★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

این سایت صرفا جهت اعتلای فرهنگ اسلامی و یادآوری و گسترش مسائل دینی و اعتقادی و درج مطالب مفید و کارآمد برای همه بازدیدکنندگان میباشد
والسلام علی من اتبع الهدی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

صلوات نامه

صدر و صفا محمد
محمود نام احمد
دریای جود سرمد
صل علی محمد
صلوات بر محمد

آدم که در جهان شد
جفتش حوا روان شد
این داستان عیان شد
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صلوات را خدا گفت
درشأن مصطفی گفت
جبریل و مرتضی گفت
صل علی محمد
صلوات بر محمد

آدم که باب ما بود
سرخیل انبیا بود
وردش همین دعا بود
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صلوات گر بگویی
گر تو ز خیل اویی
یابی هرآنچه جویی
صل علی محمد
صلوات بر محمد

ما مصطفی ندیدیم
نام خوشش شنیدیم
دینش به دل گزیدیم
صل علی محمد
صلوات بر محمد

قدش چو سرو بستان
سر تا قدم گلستان
لطفش هزار دستان
صل علی محمد
صلوات بر محمد

هر گل که در جهان است
رنگ رخش از آن است
این داستان عیان است
صل علی محمد
صلوات بر محمد

کبکان کوهساری
مرغان لاله زاری
می خواننت به زاری
صل علی محمد
صلوات بر محمد

قمری بسوز ناله
چشمش شده پیاله
مششغول ذکر واله
صل علی محمد
صلوات بر محمد

ماهی که در لب آب
با سرعت و تب تاب
گوید به نیش قلاب
صل علی محمد
صلوات بر محمد

پیغمبر زمانی
گلدسته ی جهانی
قندیل آسمانی
صل علی محمد
صلوات بر محمد

چون نوح شد به کشتی
با حوری بهشتی
میخواند از درشتی
صل علی محمد
صلوات برمحمد

موسی که زد عصا را
بر فرق سنگ خارا
میخواند این دعا را
صل علی محمد
صلوات بر محمد

موسی به طور سینا
چون مست گشته شیدا
بشنید از همه جا
صل علی محمد
صلوات بر محمد

عیسی به چرخ آدم
در سینه چرخش دم
میخاند این دمادم
صل علی محمد
صلوات بر محمد

داوود و هود و جرجیس
لوط و عزیز و ادریس
خواندن ز شر ابلیش
صل علی محمد
صلوات بر محمد

چون حضرت سلیمان
تعلیم داده دیوان
بر باد داده فرمان
صل علی محمد
صلوات بر محمد

سر خوش بخوان خدا را
والشمس والضحی را
واللیل والنهارا
صل علی محمد
صلوات بر محمد

والشمس وصف رویت
واللیل وصف مویت
عالم فدای کویت
صل علی محمد
صلوات بر محمد

صیدعلی نجفوند دریکوندی ( ملاصیدآلی )
 
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

مراحل و شروط توبه واقعی چیست؟

حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری ۶ مرحله و شرط برای توبه واقعی را بیان می‌کند.


به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری شب گذشته یکشنبه 13 خرداد 97 در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد شهید بهشتی در سخنانی با اشاره به آیه 8 سوره تحریم که می‌فرماید«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»ٰ، گفت: بزرگترین مشکل همه ما بندگان گناهان است و شب های قدر بهترین فرصت برای پاکسازی روح و جسم از گناه است.

او ادامه داد: استغفار و طلب عفو همیشه در درگاه خدا مطلوب و محبوب است ولی این استغفار و توبه در شب‌های قدر محبوب تر است. در همین زمینه خداوند می‌فرماید که اگر می‌خواهید شما  را ببخشم پس شما هم بنده های من را ببخشید.

حجت الاسلام ماندگاری اظهار کرد: اگر در شب‌های قدر توفیق توبه واقعی را پیدا کنیم این توبه سه امتیاز دارد. همچنان که مرحوم حاج مجتبی تهرانی می‌فرمود اگر در شب‌های قدر درست بخشیده شویم و خدا گناهان ما را محو کند ما امشب به درجه ای از عصمت می رسیم. حال این سه امتیاز چیست؟ امتیاز اول آن است که دعای ما به درجه استجابت می‌رسد، دوم این است که کسی که امشب به طهارت برسد و گناهانش پاک شود قدرت درک قرآن و عترت دارد و سوم نامش جزو یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ثبت می شود، پس امشب خودمان را پاک کنیم تا امام زمان انتخابمان کند.

او در ادامه به 6 مرحله و شرط توبه واقعی به پیشگاه خداوند متعال اشاره کرد و گفت که اول آن‌که وقتی به درگاه خدا توبه می کنید،حاشا نکنید و به تمامی گناهان خود اعتراف کنید زیرا خدا از تمامی اعمال ما آگاه است.بالاترین گناه ما این است که حواسمان به خدا نیست.دوم آنکه در هنگام توبه به بزرگی عفو خدا اعتراف کنید. سوم شکسته شدن و احساس حقارت در برابر خدا، چهارم هر چیزی که مسیر ورودی گناه است باید ببندیم. پنجم باید تصمیم به جبران بگیریم و اگر تصمیم گرفتیم و هرچه جبران نشد خدا جبران میکند. آخرین مرحله در توبه واسطه برای استغفار است و ما باید ائمه اطهار و پیغمبر را واسطه کنیم تا خداوند ما را ببخشد.

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


علت اینکه اکثر افراد، کمتر به آرامش درونی می‌رسند، این است که مسیر زندگی را اشتباه می‌روند؛ زیرا این افراد زندگی را برای مردم و قهرمان شدن می‌خواهند؛ در نتیجه حسادت‌ها، چشم هم چشمی‌ها، ریاست طلبی، وابستگی به دنیا، نام آورشدن، حرص و طمع مال و... عواملی هستند که باعث سلب آرامش افراد می‌شوند. 

اگر فردی از درون تهی باشد و تمام تلاش خود را صرف فراهم کردن آسایش همسر و فرزندان کنند، بیشتر از اینکه آرامش همسر و فرزندان را سلب کند، آرامش خود را از بین می‌برد. 

راه‌های رسیدن به آرامش را از دیدگاه اسلام را می‌توان به 12 روش تقسیم کرد: 


1- ذکر و یاد خدا
ذکر و یاد خدا باعث آرامش دل‌ها است. همان طور که خداوند در سوره رعد آیه 28می‌فرماید:بِذِکر اِللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ؛« دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند.» 

2- توکل به خدا
کسی که توکل به خداوند نداشته باشد، همیشه دست نیاز به دیگران دراز می‌کند و این وابستگی موجب سلب آسایش او می‌شود. این افراد با کوچکترین مشکل به دیگران متوسل می‌شوند و هیچ امیدی ندارند. در این شرایط آنها باید بدانند خود سعی و تلاش کرده و خداوند قهار است و مشکلات آنها حل می‌کند. 
خداوند در قرآن سوره طلاق آیه 3 می‌فرماید: مَن یتوکل علی الله فهو حسبه:« هر که به خداوند توکل کند،خداوند او را بس است.» 
بنابراین کسی که توکل به خدا داشته باشد، دیگر حرص مشکلات و سختی‌ها را نمی‌خورد و خود را به خداوند می‌سپارد. 

3- نداشتن حرص و طمع
انسان‌ها هر چقدر ثروتمندتر باشند، به همان میزان آرامش کمتری دارند. هر قدر زندگی ماشینی و امکانات رفاهی و همین طور آسایش بیشتر باشد، به همان نسبت و به همان تناسب آرامش ما کم می‌شود. 
کسی که به فکر مال اندوزی و طمع باشد، همیشه به این فکر است که ثروتش بیشتر شود در نتیجه آرامشی ندارد. 
افرادی‌که معمولا چشم داشت و یا حسرت مال و علم افراد را می‌خورند، معمولا از روح روان سالمی برخوردار نیستند. 

4- بالا بردن رشد معنوی
افراد می توانند با رشد معنوی و از طریق دعا کردن و توسل به خداوند و مطالعه کمبودهای و خلاء‌های خود را برطرف کنند. زیرا با دعا مشکلات آنها حل می‌شود و به آرامش می‌رسند. 

5- واقعیت زندگی را قبول کنید 
درست است که انسان دوست دارد به کارهای بزرگ و مال و ثروت دست پیدا کند و این رفتار ذاتی است، اما زمانی است که فرد تمام سعی و تلاش خود را می کند، اما به آن مرحله از پیشرفت نمی رسد. او نباید نا امید شده و تمام فکرش را روی آن متمرکز کند، زیرا موجب سلب آسایش او می‌شود. 
پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: ان الله یحب معالى الامور:« خداوند کارهاى بلند و گرامى را دوست دارد». 
ولی زمانیکه افراد به خواسته‌های خود و آن پیشرفت نمی رسند، باید حسرت نخورند، زیرا حسرت خوردن خود یک عامل از بین بردن آسایش است. 

