایت می کرده است.

کاربردهای رمل
رمل از طریق به دست آوردن اشکالی خاص که ترکیبی از خط و نقطه هستند و یک سلسله عملیات ریاضی که بر روی آنها انجام می گیرد ، ترکیبی از شانزده شکل را به دست می دهد که آن را زایچه رمل می گویند. با تفسیر این زایچه می توان اطلاعات بسیار دقیق و صحیح با ذکر جزئیات را از مورد نیت شده به دست آورد. گوشه ای از اطلاعاتی که از طریق رمل می توان به آنها دست یافت به این شرح است :

مذکر یا مؤنث بودن
اعضای بدن : یعنی اشکال رمل می توانند عضوی از اعضای بدن را مورد اشاره و بحث قرار دهند.
رنگ ها : هر شکل ، رنگ یا رنگ های اشیای مورد بحث را معلوم می کند.
اشیاء : اگر در مورد هر نوع اسباب و وسایل باشد ، مشخصات آن را می توان یافت.
وزن : وزن و اندازه و هیکل مورد بحث را می توان محاسبه نمود.
خوراک ها و طعم ها : در مورد خوراکی ها و طعام و مزه آنها می توان تفسیر کرد.
مشاغل : فعالیت افراد را در شکل و خانه مربوط به آن می توان برربسی نمود.
مکان ها : هر شکل می تواند به مکان خاصی اشاره کند که بستگی به مورد سؤال دارد.
زمان : زمان وقوع حوادث را در دور یا نزدیک می توان معلوم کرد.
همچنین از طریق علم رمل می توان به اطلاعات مربوط به حروف الفبا ، طالع و نجوم ، مدت زمان ، خصلت ها و خصوصیات ، امراض و بیماری ها ، ثبات یا عدم ثبات ، آغاز و پایان هر مطلب ، نقاط قوت و ضعف ، طالب و مطلوب و بسیاری از اطلاعات دیگر دست یافت.
این علم را هر کسی که دارای نیت پاک و عمل پسندیده ای باشد می تواند بیاموزد و از آن بهره ببرد. همچنین می توان از کسانی که بهره ای از این علم دارند استفاده کرد و از اطلاعات جالب و شگفت انگیز آن در زندگی منفعت کسب نمود.

پاسخ به یک اشتباه
همان گونه که گفته شد اسم رمل و اسطرلاب با یکدیگر برده می شود. شاید علت آن باشد که برای رمل ریختن و تفسیر رمل از ساعات سعد باید استفاده شود. برای این امر یکی از وسایلی که مورد استفاده قرار می گرفته ، اسطرلاب بوده است. اسطرلاب وسیله ای نجومی است که تنها برای به دست آوردن ساعات مناسب رمل در این علم استفاده می شود و کاربرد دیگری در رمل ندارد. بنابر این به کار بردن لفظ رمل و اسطرلاب در باره آن صحیح نمی باشد

علم رمل همان علم نقاط است که به چندین طریق اعمال میشود.بعضی ها رمل را با اسطر لاب می آورند که این کاملا غلط است چون اسطر لاب یک وسیلهء اندازه گیری برای ارتفاع و طول و عمق است وبیشتر برای ستارگان بکار می رود.اما رمل علم نقطه است البته لازم به ذکر است که برای تمام علوم ماوراءالطبیعه دانستن نجوم اگر ضروری نباشد مهم و لازم است.

مشهور است که علم رمل معجزهء 8 پیغمبر بوده مثل حضرت شیث علیه السلام و…که این کذب محض است همانطوری که طلسمات سلیمانی و … کذب محض است . چون معجزهءپیامبر آموختنی نیست که در توحید و عرفان بعدا مفصلا آن را شرح میدهیم.اصل رمل عبارت است از صفحه چوبی لبه داری که در داخل آن خاک رمل یا ماسه میریزند سپس آن را مر طوب کرده و با قلم برنجی که توسط فقط انگشت شصت و سبابه گرفته شده 16 سطر بی هدف نقطه بر روی رمل میکشند.بعد از این هر دو نقطه را جدا می کنند اگر در پایان هر سطر 2 تا نقطه ماند آن را یک خط واگر یک نقطه ماند آن را یک نقطه به حساب می آورند.