6-تسلیم مقدرات خداوند باشید 
فرض کنید فردی مدام در حال دعا کردن است که خداوند شرایط ازدواج او را با کسی که دوستش دارد فراهم کند، اما دعای او مستجاب نمی‌شود و او به طرف مقابل خود نمی‌رسد. این تقدیر خداوند است و نباید بر خواسته‌های خود پافشاری کند. 
برخی افراد می‌گویند: خداوند در قرآن فرموده که بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را. پس چرا خداوند دعاهای ما را اجابت نمی‌کند؟ باید در جواب گفت؛دلیل آن این است که خداوند صلاح تو را می‌خواهد و حکمت و سرنوشت تو این طور رقم خورده است. 
خداوند در قرآن سوره بقره آیه 216 می‌فرماید: وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ 
«شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می‌داند و شما نمی دانید.» 
اگر هر کاری که نمی‍‌شود به آن دست یافت را به دست خداوند سپرد، آرامش انسان زیاد می‌شود. زیرا خود را درگیر آن کار نمی‌کند. 

7- ازدواج با همسر خوب: 
خداوند در قرآن سوره روم آیه 21می فرماید:مِن‌ْ ءَایَـَتِه‌ِأَن‌ْ خَلَق‌َ لَکُم مِّن‌ْ أَنفُسِکُم‌ْ أَزْوَ َجًا لِّتَسْکُنُوَّاْ إِلَیْهَا « از نشانه‌های او این است که برای شما همسرانی آفرید تا به وسیله آن‌ها آرام گیرید.» 
وقتی مردی وارد خانه می‌شود و همسرش تمام امکانات را برای او فراهم می‌کند تا او به آرامش برسد این نعمتی است که باید قدر او را دانست. همین طور زنی که با وجود همسرش احساس آرامش می‌کند. اخلاق نیک همسران در آرامش افراد بسیار تاثیرگذار است. 

8- استراحت و خواب در شب: 
خواب و استراحت شبانه بسیار در آرامش افراد تاثیر دارد. حتی خداوند در قرآن می‌فرماید؛ الله الذّی جعل لکم الّیل لتسکنوا فیه:«خداوند شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید.» 

9- پاکیزگی و نظافت: 
کسی که پاکیزه و تمیز است معمولا احساس آرامش می کند؛ ولی زمانیکه فردی کثیف و بد بو است از این بابت رنج می‌برد و باعث سلب آسایش او می‌شود. 

10- طهارت داشتن: 
بارها و بارها در روایت و احادیث ذکر شده است که انسان دائم الوضو باشد، زیرا وضو باعث آرامش می‌شود. با غسل های مستحبی درمناسبت‌ها و ولادت‌های ائمه اطهار می‌توان به آرامش رسید، زیرا زمانیکه حس پاک بودن به او دست بدهد، آرامش به او تزریق می‌شود. 

11- خوردن غذای سالم و طبیعی: 
در آیات و روایات ذکر شده است خوردن انگور سیاه، زیتون و روغن آن و همینطور خوردن عسل دراعصاب و آرامش موثر است. متاسفانه امروزه غذاهای فست فود که بسیار در روحیه و آرامش انسان‌ها تاثیر دارد، جای غذاهای سالم و طبیعی را گرفته است. 

12- عدم بدبینی و اعتماد به دیگران: 
معمولا افرادی که به دیگران و یا همسر خود شک دارند و بدبین هستند، معمولا این شک و عدم اعتماد آرامش آنها را به خطر می‌اندازد. مثلا اگر خانمی همسرش دیر به خانه می‌آید، در ذهن خود به غلط چنین تصوری دارد که شاید او با کس دیگری است؛ در صورتیکه همسرش به دلیل مشغله کاری دیر به منزل رسیده است. به همین دلیل فکرهای منفی روح و روان او در عذاب است. 
در آیات روایات آمده است که انسان‌ها باید اصل را بر نیکی بگذارند؛ مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. 

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

راه های رسیدن به آرامش از نگاه دین اسلام

گروه فعالیت‌های قرآنی: خداوند تبارک و تعالی در سوره رعد آیه ۲۸ می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد». کسی که به خدا ایمان داشته باشد به آرامش واقعی خواهد رسید و در غیر این صورت مشکل از طرف خود انسان است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از کردستان، حجت‌الاسلام ابراهیم رستمی، یکی از کارشناسان دینی استان کردستان در مقاله ای به بررسی راه های رسیدن به آرامش پرداخته است که در ادامه این مقاله خواهد آمد:

در مرحله اول باید گفت که مقاله ای که در حال مطالعه آن می‌باشید از نگاه دین می باشد آن هم نه هر دینی بلکه دین مبین اسلام که کاملترین دین‌ها می باشد که خداوند تبارک و تعالی به وسیله رسول مکرمش به دست ما رسانده و در مرحله دوم این که باید گفت آرامش هم ردیف آسایش است و باید به این مطلب پرداخت که آیا از لحاظ تعاریف با هم فرق دارند یا نه؟

معنی لغوی آرامش و آسایش:

معنی آرامش: در لغت نامه دهخدا کلمه آرامش به معنی فراغت، آرامیدن، راحتی، ایمنی و امنیت آمده است.

اما معنی آسایش: بی‌جنبشی، راحتی،آسانی و آسودگی می باشد.

حال که معنی لغوی آرامش و آسایش را دانستیم به معنی اصطلاحی این دو کلمه می‌پردازیم، همان طور که در تعریف لغوی فرق بود در تعرف اصطلاحی فرق اساسی وجود دارد. اولا باید گفت که آرامش دو گونه است آرامش درونی و آرامش بیرونی که آرامش بیرونی اکثر مواقع نشان از آرامش روحی و درونی است.

معنی اصطلاحی آرامش: آرامش یک حالت روحی- روانی. یک حالت درونی است مانند وجدان که خودش قابل رِؤیت نیست ولی آثار آن در گفتگو ها و برخوردهای فردی و اجتماعی، راه رفتن و از این قبیل کارها قابل رؤیت می باشد.اما آسایش به حالتی می‌گویند که انسان از لحاظ امکانات زندگی و مالی در رفاه باشد به گونه‌ای  که بتواند از وسایل رفاهی زندگی بهترین استفاده را ببرد. آسایش بر خلاف آرامش آثار آن در زندگی روزمره قابل درک می باشد.

تهیه وخرید هر نوع وسیله مانند ماشین، خانه، جاروبرقی های مدرن و پیشرفته و…. را در بر می‌گیرد و در بعضی مواقع بعضی از افراد بخاطر نداشتن آرامش روحی و روانی توان استفاده از همان وسایل آسایشی زندگی را ندارند. ما در این مقاله به این مبحث می پردازیم که بهترین راه‌حل‌ها برای رسیدن به آرامش روحی و روانی از نگاه دین چگونه است و آیا ما با استفاده از این راهکارها دارای آرامش هستیم یا از داشتن یک آرامش روحی بی نصیب بوده‌ایم.

راه های رسیدن به آرامش از نگاه دین:

۱. یاد خدا

خداوند تبارک و تعالی در سوره رعد ایه ۲۸ می فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد.

کسی که به خداوند تبارک و تعالی ایمان داشته باشد و در تمام لحظات زندگی خداوند را از یاد نبرد و تمام امورات زندگی اش را تماما به خداوند بسپارد و از یاد او غافل نشود قطعا به آرامش واقعی خواهد رسید و در غیر این صورت مشکل از طرف خود انسان است.

۲. دوری از گناه

با توجه به این که فطرت انسان کمال طلب است و زیبای ها را دوست دارد و روح لطیف برای او آرامش بخش است،اما بعضی از اعمال او مانع از کسب این کمالات می باشد مانند گناه که امام صادق(علیه السلام) در باره زیادی گناه می فرماید :  هنگامی که انسان گناهانش افزون شود و اعمالی که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه می کند تا کیفر گناهانش باشد.(اصول کافی ج۲ ایمان و کفر). گرفتار اندوه کردن یعنی این که آرامش را از انسان می گیرد وقتی که آرامش از انسان گرفته شد پرخاشگر می شود ، از خواب و خوراک می افتد و افزون بر این ها مایه ی آزار و اذیت دیگران می شود.

۳. رضایت‌مندی از آنچه هستی

امام علی(علیه السلام) می فرمایند: اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی از آنچه هستی نگران نباش.(نهج البلاغه حکمت ۶۹).برای تفهیم این حدث باید مثالی زد ، مولای متقیان امیر المومنین علی (علیه السلام) می فرماید:مثلا اگر قرار بوده به یک مقام و پست ویژه برسی ولی به هر نحوی نرسیدی این جریان تو را نگران نکند ، چون این نگرانی مایه ی سلب آرامش تو می شود.امام علی(علیه السلام)در جای دیگر می فرمایند: هر گاه آنچه را که می خواهی نیست پس آنچه را که هست بخواه.(غررالحکم ج۳ ص۱۳۵). مطالبات انسان اگر بنا بر چیز های موجود باشد مایه‌ی آرامش اوست در غیر این صورت گمشده‌ای دارد که هرگز پیدا نخواهد شد.

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: «الطیب نشره و العسل نشره، و الرکوب نشره و النظر الی الخضره نشره. یعنی: بوی خوش، عسل، سوارکاری و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادی می‌شود.» (۳)

بر طبق این نقل، نگاه به مناظر جذاب و سرسبز گیاهان برخی از بیماری‌ها را روحی و روانی را از بین می‌برد و افسردگی‌ها و غم‌ها را می‌زداید به گونه‌ای که‌گاه شگفتی و حیرت انسان را برمی انگیزد و با دیگر لذت‌ها و خوشی‌ها رقابتی پیروزمندانه می‌کند. چنان که تشریح منعای واژه «نشره» مؤید آن است: «نشره چیزی است که موجب آرامش وراحتی اعصاب می‌شود، پس از آنکه دچار بیماری و افسردگی شده است.»

امام رضا علیه السلام در حدیث دیگر توصیه جالب برای آرامش روح و روان دارد. ایشان می‌فرمایند: «عَلَیکُمْ بِالزَّیتِ فَإِنَّهُ یکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یذْهِبُ الْبَلْغَمَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالضَّنَی وَ یحَسِّنُ الْخُلُق‏ و یطیب النفس و یذهب بالغم». بر شما لازم است که از زیت (روغن زیتون یا هر گونه روغن مایع) استفاده کنید؛ زیرا صفرا را آشکار و بلغم را از بین می‌برد و عصب را تقویت، بیماری را نابود و اخلاق انسان را نیکو می‌کند، روح را آرامش می‌دهد و غم را از بین می‌برد. «. (۴)

شبیه این مضمون امام رضا (ع) در جایی دیگر فرمود: «نِعْمَ الطَّعَامُ الزَّیتُ یطَیبُ النَّکْهَةَ وَ یذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یصَفِّی اللَّوْنَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یطْفِئُ الْغَضَب‏؛» روغن زیتون، خوب طعامی است که دهان را خوش‌بو می‌کند، بلغم را می‌برد، رنگ پوست را درخشنده می‌نماید، عصب را نیرومند و بیماری را نابود می‌کند و خشم را فرو می‌نشاند». (۵)

امام رضا (ع) در سخنانی دیگر توصیه می‌کنند که از زیاده روی در خوردن پیاز خودداری کنید زیرا پیاز زیاد رنگ نشاط و شادی را از چهره می‌برد و سایه‌ای غم انگیز به سیما فرو می‌اندازد اما خوردن کدو را باعث شادی و رفع حزن و اندوه بر می‌شمرد.

عن صحیفه الرضا (ع) عن آبائه (ع) قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اذا طبختم فاکثروا القرع فانه یسر القلب الحزین.

ازصحیفه امام رضاعلیه السلام از پدرانش (ع) روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هرگاه غذا می‌پزید کدو (حلوائی) بسیار بپزید، زیرا کدو قلب محزون را شاد می‌کند. (۶)

آنحضرت همچنین در مورد تحرک و آثار ورزش در ایجاد نشاط معتقدند که جنبش بیش از اندازه و خسته ساختن اعضای بدن باعث فرسودگی جسم و جان خواهد شدو موجب حزن و درد را فراهم می‌سازد. اما اگر تقلا و جنبش به حد اعتدال باشد باعث نشاط و شادمانی انسان می‌گردد و او از این فعالیت لذت خواهد برد.

همچنین امام رضا (ع) در یک توصیه تغذیه‌ای دیگر برای ایجاد آرامش به نقل از حضرت علی (ع) می‌فرماید: طلحه بن عبیدالله بر رسولخدا (ص) وارد شد و در دست رسولخدا (ص) بک «به» بود و آنرا به طلحه داد و فرمود:‌ای ابو محمد اینرا بگیر که قلب را راحت و تقویت می‌کند. (۷)

پانوشت‌ها:

۱. بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۴۷

۲. اصول کافی، ج۳، ص۲۶۸

۳. عیون اخبار الرضا باب ۳۱/ حدیث ۱۲۶

۴. عیون اخبار الرضا، باب ۳۱/ حدیث ۸۱

۵. مکارم الاخلاق، ص۱۹۰

۶. مستدرک وسائل الشیعه ج۱۷ص ۵۶باب ۹ح ۲۰۴۳۰

۷. عیون اخبار الرضا باب ۳۱/ حدیث

التماس دعا

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

اقتباس از جملات ارزشمند مقام معظم رهبری راجع به این ماه عظیم الهی

 :رجب ماه دعاست.ماه توسل است.ماه توجه و استغفار است


همه چیز درباره ماه رجب، ماه امیرالمومنین(ع)

* "رجب" در لغت نام نهری در بهشت است و در طول سال از ابتدای این ماه یک برنامه سنگین عبادی شروع می شود که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد چنانکه گویی در این سه ماه برنامه و طرح فشرده یک سلوک مرضی خداوند با ذکر شواهد و نشانی همه منازل و مشکلات این راه ذکر شده است.

* ماه رجب، سراسر نور و فضیلت و رحمت است. شب اول آن که جزء چهار شب برتر سال است و شب زنده داری در آن که بسیار مورد تاکید قرار گرفته، لیلة الرغائب (اولین شب جمعه ماه) و میلاد ابوالائمه امیرالمومنین علیه السلام تا شب نیمه رجب و ایام مبارک "بیض" که راهیان طریق سلوک به اعتکاف و مناجات با رب جلیل می‌نشینند و بیست و هفتم رجب که رحمت الهی ظهور کرد و محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شد.

* رعایت کنندگان حرمت ماه رجب و عاملین به اعمال آن را "رجبیون" نامند. همانا که در قیامت فرشته ای ندا می دهد:«أین الرجبیون»، کجایند افرادی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن را انجام داده اند.

* امام خمینی (ره)، این عارف بالله در مورد ماه رجب می فرماید:

«شرافت ماه رجب در زبان ها ، در بیان ها، درعقلها و در فکرها نگنجد. رجب ماه دعا و استغفار است و سفارش زیادی به استغفار در این ماه شده است.»

فضائل ماه رجب

* هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده ‏گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست ‏برخوردار می ‏باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم‏» یعنی برخوردار از حرمت ‏یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می ‏باشد.

* رسول اکرم (ص) فرموده ‏اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت‏ به پایه آن نمی ‏رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می‏گردد .»

* امام هفتم (ع) فرموده ‏اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

* از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب‏» می‏گویند زیرا که رحمت ‏خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبة.

* در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می ‏شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.

* پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده‏ ای مهربان است.

* امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.

نام‏های رجب

* ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نام‏های دیگری نیز دارد؛ نام‏هایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماه‏های حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلت‏های بسیار.

اعمال ماه رجب در کتاب شریف المراقبات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

* ماه رجب ماهی است که ارزش و شرافت‏ بسیاری دارد. از مشهورترین ماه‏ هاست و از اوقات ارزنده برای دعاست . در ایام جاهلیت ، این ماه به طوری معروف بوده است که آنان برای به دست آوردن حوایج‏ خود منتظر رسیدن آن بوده‏ اند.

* ماه رجب ماه «علی‏ علیه السلام‏» است؛ چرا که ولادت آن امام در این ماه اتفاق افتاده است . شب اول رجب ، از شب‏ های چهارگانه‏ ای است که احیا و عبادت در آن تاکید شده است.

* روز نیمه ماه رجب از بهترین روزها برای دعاست.