هر شکل رمل از 4 سطر بوجود می آید پس از 16 سطر .4 شکل بو جود می آید.ما برای نمونه یک شکل رمل را که از 4 سطر بو جود می آ ید را رسم میکنیم تا شما یاد بگیرید.
پس چون سطر اول فرد است شکل(.)میشود . . . . . . . . . . . . . سطر اول 13 نقطه
چون14زوج است شکل حاصل(-)است . . . . . . . . . . . . . . سطر دوم 14 نقطه
چون 10 زوج است شکل حاصل(-)است . . . . . . . . . . سطر سوم10 نقطه
چون 12 زوج است شکل حاصل(-)است . . . . . . . . . . . .سطر چهارم 12نقطه
پس 3 نقطه با یک خط ماحصل 4 سطر از 16 سطر شد که چنین میشود.
——-
——-
——-
که اسم این شکل لحیان است

رمل
به فالگیری با ریگ رَمل یا رَمّالی می گویند
نظر ناباورمندان به رمل
به باور ایشان رمل، رَمّالی یا آینده نگری با ریگ یکی از دانش‌نماها است که افراد بسیاری آن را جزئی از خرافات می‌شمرند.

نکاتی در باب رمالی
رمال همان همال اسکه در حمل بار به همه کمک میکند

نظر باورمندان به رمل
به باور ایشان از کتب و رسالات قدیمی مثل دو چوب و یک سنگ اینطور بر می آید که:

رمل علمی است صحیح و از معجزات چند پیامبر از آن جمله دانیال نبی می باشد که مبنای ان علم نقطه است و ابزار آن مهره های رمالی است البته با ریختن نقطه و ریگ نیز همین استخراجات انجام می شود.

در کتاب لغتنامه دهخدا برای رمل منبعی ذکر شده که در اینجا می آوریم و آن کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون نوشته علامه آملی در جلد سوم می باشد. بطور کلی در هرشکل چهار نوع جایگاه داریم که به عنوان چهار عنصر طبیعت یعنی عنصر خاکی ، عنصر آبی ، عنصر هوا و سرانجام عنصر آتش در نظر گرفته می شود .

شایسته است که بدانید تعریف عناصر در علوم غریبه غیر از عناصر در شیمی است . در شیمی عنصر به ماده ای گفته می شود که تنها داری یک نوع اتم خاص باشد ولی در اینجا چهار عنصر یعنی عناصر تشکیل دهنده عالم از نظر ایشان(اهالی معتقد به علوم غریبه)که همان خاک و آب و هوا و آتش است ; که البته برای هر یک از این عناصر تفسیر غیر از تفاسیر شناخته شده در علومی مثل فیزیک علم هیئت و غیره قائلند.مثلاً برای خاک تفسیری غیر از خاکی که ما میشناسیم قائلند.

جایگاه اول را لحیان یا همان آتش نامند .به همین منوال سه جایگاه دیگر را آبی خاکی و هوایی

از جمله علوم شریفه ای که خداوند منان آن را از دسترس عموم بر حذر داشته و آن را اختصاص به انبیاء و اولیاخود قرار داده و بعد به معدودی از افراد به عنوان مشت نمونه خروار اعطا فرموده است علم صحیح و عزیز رمل می باشد و چنانچه صاحب نفحات از ابن عباس نقل نموده این علم از جمله معجزات هفت تن از انبیاء عظام به این شرح :

آدم ، شیث ، ادریس ، لقمان ، شعیا ، ارمیا و دانیال (ع) بو ده است .
این روایت منسوب به حضرت امیر مومنان علی (ع) است که فرمودند :
((الم تر ان الله جل ثنائه افاض علی ادریس علما ترملا و الهمه علم النقاط بفضله و اوحی الیه کلما کان مشکلا ))

و از نظر فقهاء عظلام نیز از جمله علوم صحیحه شمرده می شود و کافی است به عنوان شاهد بر این مدعی کلام مرحوم خلد آشیان خاتم المجتهدین استاد الاساتید حاج شیخ مرتضی الانصاری عطالله مه فرمودند :
(( اما بعض العلوم الصحیحه مکالرمل و الجفر الخ ))

در اینجا به بیان این علم به طرز ساده و روان با استفاده از رساله (( کفایه الرمل )) از سید محمد جواد ذهنی تهرانی می پردازیم .

به گفته ایشان : و حقیر بعد از فراگرفتن این علم از استاد این فن بحسب التزام شرعی که نزد استاد به عهده گرفتم تدریس این علم را ترک نمودم فلذا تا حال هرچه طالبین مراجعه نمودند قبول ننمودم ولی بعدا بخاطر فاتر چنین آمد که رساله مختصری نگاشته که در صورت مراجعه افراد صالح از باب زکوه العلم تعلیمه به آنها تقدیم کنم .

اوقات رمل :
بر حسب قاعده برای هر چیز ساعتو وقتی معین نموده اند و استادان این فن نیز برای استخراج مطلوب از طریق رمل ساعات و اوقاتی را معین کرده اند که ما به طور اجمال به آنها اشاره می کنیم :

به تجربه ثابت شدعه است که در وقت ابر و وزش باد و طوفان و حصول آیات سماوی حال ساءل ( فرد سوال کننده ) درست معلوم نمی گردد و غالبا در این حالات اشکال در رمل منقلب هستند که این خود علامت عدم انتاج است .

همچنین وقت حلول قمر در برج عقرب را نحس دانسته اند و از ایام روزهای :
3 ، 5 ، 7 ، 8 ، 16 ، 21 ، 22 ، 23 ، 29 را منحوس
و روزهای : 1 ، 2 ، 6 ، 9 ، 12 ، 13 ، 19 ، 20 ، 25 ، 26 ، 27 ، 30 را نیک
و روزهای : 4 ، 10 ، 11 ، 14 ، 15 ، 17 ، 18 ، 24 ، 28 را میانه گفته اند .
و بهترین ساعت وقت بین الطلوعین می باشد .

تذکر :
سزاوار است در موقع عمل با طهارت و دوزانو و روبرو به قبله نشینند و در مکان عمل شخص جنب و حائض نبوده و حتی الامکان محل ازارجاس و اقذار پاک باشد و در موقع عمل با کسی سخن نگویند و نیز از اعمال آن برای استفادات دنیوی اجتناب نموده کما اینکه از کثرت اشتغال به آن حذر نمایند که مورث درویشی و فقر می باشد و استادان این فن گفته اند :
مراعات آداب و سنن اثر بسزایی دارد و از جمله آنها دعا قبل از ریختن قرعه یا چیدن نقاطمی باشد
———————————————————————————————————-
رمل و حضرت دانیال نبی
همانطور که بیان شد علم رمل از معجزات حضرت دانیال پیغمبر است ، ایشان در زمان پیغمبری خود مدتی خلق را به حق دعوت می کرد ، هیچکس به او نمی گروید و توجهی به سخنان او نداشت .

حضرت از آن شهر بیرون رفته و به شهری دیگر که او را نمی شناختند رفت ، مکانی برای خود برگزید و تخته ای محیا ساخت ، ریگ سرخ بر آن ریخت و خطی چند بر آنجا کشید و از احوال گذشته و آینده خبر می داد .

آوازه ی او به پادشاه آن اقلیم رسید و او را به حضور فراخواند ، برای امتحان چند چیز از او پرسید ، چنانچه واقع بود خبر داد ، پادشاه از وی درخواست کرد تا ملازم او شود ، حضرت چهار نفر از ملازمان شاه را استادی نمود تا در این فن ماهر شدند .

روزی دانیال به ایشان گفت رمل بزنید و بنگرید در این عصر پیغمبری وجود دارد یا نه ؟
ایشان رمل زدند و گفتند هست ….
حضرت گفت اکنون حلیه او را بنویسید تا مشخص شود او کیست .
ایشان صورت و شکل او بنوشتند و چون نگریستند همه صفت او ( حضرت دانیال ) بود .
گفتند پیغمبر توئی سپس همه به او گرویدند .

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

       علوم غریبه چیست ؟

 

انسان موجود بسیار پیچیده‌ای است و دارای قدرتهای عجیب و غریب فراوان می‌باشد، که این

 

خود نشانه و آیت عظمت خالق تواناست .

 

از این روست که می‌تواند کارهای خارق‌العاده و غیر طبیعی انجام دهد، این گونه کارها معمولاً

 

از ابعاد فیزیک و متافیزیک وجود بشرمنشاء می‌گیرد 

 

در بعد فیزیک انسان می‌تواند با کمک ابزار و با انجام تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی

 

کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیده‌ها عادت پیدا کند که برای سایرین عجیب می‌نماید

 

در بعد متافیزیک انجام این کار با استفاده از نیروی‌های روانی، فراروانی و روحی صورت

 

می‌گیرد.