* 27 رجب ، روز "مبعث" رسول اکرم‏ صلی الله علیه وآله است ؛ روز ظهور رحمت رحیمیه خداوند؛ روزی که همانند آن از اول عالم تا امروز نیامده است؛ اشرف روزها از نظر معنویت است.
از مراقبات این ماه آن است که معنای ماه حرام را دانسته، و حق آن را ادا کنیم. حرکات، سکنات و خطورات قلبی خویش را مراقبت کنیم .
* بدانیم این ماه، موسم عبادت و شب‏ زنده‏ داری است. دعا هنگام دیدن ماه رجب، توجه به برکات رجب المرجب و ... نباید فراموش شود.
* روزه سه روز از ماه رجب و ارزش بسیار آن حاکی از منزلت این ماه و عظمت روزه آن است .
(المراقبات ، ص 35 - 75)

سیری در آداب ماه شریف رجب

1 - به یاد داشتن حدیث ((ملک داعى))
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده: ((خداى متعال در آسمان هفتم فرشته اى قرار داده است که ((داعى)) گفته مى شود. هنگامى که ماه رجب آمد، این فرشته در هر شب از این ماه تا صبح مى گوید: خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا. خداى متعال مى فرماید: همنشین کسى هستم که با من همنشینى کند. فرمانبردار کسى هستم که فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشایش هستم. ماه، ماه من و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است. هر کسى در این ماه مرا بخواند او را اجابت مى کنم و هر کس از من بخواهد به او مى دهم و هر کس از من هدایت بخواهد او را هدایت مى کنم . این ماه را رشته اى بین خود و بندگانم قرار دادم که هر کس آن را بگیرد به من مى رسد.))
2 - مقدم شمردن عبادت بر تحصیل علم در این ماه و ماههاى شعبان و رمضان نمایند؛ گر چه تحصیل علم نیز از برترین عبادتهاست.
3 - خواندن دعای وارد شده که در هنگام دیدن ماه در شب اول.
4 - خواندن بیست رکعت نماز در شب اول این ماه، بعد از نماز مغرب که در هر رکعت بعد از سوره فاتحه و اخلاص را یک مرتبه خوانده و براى هر دو رکعتى ، یک سلام بدهد.
یا نمازی که از  پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده: کسى که دو رکعت نماز در شب اول ماه رجب ، بعد از نماز عشا بخواند و در رکعت اول آن، سوره فاتحه و الم نشرح را یک بار و اخلاص را سه بار و در رکعت دوم، سوره فاتحه، الم نشرح، اخلاص و معوذتین (ناس و فلق) را هر کدام یک بار بخواند؛ سپس تشهد خوانده و سلام دهد. بعد از آن نیز سى بار ((لا اله الا اللّه)) گفته و سپس سى بار بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد. گناهان گذشته او آمرزیده شده و او را مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان بیرون مى برد.
5 - توجه به خداى متعال با نامهاى او مانند ((کریم العفو و مبدل السیئات بالحسنات)) و توسل به او به وسیله محمد و آل او (علیه السلام)
6 – اعمال شب ((لیلة الرغائب)) که در ادامه ذکر می‌شود.
7 - در روز اول روزه، نماز حضرت سلمان دعا در اول آن با دعایى که در اقبال سید قدس سره روایت کرده است.
8 - در تمام ماه، هزار بار بگوید: استغفر اللّه ذاالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام .
شیخ صدوق (ره) روایت کرده است: اگر کسى این ذکر را در رجب، هزار بار بگوید، خداوند متعال مى فرماید: اگر گناهان شما را نبخشم، پروردگار شما نیستم، پروردگار شما نیستم، پروردگار شما نیستم!
9- در تمام ماه رجب، سوره توحید را ده هزار بار و همچنین روایت شده است که هزار بار بخواند.
روایت شده است: ((کسى که هزار بار آن را بخواند روز قیامت ، عمل هزار پیامبر و هزار فرشته را مى آورد و هیچکس نزدیکتر از او به خدا نیست ؛ مگر کسى که بیشتر از او آن را خوانده باشد و ثواب خواندن این سوره در رجب ، چندین برابر است .))
10 - هزار بار در این ماه خدا را تسبیح کردن.
در روایت آمده است کسى که چنین عملى را انجام دهد، خداوند صد هزار عمل خوب براى او نوشته و صد کاخ در بهشت براى او مى سازد.
11 - در تمام این ماه ، هزار بار (( لا اله الا اللّه )).
روایت شده است کسى که در این ماه این عمل را انجام دهد خداوند براى او صد هزار حسنه نوشته و صد شهر در بهشت براى او مى سازد.
12 – گفتن صد بار «استغفر اللّه الذى لا اله الا هو وحده لا شریک و له و اتوب الیه»
و اگر پس از آن صدقه بدهد خداوند او مورد رحمت قرار داده و گناهان او را مى آموزد و کسى که چهار صد بار بگوید خداوند پاداش صد شهید را براى او مى نویسد.
13 در تمام ماه با پیروى از امام سجاد (علیه السلام ) در سجده ذکر « عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» را گفتن.
14 - هر صبح و شب و بعد از هر نمازى دعاى یا من ارجوه لکل خیر.... را بخواند و سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت سبابه دست راست خود را حرکت داده گریه کند و بگوید: یا ذالجلال و الاکرام یا ذا النعماء و الجود یا ذا المن و الطول حرم شیبتى على النار.
15 - خواندن دعاى : یا من یملک حوائج السائلین ...
16 - زیارت امام حسین (علیه السلام ) در اول و وسط ماه است .
17 - روز بیست و هفتم رجب ، مستحب است که روزه بگیرد، غسل کرده و زیارت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و حضرت على (علیه السلام ) را بخواند.

لیلة الرغائب

اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند. برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
* از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمودند: ((از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبى است که فرشتگان آن را ((لیلة الرغائب)) مى نامد. این نامگذارى به این جهت است که هنگامى که یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى در آسمان ها و زمین نمى ماند، مگر این که در کعبه و اطراف آن جمع مى شوند.
آنگاه خداوند، به طور غیر منتظره اى بر آنان وارد شده و مى فرماید: اى فرشتگانم! هر چه مى خواهید از من درخواست کنید. فرشتگان عرض مى کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذرى . خداوند مى فرماید: این کار را انجام دادم )).
* پیامبراکرم صلوات الله علیه فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
پیامبراکرم(ص) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.
* روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن-  روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد؛ ما بین نماز مغرب و عشاءدوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و درهر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر" سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر" رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبراکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید:
کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام.
آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.

والسلام علی من اتبع الهدی

مکتوب گردید در شب پنجشنبه اولین پنجشنبه رجب المرجب۱۳۹۷ شمسی ۴:۲۲ بامداد


  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰





تاریخ ایران,خلاصه تاریخ ایران,تاریخ ایران باستان

تاریخ ایران را اصولا به دو بخش کلی قبل از اسلام و بعد از اسلام تقسیم می کنند.

 

 آشنایی با تاریخ ایران

هنگامی که سخن از تاریخ ایران می‌رود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته‌اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی می‌خوانده‌اند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمین‌هایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده‌است زیسته‌اند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی‌ ها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده‌است، به فلات ایران آغاز می‌کنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود آریایی ها خالی از سکنه یا تمدن بوده‌است. پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند.

 

تاریخ ایران را اصولا به دو بخش کلی تاریخ ایران قبل از اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام تقسیم می کنند که اینها خود نیز به بخش های کوچکتری تقسیم می شوند.

 

تاریخ ایران قبل از اسلام:
 خود به سه بخش تقسیم می شود:
-ایران قبل از آریایی ها
-مهاجرت آریایی ها به ایران
-ایران باستان

تاریخ ایران قبل از آریایی ها
پیش از آریائى‌ها اقوام گوناگونى در قسمت‌هاى مختلف فلات ایران مى‌زیسته‌ اند.در تاریخ ایران قبل از آریایی ها تمدن‌های شهر سوخته (در سیستان)، تمدن ایلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسی‌ها (در کرمانشاه و لرستان) و تپورها در تبرستان (مازندران) در سرزمین ایران بودند.

 

بزرگ‌ترین تمدن تاریخ ایران دولت عیلام بوده است که سرزمین آنها در جنوب غربى ایران و کمابیش مطابق با خوزستان بوده است. پایتخت عیلام شهر شوش بوده که آثار مربوط به آنها در این شهر پیدا شده است. ظاهراً بخش‌هاى مختلف در عیلام حکومت‌هاى جداگانه و هر یک پادشاهان مربوط به خود را داشته‌اند.

 

این چهار منطقه اَوان، اَنشان، سیمش و شوش بوده‌اند. دولت عیلام غالباً با دولت‌هاى بیشتر تکامل یافتهٔ بین‌النهرین یعنى سومرى‌ها، اکدى‌ها، بابلى‌ها و آشورى‌ها در جنگ بوده است. این دولت در دوره‌اى از تاریخ ایران از بزرگ‌ترین نیروهاى این منطقه شد. از زمان پیدایش امپراتوران ایران (۵۵۰‌ق‌م) عیلام از ولایات خراجگزار ایران شد. شهر شوش در این زمان نیز شهر ثروتمند و با شکوهى بود. زبان عیلامى یکى از سه زبانى بوده است که متون سلطنتى ایران به آن زبان‌ها نگاشته مى‌شده است.