 

برخی افراد با بهره‌گیری از این توانایی‌های خارق‌العاده اقدام به پیشبرد اهداف شوم خود می‌کنند

 

و یا

 

حداقل این امور را بهانه‌ای برای کسب درآمدهای مالی و مادی قرار می‌دهند. البته محدود افرادی

 

نیز یافت می‌شوند که از این توانمندی هابرای خدمت به خلق و یا در انجام کارهای خیر و مثبت

 

بهره می‌گیرند.درجامعه امروز علی‌رغم تمام پیشرفتهای صنعتی وعلمی، هنوز افراد زیادی برای

 

حل مشکلات

 

خود به این روشها روی می‌آورند و به این بهانه‌ها مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. لذا بر آنیم

 

تا با تشریح و نقدو بررسی این مقولات آگاهی لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوی سوء استفاده

 

برخی افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنین می‌خواهیم یادآور شویم که یگانه قدرت مؤثر در

 

عالم خدای قادر می‌باشد (لله الواحد القهار)، لذا بهتر است برای حل مشکلات بجای روی آوردن

 

به سحر- طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم،

 

انجام امور خارق‌العاده معمولاً از طریق علوم غریبه صورت می‌گیرد

           

                                                                         

 

            علوم غریبه دارای پنج شاخه اصلی می‌باشد که عبارتند از

علم کیمیا،علم لیمیا، علم هیمیا، علم سیمیا و علم ریمیا.

البته این علوم دارای شاخه‌های فرعی نیز می‌باشند که از آن جمله می‌توان به:

علم اعداد و اوفاق، علم احضار ارواح، علم تنویم مغناطیس و خافیه اشاره کرد


علم کیمیا چیست ؟

 

چگونگی تبدیل صورت یک عنصر به صورت عنصردیگر می‌باشد. 
این همان است که در طول تاریخ افراد زیادی به دنبال آن بوده‌اند و قصد تبدیل خاک به طلا داشته‌اند. داستانهای زیادی در ادبیات ملل مختلف دربارة کیمیا وجود دارد، ظاهراً عرفا دارای این قدرت بوده‌اند
(آنان که به یک نظر خاک را کیمیا کنند)

 

علم لیمیا چیست ؟

 

 علم تسخیرات است. در این شاخه چگونگی تأثیرهای ارادی در صورت اتصالش با موجودات ماورائی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد.
لیمیا منجر به کسب قدرت تسخیر جن و روح می‌شود. 
منظور از تسخیر آن است که موجودات در اختیار و به فرمان انسان باشند.
معمولاً افـراد سودجـو برای رسیدن به اهداف خود(که عمدتاً اهداف غیر معنوی و مادی است)
از این موجودات تسخیر شده بهره می‌برند

  

علم هیمیا چیست ؟

 

در علم هیمیا، ترکیب قوای عالم بالا با عناصر عالم پایین مد نظر است و به آن علم طلسمات نیز می‌گویند.
در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی(عناصر عالم پایین) نیروهای ماورائی جهت انجام کارها به خدمت گرفته می‌شوند. ظاهراً طالع‌بینی نیز زیر مجموعة هیمیا می‌باشد.
در طالع‌بینی: اعتقاد بر این است که محل و موقعیت قرار گرفتن ستارگان در لحظه تولد نوزاد، برسر
نوشت و آینده او تأثیر می‌گذارد و از این طریق نسبت به پیشگویی در مورد آینده اقدام می‌شود.
طالع‌بینان معمولاً با استناد به تأثیرات ماه، خورشید و ستارگان دیگر پیشگویی می‌کنند
در کل پیشگویی و اطلاع از اخبار آینده مورد تأیید نمی‌باشد، هر‌چند که ممکن است این کار عملی باشد. اگر لازم بود انسان از آینده با خبرباشد، مسائل آینده در حجاب و پوشش قرار نمی‌گرفت 
و یقیناً پوشیده بودن آن حکمت الهی داشته و خیر عموم در آن است.