مهاجرت‌ آریایى‌ها به ایران
آریایی ها شعبهٔ وسیعى از نژاد سفید هستند که سرزمین اولیهٔ آنها احتمالاً از شمال دریاى سیاه و خزر تا حوالى رودهاى سیحون و جیحون بوده است. آنها بعدها بخشى به اروپا و دسته‌هائى به سمت ایران و هند حرکت کرده‌اند. در نتیجه به اقوام آسیائى و زبان آنها، هند و اروپائى گفته مى‌شود. آریائى‌ به معنى شریف است. آریائى‌های هند و ایران مدت‌ها با هم مى‌زیسته‌اند و پس از مدت‌ها از هم جدا شدند و تا قبل از جدا شدن، افسانه‌ها و سازمان اجتماعى و زبان مشترکى داشتند.

 

در کتاب های تاریخ ایران زمان آمدن آریایى‌ ها به ایران را برخى ۲۰۰۰ سال ق‌م و بعضى قرن ۱۴ ق‌م تا قرن ۶ ق‌م نوشته اند. آریایى‌ ها هنگامی که به فلات ایران رسیدند، در ابتدا مردمان بومى را قلع و قمع کردند ولى سپس آنها را به‌کار گرفتند. آریائى‌ها پس از ورود به ایران به طوایف مختلف تقسیم شدند که مهم‌ترین آنها مادها و پارت‌ها و پارس‌ها هستند. نام ایران از اسم آریایى‌ ها گرفته شده و به‌ معنى سرزمین آریایى است.

 

تاریخ ایران باستان

تاریخ ایران باستان را دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله اعراب به ایران دانسته اند.


مادها حدود ۷۰۸تا ۵۵۰ق‌م
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت تاریخ ایران را تأسیس کنند. دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسی‌ها منتقل گشت.

 

هخامنشیان - ۵۵۰ تا ۳۳۰ ق‌م
هخامنش جدّ این خاندان، قبیله‌هاى پارس را تحت فرمان خود درآورد. پس از او چیش‌پش، پسرش در ناحیهٔ انشان (شرق شوشتر) به شاهى رسید. بعدها آنها پاسارگاد را مرکز خود قرار دادند. تا زمان کوروش سوّم (بزرگ)، شش پادشاه از این خاندان حکومت کردند.

 

تاریخچه ایران,تاریخ ایران,تاریخ ایران باستان

تاریخ ایران و دوره های تاریخی آن

 

سلوکیان
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰ - ۲۵۰ ق.م.) در آمد.  آنها مدت هشتاد سال بربخش بزرگى از غرب ایران سلطنت کردند ولى در قلمرو آنها تقریباً هیچگاه آرامش وجود نداشت. پس از مدتی پارت‌ها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود کنند و چون اولین پادشاه اشکانیان اشک نام داشت نام این سلسله را اشکانیان گذاشتند.

اشکانیان - ۲۵۰ قبل از ‌میلاد تا حدود ۲۲۶ میلادى
اشکانیان تمدن یونانى را که در دورهٔ سلوکیان در ایران به‌وجود آمده بود، ارج مى‌گذاشتند. برخى از پادشاهان اشکانى به خوبى با ادبیات یونانى آشنائى داشتند و برخى نمایش‌هاى یونانى در دربار پادشاهان اشکانى اجراء مى‌شد. در آن دوره مجلسى موسوم به مهستان بود که خود مرکب از دو مجلس بود یکى مجلس اشراف و دیگرى مجلس ”دانایان و مغان“ که جنبهٔ مشورتى داشت و نفوذ چندانى در امور نداشت.

 

در این دوره از تاریخ ایران دامپروى و کشاورزى و تجارت رونق بسیار داشت و برده‌دارى رشد مى‌کرد. دین آنها دین زرتشت و نیز پرستش اجداد آنها بود. سایر ادیان نیز آزادى داشتند. اشک ۲۲ (بلاش اوّل) کسى بود که به‌ جمع‌آورى اوستا پرداخت. زبان آنها پارسى میانه بود که به‌علت تماس زیاد با رومى‌ها، زبان و تمدن رومى نیز در دربار آنها نفوذ داشته است. خط آنها آرامى سریانى بوده و روى برخى سکّه‌ها عبارات یونانى حکّ شده است. از آثار این دوره از تاریخ ایران معبد آناهیتا در کنگاور، خرابهٔ معبد کنگاور، نقوش برجسته از دورهٔ مهرداد و گودرز در بیستون است.

ساسانیان
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در طول تاریخ ایران هستند که در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی حکومت می کردند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.

 

سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگ‌های ایران و روم ادامه یافت.

تاریخ ایران بعد از اسلام
پس از استقرار دین اسلام در سرزمین ایران که در نتیجه پیروزی اعراب مسلمان بر ساسانیان و فتح ایران توسط آنها روی داد، تحولات بسیاری در عرصه‌های اجتماعی، مذهبی و سیاسی در تاریخ ایران به وجود آمد.

 

استیلاء مسلمانان بر ایران به سادگى نبود. شهرها زودتر پذیراى سلطهٔ مسلمانان شدند ولى دهات به سادگى به حکومت ایشان تن ندادند. نقاط شرقى ایران و نیز طبرستان و گیلان دیرتر از نواحى غربى به تصرف مسلمانان درآمدند. آنان مجبور مى‌شدند که یک محل را بارها فتح کنند.

 

ایرانیان که از تبعیض طبقاتی موجود در کشورشان ناراضی بودند اسلام را پذیرفتند و در اشاعه آن کوشیدند ولی با این حال هرگز در طول تاریخ ایران مخالفت خویش را با سلطه امویان و عباسیان بر خاک ایران پنهان نکردند و جنبش‌های استقلال‌ طلبانه‌ای را به پا ساختند که تشکیل حکومت‌هایی چون طاهریان (۸۸۱-۸۲۶ م) و صفاریان (۹۰۳-۸۶۶ م) را می‌توان از نتایج آنها برشمرد.

 

طاهریان برای اولین بار پس از ظهور اسلام در طول تاریخ ایران نواحی شرقی ایران همچون خراسان را به استقلال رسانیدند و صفاریان نیز برای اولین بار از زبان خارجی به جای زبان عربی استفاده کردند. از دوره سامانیان (۹۹۹- ۸۱۹ م) نیز خط فارسی نوین پدید آمد و الفبای عربی با زبان فارسی رواج یافت.

 

حکام آل بویه (۱۰۵۵-۹۴۵ م) پس از فتح شیراز و تأسیس حکومت خویش راهی بغداد شده آن را تصرف نمودند و مقام خلافت را به آلت دست خویش تبدیل نمودند و قدرت واقعی را در دستان خویش گرفتند.

 

غزنویان (۱۱۸۶-۹۷۷ م) خود را در تاریخ ایران به عنوان غازیان یا جنگجویان مسلمان مطرح ساختند و سرزمین‌هایی همچون هندوستان را مورد تهاجم خویش قرار دادند.

 

تاریخ ایران,خلاصه تاریخ ایران,تاریخ ایران بعد از اسلام

تاریخ ایران بعد از اسلام

 

 سلجوقیان (۱۱۹۴- ۱۰۳۸ م) با پیروزی بر غزنویان حکومت خویش را تأسیس نمودند و سراسر ایران را تحت سیطره خویش درآوردند و به یاری وزرای بزرگ و دانشمند ایرانی قدرت خود را تثبیت نمودند ولی در نهایت توسط خوارزمشاهیان از میان رفتند.

 

حکومت خوارزمشاهیان (۱۲۳۱-۱۰۷۷ م) یکی دیگر از حکومتهای تاریخ ایران بود که با تهاجم مغول‌ها به خاک ایران آغاز گردید. نتیجه این تهاجم انقراض حکومت خوارزمشاهیان و غارت شهرها و قتل عام مردم ایران بود که با نابودی اقتصاد و کشاورزی ایران همراه گردید.

 

مغول‌ها به سرعت خاک ایران را تصرف نمودند و ضمن لشکرکشی به بغداد و به قتل رساندن خلیفه عباسی خلافت اسلامی را از میان بردند (۱۲۲۸ م)

 

پس از مغول‌ها، تیموریان (۱۵۰۶-۱۳۷۰ م) به خاک ایران هجوم آوردند و بار دیگر سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و غارت قرار دادند.

 

از دوره صفوی (۱۷۳۲-۱۵۰۱ م) برای اولین بار در تاریخ ایران مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگی‌های سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و بار دیگر در طول تاریخ ایران توانست به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند.

 

در دوره شاه عباس کبیر شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت به طوری که یادگارهای بسیاری از آن دوران تا عصر حاضر نیز بر جای مانده‌اند. صفویان در نتیجه تهاجم افغان‌ها و تصرف اصفهان توسط آنها از صفحه تاریخ ایران حذف شدند.

 

نادرشاه افشار افغان‌ها را شکست داد و ضمن تسلط بر تمامی خاک ایران، سلسله افشاریان را تأسیس نمود (۱۷۳۴ م). پس از افشاریان، زندیان (۱۷۹۶-۱۷۵۰ م) بر اریکه قدرت تکیه زدند و در دوره حکومت آنها شهر شیراز به پایتختی انتخاب گردید و به شهری باشکوه و بزرگ تبدیل شد.

 

دوره قاجاریان (۱۹۲۴-۱۷۷۹ م) از دوره های تاریخ ایران بود که نفوذ قدرت‌های استعماری همچون انگلیس و روسیه تزاری در ایران توسعه یافت و این قدرت‌ها با تحمیل عهدنامه‌هایی همچون ترکمانچای، گلستان و پاریس بر دولت ایران سرزمین‌های وسیعی در آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و خراسان را از خاک ایران جدا کردند. نتیجه این تحولات وقوع جنبش‌هایی چون قیام تنباکو، مشروطیت، جنبش جنگل و قیام محمد خیابانی در ایران بود.

 

در سال ۱۹۲۴ میلادی رضاخان به حکومت دست یافت و تاسیس سلسله پهلوی را اعلام نمود. در دوره پهلوی صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق ملی شد و همین مسأله زمینه‌ساز قیام‌های استقلال‌ خواهانه گردید که در نهایت به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ش (۱۹۷۹ میلادی) منجر گردید.


دوره های تاریخی ایران بعد از اسلام
•    طاهریان (۸۲۰ - ۸۷۳ م. / ۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق. / ۱۹۹ -۲۵۲ خ.) بنیان‌گذار طاهر ذوالیمینین
•    صفاریان (۸۷۵-۹۰۰ م. / ۲۶۱ - ۲۸۷ ه. ق. / ۲۵۴ - ۲۷۹ خ.) بنیان‌گذار یعقوب لیث
•    سامانیان (۸۷۵-۹۹۹ م. / ۲۶۱ - ۳۸۹ ه. ق. / ۲۵۴ - ۳۷۸ خ.) بنیان‌گذار نصر یکم شهریاران بزرگ اسماعیل سامانی و نصر بن احمد
•    زیاریان (۹۲۸ - ۱۰۷۰ م. / ۳۱۵ - ۴۶۲ ه. ق. / ۳۰۶ - ۴۴۹ خ.) بنیان‌گذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
•    بوییان (۹۳۲ - ۱۰۴۹ م. / ۳۲۰ - ۴۴۰ ه. ق. / ۳۱۱ - ۴۲۸ خ.) بنیان‌گذار عمادالدوله علی شهریار بزرگ عضدالدوله
•    غزنویان (۹۹۸ - ۱۱۶۰ م. / ۳۸۸ - ۵۵۵ ه. ق. / ۳۷۷ - ۵۳۹ خ.) بنیان‌گذار سلطان محمود غزنوی
•    سلجوقیان (۱۰۳۸ - ۱۱۹۴ م. / ۴۲۹ - ۵۹۰ ه. ق. / ۴۱۷ - ۵۷۳ خ.) بنیان‌گذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان سنجر
•    خوارزمشاهیان (۱۰۷۸ - ۱۲۲۰ م. / ۴۷۰ - ۶۱۷ ه. ق. / ۴۵۶ - ۵۹۹ خ.) بنیان‌گذار (انوشتکین غرجه) شهریار معروف محمد خوارزمشاه
•    ایلخانیان (۱۲۵۶ - ۱۳۳۶ م. / ۶۵۴ - ۷۳۶ ه. ق. / ۶۳۵ - ۷۱۴ خ.) بنیان‌گذار هولاکوخان
•    تیموریان (۱۳۷۰ - ۱۴۹۸ م. / ۷۷۱ - ۹۰۳ ه. ق / ۷۴۸ - ۸۷۷ خ.) بنیان‌گذار تیمور گورکانی
•    صفویان (۱۵۰۱ - ۱۷۲۳ م. / ۹۰۶ - ۱۱۳۵ ه. ق. / ۸۷۹ - ۱۱۰۲ خ.) بنیان‌گذار شاه اسماعیل یکم شهریار بزرگ شاه عباس یکم
•    افشاریان (۱۷۳۵ - ۱۷۴۸ م. / ۱۱۴۸ - ۱۱۶۱ ه. ق. / ۱۱۱۴ - ۱۱۲۷ خ.): بنیان‌گذار نادرشاه
•    زندیان (۱۷۵۰ - ۱۷۹۵ م. / ۱۱۶۳ - ۱۲۰۹ ه. ق. / ۱۱۲۹ - ۱۱۷۳ خ.) بنیان‌گذار کریم‌خان زند
•    قاجاریان (۱۷۹۵ - ۱۹۲۷ م. / ۱۲۰۹ - ۱۳۴۵ ه. ق. / ۱۱۷۳ - ۱۳۰۵ خ.) بنیان‌گذار آقامحمدخان شهریار بزرگ ناصرالدین شاه
•    سلسله پهلوی (۱۹۲۶ - ۱۹۷۹ م. / ۱۳۴۴ - ۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۰۴ - ۱۳۵۷ خ.) بنیان‌گذار رضاشاه
•    جمهوری اسلامی (آغاز ۱۹۷۹ م. / ۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۵۷ خ.) بنیان‌گذار روح‌الله خمینی


  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰
از باب مقدمه می گویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و95 سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد 14 مجموعه آثار خود؛ صفحه 577 او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده اند که نسب به علی (ع) می برد. پیش بینی های او شامل وقایع دوران صفویه و بعد از آن می شود و اهمیت آن از این جهت است که صفویه، قرنها پس از مرگ او به قدرت رسیده اند.

قــدرت کردگــار می بـینــم                                          حالــت روزگــار می بـینــم

ازنجوم این سخن نمی گویم                                         بلکـه از کردگــار می بینــم

از سلاطیــن گــردش دوران                                         یک به یک را سوار می بینم

هر یکی را به مثل ذره نــــور                                        پرتــوی آشکــار می بـینــم

از بـزرگـی و رفعـت ایشــان                                         صفــوی برقرار می بینـــم

……………………..

آخــر پادشاهـــی صفــــوی                                         یک حسینی*به کار می بینم

*آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین؛ شاهی فاسد و ستمگر بوده است.

نادری در جهان شــود پیــدا                                         قامتــش استــوار می بینــــم

آخــر عهــد نـوجــــوانی او                                          قتــــل او آشکـــار می بینـــم

شهر تبریز را چو کوفه کنند                                          شهــرطهــران* قرار می بینم

* اشاره به انتقال پایتخت به تهران.

بعد از آن دیگـری  فنا گردد                                         شـاه دیگـر به کـــارمی بینم

که محمـد* به نـام او باشــــد                                        تیـــغ او آبــدار می بــینـــم

* بنابر ویژگیهایی که از او می گوید، مرادش احتمالاً محمد شاه قاجار است نه ،آغا محمدخان قاجار.

چــارده ســال پادشاهـــی او                                        دولتــش کامکــار می بینــم

سال کز مرغ می شـود پیــدا                                         مــرگ او آشکــار می بینـم

……………………..

ناصر الدین به نصـرت دوران                                       چـارده هشـت سال*می بینــم

* عدد مزبور با هیچ یک از ارقام تاریخی در مورد ناصرالدین شاه تناسبی ندارد و نزدیک تر آن است که بگوییم مربوط به سن او در هنگام تاجگذاری باشد که البته این هم دقیق نیست زیرا مجموع هشت و چهار، 22 است حال آن که وی در 18 سالگی به قدرت رسیده است.

اما اگر عبارت را "چهار ده، هشت سال” بگیریم جور در میاید. یعنی 4*10=40 و 8 سال= 48 سال (طول سلطنت ناصرالدین شاه)

……………………..

از شهنشــاه ناصـر الدین شـاه                                       شیــونــی بیــم دار*می بینــم

* اشاره به ترور ناصرالدین شاه.

روز جمعـــه ز شهر ذیقعــده                                          تن او در مـــــزار می بــینـم

بعد از آن شه مظفــر الدین را                                       شاهیِــش ناگــوار می بینــم

چـارشنبـه ز شهـر ذیقعـــــده*                                      مــرگ او آشکــار می بینـم

* مرگ هر دو ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در ذیقعده واقع شده است بنابراین پیش بینی او در این باره دقیق می باشد.