  

علم سیمیا چیست ؟

 

ترکیب نیروهای روانی و جسمانی است. به عبارت دیگر هماهنگ ساختن و خلط کردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی می‌باشد.
از این علم برای دست‌یابی و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعی استفاده می‌شود. برای مثال تصرف در خیال مردم و تغییرآن از این دسته است

 

گفتن  ۹۴ مربته  یا غنی  بعد از نماز صبح هر روز موجب کشف اسرار کیمیا  و سیمیا خواهد بود

 

 علم ریمیا چیست ؟

 

استفاده از قوای مادی در انجام امور خارق‌العاده است. مانند کاری که معمولاً شعبده ‌بازان انجام می‌دهند. این افراد از توان نهفته در امکانات و وسایل مادی با ظرافت خاصی برای انجام کارهای عجیب وغریب بهره می‌گیرند.

 

علم رمل چیست ؟

  

علم رمل از معجزات حضرت دانیال نبی علیه السلام است و نیز حضرت امیرالمومنین علیه السلام از این علم بهره مند بودند واین علم بر پایهء اعداد وعناصر اربعه است وتا حدودی میتوان از اینده با خبر شدالبته به توسط این علم . وبیشتر بر مبنای سیرخط ونقطه است رمل نیز مانند علوم دیگرشاخه های گوناگونی دارد

 

 علم جفر چیست؟

 

 

جفر در واقع به معنی پوست بزغاله ای است که وسیع باشد وچیزهای زیادی را در خود جا میدهد

و علم جفر بر اساس برخی روایات به این نحوه بوده که کتابیرا جبرائیل به خدمت حضرت محمد(صلوات الله علیه واله)اوردند که تمامی علم عالم از اول خلقت تا به اخر انرا توضیح داده بود که این کتاب جفر نام داشت و روزی یکی از صحابهء پیغمبر کتاب را از ایشان غرض کردند وبه بیایانی رفتند تا مطالعه کنند ولی در هنگام باز گشت طوفان شدیدی میگیرد که چندین برگ از کتاب را با خود میبرد صحابه نیز شرمگین نزد رسول خدا امده و ماجرا را شرح میدهدرسول خدا به همراه صحابی به بیابان رفته و چندین برگ از ان کتاب را پیدا میکنند ولی یک برگه از ان کتاب مفغود باقی میماند واین علم جفری که تا کنون در سراسر دنیا منتشر شده از همان یک ورق بوده که خدا میداند دست که افتاده بوده ولی کتاب اصل ان در حال حاضر در نزد حضرت(حجت عج الله تعالی فرجه الشریف )است ولی باید دانست که تا اقا امام زمان به کسی نظر نداشته باشد محال است کسی بتواند به ان(جفر) دسترسی داشته باشد 

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

دارد و ... ؟

ارسال نظر

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ 1

فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ 2

فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ3

فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ 4

ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِساَّءِ 5

فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً 6

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ الاْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها 7

فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاْرْضِ لاِکُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَهَبَطَ الاْمینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الاَْعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِْکْرامِ وَیَقُولُ لَکَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ لاَِجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ لاِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً 8

فَقالَ عَلِىُّ لاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ 9

فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه 10


از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله ، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستی و ضعفی درک می کنم ، گفتم : پناه می دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف فرمود: ای فاطمه بیاور برایم کساء یمانی را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو می نگریستم و در آن حال چهره اش می درخشید همانند ماه شب چهارده 1

پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو ای مادر گفتم : بر تو باد سلام ای نور دیده ام و میوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول خدا است گفتم : آری همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف کساء رفت و گفت : سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن می دهی که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام ای فرزندم و ای صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت 2

ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت : سلام بر تو ای مادر گفتم : بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم فرمود: مادر جان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول خدا (ص)است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند حسین نزدیک کساء رفته گفت : سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن می دهی که داخل شوم با شما در زیر کساء فرمود: و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر کساء وارد شد 3

در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام ای اباالحسن و ای امیر مؤ منان فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام می کنم گویا بوی برادرم و پسر عمویم رسول خدا است ؟ گفتم : آری این او است که با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس علی نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو ای رسول خدا آیا اذن می دهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم پس علی نیز وارد در زیر کساء شد، 4

در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن می دهی که با شما در زیر کساء باشم ؟ فرمود: و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نیز به زیر کساء رفتم 5

و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است می آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه می اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن بخوبی 6

پس خدای عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند: آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش 7

جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن می دهی که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آری به تو اذن دادم پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت : سلام بر تو ای رسول خدا، (پروردگار) علی اعلی سلامت می رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و می فرماید: به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما در زیر کساء باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم می دهی ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام ای امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر کساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و می فرماید: ((حقیقت این است که خدا می خواهد پلیدی (و ناپاکی ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل )) 8

علی علیه السلام به پدرم گفت : ای رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتی (و چه شرافتی ) نزد خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علی (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، 9

دوباره پیغمبر فرمود: ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد، علی گفت : بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند. 10

فروع کافى، ج‏8، ص‏53; بحار الانوار، ج‏75، ص‏359;


ناقل:هومان انصاریww.jannat
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیعِ 

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند 

وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ الزَّبُورِ 

و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور 

وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ 

و پروردگار دریاى جوشان  ،و فرو فرستنده قرآن برزگ 

وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ 

و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین 

اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِوَجهِک الْکَریمِ   

خدایا از تو خواهم به ذات بزرگوارت 

وَ بِنُورِ وَ جْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ ، یا حَیُّ یا قَیُّومُ 

و به نور جمال تابانت و فرمانروائى دیرینه ات ، اى زنده اى پاینده 

اسئلک باسمک الذی اشرفت به السموات و الارضون 

از تو خواهم بدان نامت که روشن شد بدان آسمانها و زمینها 

وَ بِاسْمِکَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ 

و بدان نامت که صالح و شایسته گشتند بدان پیشینیان و پسینیان 

یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ 

اى زنده پیش از هر موجود، و اى زنده پس از هر موجود زنده و اى زنده در آن هنگام که زنده اى وجود نداشت 


یا محی الموتی و ممیت الاحیاء  یا حی لا الله الا انت 

ای زنده کن مردگان و اى میراننده زندگان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست 

اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِاَمْرِکَ 

خدایا برسان به مولاى ما آن امام راهنماى راه یافته و قیام کننده به فرمان تو 

صلوات  الله علیه و علی ابائه الطاهرین  عن جمیع المومنین و المومنات 

که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و زنان با ایمان 

فی مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها ،وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ 

در شرقهاى زمین و غربهاى آن هموار آن و کوهش ، خشکى آن و دریایش ، و از طرف من و پدر و مادرم درود هائى 

زِنَةَ عَرْشِ اللهِ  ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ کِتابُهُ   

هموزن عرش خدا و شماره کلمات و سخنان او و آنچه را دانشش احصاء کرده و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد 

اَللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً 

خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان 

وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً 

عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز، 

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ 

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات 

وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 

و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش 

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً 

خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و 

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی 

مقرر پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده با شمیشر آخته  ، و نیزه برهنه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه 

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ 
   
خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را 

وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ 

و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش 

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ 

و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور 

وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ 

و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را 

فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ 

زیرا که تو فرمودى و گفته ات حق است که فرمودى : آشکار شد تبهکارى در خشکى و دریا بخاطر کرده هاى مردم 

فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَ لِیَّکَ  ،‌وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ 

پس آشکار کن براى ما خدایا نماینده ات را و فرزند دختر پیامبرت که همنام رسول تو است 

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَیْء مِنَ الْباطِلِ اِلّا مَزَّقَهُ ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ 

تا دست نیابد به هیچ باطلى جز آنکه از هم بدراند و پابرجا کند حق را و ثابت کند آن را 

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ، وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ    

و بگردان آن بزرگوار را خدایا پناهگاه ستمدیدگان بندگانت ،‌ و یاور کسى که جز تو یاورى برایش یافت نشود 

وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 

و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله 

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدینَ 

و قرارش ده خدایا از آنانکه نگاهش دارى از صولت و حمله زورگویان 

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ 

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت 

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ 

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما 

انهم یرونه بعیدا  و نریه قریبا برحمتک یا الرحمن الراحمین 

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان 

العجل العجل  یا مولای یا صاحب الزمان 

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان 



  آمین یا رب العالمین  

سخنی از ناقل:در کتاب مفاتیح آمده که هرکس تا چهل روز بعد از نماز صبح ،دعای عهد را بخواند نمیرد تا قائم آل محمد را زیارت کند و خواص زیادی دارد.غافل نشوید و همیشه بعد از نماز صبح خوانده شود

هومان انصاری

  • هومان انصاری