از الــف تا بـه دال می گویـم                                         شاه و شاهــی فکارمی بینـم*

* اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایه های سلطنت قاجاریه است.

درخراسان ومصروشام وعراق                                       فتنــه و کـــارزار می بینـــم

جنگ وآشوب و فتنه ی بسیار                                      در یمیــن و یســار*می بینـم

* آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با ، آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران.

غــارت و قتــل لشکــر بسیـار                                      در میــان و کنــار می بـینـم

شه چو بیرون رود ز جاگاهش*                                     شاه دیگــر** بکارمی بـینـم

* مراد، احمد شاه قاجار است، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره می کند و نه مرگ او.

** مراد، رضا شاه است.

چون فریدون به تخـت بنشینـد                                      نوکرانـش قطـــار می بینــم

متصف بر صفات سلطان است                                     لیک من گرگ وار می بینــــم

دائـم اسبـش به زیر زیـن طــلا                                   کمتـر آن را سـوار می بینـــــم

عدل و انصـاف در زمانـه ی او                                   همچــو هیمـه به نـار می بینــم

علمــــــای زمــان او دائــــــم                                  همــه را تـــــار ومــارمی بینــم*

* تقابل دولت با دین و روحانیت، هیچ گاه در تاریخ ایران، به اندازه ی دوران حکومت رضا شاه نبوده است. او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد.

هست فصل حجاب در عهدش                                  فصــل را بــی اعتبــارمی بینم*

* مهم ترین اقدام ضد دینی رضاشاه، کشف حجاب زنان بود.

جنگ سختی شود تمــام جهان*                                کوه و صحــرا فکــار می بینـم

* اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم.

کــــار و بـــار زمانــه وارونـــه                                     قحط و هم ننگ وعار*می بینم

* اشاره به نابسامانی شدید اقتصادی در ایران و گسترش قحطی، همچنین اشغال کشور توسط متفقین و خیانت رجال سیاسی، در همکاری با بیگانگان.

چون دو ده سال*پادشاهـی کرد                               شهیــش بـــرکنــار**می بـینــم

* البته رضاشاه، بیست سال پادشاهی نکرده اما عملاً از سوم اسفند 1299 تا شهریور 1320، قدرت را در اختیار داشته است.

** اشاره به برکناری و تبعید رضاشاه.

پسرش چــون به تخت بنشینـــد                                  بوالعجــــب روزگــار می بینم

نوجوانــی به ســان ســرو بلنــد                                 رستمــش بنـده وار می بینــم

در امور شهــی است بی تدبیـــر                                لیکنــش بخت یــــار*می بینـم

* خود محمدرضا پهلوی نیز معتقد بود که در کار پایداری سلطنتش، علیرغم حوادث سهمگین که می توانست طومار حکومت او را در هم بپیچد، همواره بخت یار او بوده تا جایی که مدعی بود که خداوند حامی اوست.

بس فرومـــایگـــان بـی حاصـل                                حامـــل کـار و بــار می بینـــم

مذهب و دین ضعیـف می یابــم                                مُبتــدع* افتخــــارمی بــینـم

* بدعت گزاری در دین.

ظلم پنهــــان، خیانــت و تزویــر                               بر اعاظـــم شعــــــار می بینـم

ظلمــت ظلــم ظــالمــان دیــــار                              بی حــد و بی شمــار می بینــم

ماه را رو سیـــــــــاه می یابــــم                             مهــــــر را دل فکـــار می بینــم

دولـــت مرد و زن رود به فنـــــا                               حال مــــردم فکـــــار می بینــم

غــــارت و قتـــل مــردم ایــران                               دست خــارج به کــار می بینــم

کهنــه رنـــدی به کـار اهرمنــی*                             انــدر این روزگـــار می بینـــــم

* بسیار عجیب است که او ابتدا دخالت خارجی را در غارت و قتل مردم ایران مورد اشاره قرار می دهد، سپس آن قدرت خارجی را شیطانی قلمداد می کند ( شیطان بزرگ؛ آمریکا).

دور او هــم تمـــام خواهـد شـد                                لشکـــری را ســـوار می بـینـم

شور و غوغــای دیـــن شود پیدا*                              سر به ســــر کــارزار می بینـم

* اشاره به وقوع انقلاب اسلامی ایران و مبارزات گسترده ی مردمی از یک سو و کشتار مردم به دست جلادان رژیم شاه، از سوی دیگر.

قصــه ای بس غریــب می شنـوم                               غصــه ای در دیـــار می بینــم

جنگ و آشـــوب و فتنه ی بسیار                                 نام او زشـت و خـوار*می بینـم

* محمد رضا پهلوی، تنها شاهی است که مردم ایران، مستقیماً او را مورد خطاب قرار داده و مرگ بر او گفتند. بنابراین وی خوارترین شاه در سلسله پادشاهی ایران است.

کم ز چل* چون که پادشاهی کرد                             سلطـــه اش تار و مار می بینـم

* اشاره به 37 سال حکومت محمدرضا پهلوی.

غم مخورزانکه من دراین تشویش                             خرمــــیّ وصــل یار می بینــم

بعد از او شـــاهی از میــان بــرود                             عالمـــــی چون نگــار می بینـم

سیـــدی را ز نســـل آل رســـول                              نــــام او، بـرقـرار*می بینـــم

* اولاً سیادت امام خمینی (ره) را تصریح می کند، ثانیاً نام او را نیز تعیین می نماید زیرا عدد واژه ی « برقرار» به حروف ابجد، 710 و عدد واژه ی «خمینی» نیز 710 می باشد.

نایــب مهدی(عج)* آشکـار شـود                             ســروری را ســـــوار می بینـم

* نیابت عام حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، از پایان غیبت صغری، آغاز شده است اما هیچگاه نیایت عام فقها، آشکار و علنی و عملیاتی نبوده است تا اینکه با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نیابت عام فقها، فعلیت یافت و حکومت ولایت فقیه؛ با تکیه بر نیابت عام حضرت حجت عجل الله فرجه، تأسیس گردید.

پیشــــــــــوای تمـــام دانــایـــی                             رهبــــــری با وقـــــار می بینم

متصــف بر صفــات سلطانیســت                              لیـــک درویــش وار می بینـم

رهنمــــا و امـــام هفت اقلیــم                               نــــام او را شعــار می بینـــم

همچــو مولا جلال الــدین مولا                                شمس تبریــــز وار می بـینـــم

بندگــــــان جناب حضـــرت او*                                 سر بســــر تاجــــدار می بینـم

* اشاره به مسئولینی است که تحت ظلّ ولی فقیه، یکی پس از دیگری خدمت    می کنند.

گوهر شب چــراغ بهر کمــــال                               آن دُرِ شـــاهــــوار می بینــــم

هرکجا رو نهـــد به فضـــل الاه                                دشمنـــش خاکسـارمی بینــم*

* در روایات معصومین (ع) نیز این بشارت به چشم می خورد که حکومت جمهوری اسلامی، از شکست و ناکامی مصونیت دارد. تا قبل از آن، دور دورِ پیروزی فتنه ها بر اهل حق است اما در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سهمگین ترین فتنه ها ، با امداد الهی، ناکام می ماند. امام خمینی نیز پیش بینی فرمودند که ملت ایران، پرچم را به امام عصر(عج) تسلیم خواهد نمود.

بــا کرامــــات و جامـــع آداب                               آصــــف روزگـــــار می بینـم

تا چهل سال ای برادر من                             دوره ی شهریــــــار می بینــم*

* در روایات آمده است که « … کذب الوقّاتون » تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغ می گویند. در بیت اخیر ، ظاهراً وقت تعیین شده است اما توجه به این نکته ضروری است که اولاً شاعر، روز و ماه و سال تعیین نکرده، ثانیاً چه بسا او زمان وقوع را مدّ نظر ندارد و صرفاً به ترتیب حوادث اشاره می کند، ثالثاً امروز برای ما معلوم شده که نظام جمهوری اسلامی، کی تأسیس شده و کی چهل ساله می شود، اما برای او معلوم نبوده است، رابعاً عدد چهل، یکی از اعداد مقدس در اسلام شمرده شده و چه بسا مراد، خودِ عدد چهل نباشد بلکه شاعر از باب تقریب به آن توجه کرده و مراد او این است که پس دوره ای که از حکومت جمهوری اسلامی گذشت، امام زمان(عج) ظهور خواهند کرد. بنابر این برای ما فقط این نکته مهم است که انشاءالله ، جمهوری اسلامی، به حکومت آن حضرت متصل خواهد شد ؛حقیقتی که هم در روایات معصومین به آن اشاره شده و هم امام خمینی به آن تصریح فرموده اند.

   نکته ی دیگر آن است که شاعر نمی گوید: «دور آن شهریار می بینم»، بلکه     می گوید:«دوره ی شهریار می بینم» ؛ زیرا درصورت اول، حکومت شخص خمینی کبیر باید ادامه می یافت و توسط او به صاحب اصلیش تسلیم می شد اما در مصراع اصلی تصریح می کند که طول حیات جمهوری اسلامی، دوره ی شهریاری خمینی کبیر است و حکومت از اندیشه ها و آرمانهای او منحرف نمی شود .

بعدازآن خود امام خواهد بود                  که جهــان را مدار می بینـــــم

صورت و سیرتـش چو پیغمبــر                  علم و حلمش شعار می بینـم

قـــــائم شــرع آل پیغمبــــــــر                 به جهان آشکـــــــار می بینم

میم وحا، میم ودال می خوانند                  نـام آن نامــــــدار می بینـم

از کمربنــد آن سپهـر وقـــار                        تیغ چون ذوالفقـار می بینم

جنگ سختــی شود تمام جهـان*                              کوه و صحــرا  فکــار می بینـم

* احتمالاً جنگ جهانی سوم.

مردمـــان جهــان ز انس و پری                                همــــه را در فــــرار می بینــم

مر مسیـــــح از سمـا فـرود آیـد                               گــــوردجــــال زار*می بینـــم

* یکی از علائم قطعی ظهور، پیدایش دجال است. بسیاری از متفکران امروز، دجال را همان دستگاه عظیم تبلیغاتی، هنری و رسانه ای غرب جدید می دانند که مجهز به کارآمدترین سلاحها؛ یعنی تکنولوژی فرا پیشرفته ی ارتباطات می باشد و همه ی وجهه ی همت خود را در تخدیر ذهن و اندیشه و تخریب فرهنگی ملل جهان قرار داده است. بنابر روایات، پس از رجعت حضرت مسیح(ع)، و با توجه به اینکه خواستگاه دجال، مغرب زمین بوده و ظاهراً از تمدن مسیحی برخاسته است، کار نابودی او ،به مسیح(ع) سپرده می شود.

رنگ یک چشم اوبه رنگ کبود*                              خری بر خر ســوارمی بینــم**

* در روایات است که دجال، یک چشم دارد و آن چشم که رنگی کبود دارد،     همه ی صورت او را اشغال کرده است و همه ی نظرها را به خود جلب می کند و همه ی ملل جهان به او می نگرند. برخی، این ویژگی ها را با تلویزیون و مانیتور رایانه تطبیق داده اند.

** خری بر خر سوار، اشاره به این است که مبنای تفکر و دعوت دجال، حماقت و جهل بوده و کار اصلی او این است که مردم را از حقایق هستی، غافل نماید و آنان را به جهل و تن پروری و زر اندوزی و فساد و شهوت و دنیا طلبی، سرگرم کند.

هر قـــــدم از خرش بود میلـــی                                دورگردون غبـــــارمی بینــم*

* ویژگیهای مزبور که البته در روایات نیز با همین تعابیر اشاره شده است، نشان   می دهد که دجّال، انسان نیست زیرا هر قدم او یک میل راه است و وجود او، تمام دور گردون و منظومه ی شمسی را مثل غباری پر کرده است، بنابر این دجال، امواجی است که به سرعت منتشر می شود و از طریق ماهواره ها که دور گردون در حرکتند، به همه جای زمین ، منتشر می گردد.

آل سفیـــــان* تمام کشتــه شوند                                با هـــزاران ســــوار می بینـم

* همه می دانیم که یکی از علائم قطعی ظهور، خروج سفیانی است. سفیانی بنابر آنچه در روایات آمده است، یک شخص نیست بلکه یک جریان اقتدارگرا؛ متشکل از سفیانی های متعدد است که سلطه را دنبال می کند. همه این را هم می دانیم که دشمن ترین دشمنان پیامبر(ص)، ابوسفیان و پس از او ، دشمن ترین دشمنان آل پیغمبر(ع)، آل سفیان یا همان بنی امیه بوده اند. پس جریان سفیانی، یک جریان تاریخی است که از ابوسفیان آغاز شده و با معاویه و یزید و بنی امیه و سپس     همه ی سلطه گران فاسد که در مقابل حق و حقیقت ایستاده اند، ادامه یافته است و سرانجام به سفیانی عصر ظهور ختم می شود که به تمام قامت، در مقابل فرزند پیامبر خواهد ایستاد اما این بار با همه ی سپاهش، نابود خواهد شد.پس سفیانی عصر ظهور، همان جریان سلطه ی جهانی است که حق و عدالت را برنمی تابد. نابودی سفیانی، در حقیقت، انتقام از همه ی ظلمهای تاریخی و خونهای به ناحق ریخته شده است؛ مخصوصاً انتقام از بزرگترین ظلم و خونریزی تاریخ، که در کربلای حسینی رقم خورد.

مهــــدی وقت و عیســـی دوران                              هر دو را شهســـــوار می بینــم

دیـن و دنیــا از او شـــود معمور                                 خلق از او، بخت یـــار می بینم

مسکنش شهر کوفه خواهد بـود                                دولتـــــــش پایــــدار می بینم

هفــــت باشـــد وزیر سلطانـــم                                همـــــه را کامکـــار می بینــم

زینـــت شـــرع و رونــق اسلام                                محکـــــم و استــــوار می بینم

عاصیـــــان از امـــام معصومــم                               خجـــل و شرمســـار می بینـــم

گرگ با میــش، شیـــر با آهـــو                              در چـــــرا، برقـــرار می بینــم*

* کنایه از گسترش عدل و امنیت و رفاه بر جغرافیای زمین، تحت حکومت واحد جهانی حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

نه درودی به خـــود همی گویم                               بلکـــه از ســـرّ یار می گویـــم

نعمــت الله نشستــــه در کنجــی                              همــــه را در کنـــــار می بینم.

*************************

پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی در باره ایران

شایان ذکر است کلیه ابیات بدون تغییر از نسخه دستی متعلق به سال 1947 عینا منتقل شده و با توجه به بررسی این حقیر قدیمی ترین نسخه ای که پیدا نمودم میباشد.نسخه های بدست آمده قبلی  همگی مخدوش و دست خورده بودند پس از ذکر آنان خودداری نمودم.
پارینه قصه شوئم از تازه هند گوئم          افتاد قرن دویم که افتد از زمانه
صاحب قران ثانی اولاد گورگانی           شاهی کند اما شاهی چو رستمانه
عیش و نشاط اکثر گردد مکان بخاطر      گم میکنند یکسر آن طرز ترکیانه
تا مدت سه صدسال در ملک هند بنگال     کشمیر، شهر هوپال گیرند تا کرانه
گیرند ملک ایران بلخ و بخارا تهران        آخر شوند پنهان، باطن درین جهانه
تا هفت پشت ایشان در ملک هند و ایران        آخر شوند پنهان در گوشه نهانه
بعد از سه صد نه ، بینی تو حکم گورگانی     چون اصحاب کهف گردد در کهف غائبانه
آن آخری زمانه آید درین جهانه        شهباز سدره بینی از دست رایگانه
آن راجگان جنگی مئی خورمست بهنگی     در ملکشان فرنگی آیند تاجرانه
رفته حکومت ازشان آید بغیر مهمان        اغیار سکه رانند از ضرب حاکمانه
بینی تو عیسوی را بر تخت پادشاهی      گیرند مومنان را از حیله و بهانه
صدسال حکم ایشان در ملک هند میدان   من دیدم ای عزیزان این نکته غائبانه
اسلام اهل اسلام گردد غریب و حیران    بلخ و بخارا طهران در هند سند میانه
در مکتب و مدارس علم فرنگ خوانند     در علم فقه و تفسیر غافل شوند بیگانه
بعد آن شود چون جنگی از روسیان و جاپان       جاپان فتح یابد بر ملک روسیانه
هردو چون شاه شطرنج هریک بساط بی سنج      مردان میان جویند از بهر صلحنامه
سرحد جدا نمایند از جنگ باز آیند                 صلح کنند اما ، صلح منافقانه
برکوه قاف میدان روسی شود حکمران           خوارزم دخیوه تک آن گیرند تا کرانه
بر ملک مصر و سودان بخارا هم کوهستان      لبنان شهر کرخ  ،گیرند آستانه
بر بحرخضرگیلان قابض شوند آنان               هم چین و تخت ایران گیرند بی ایمانه
از پادشاهی اسلام عبدالحمید نامی                 چون کیقباد کسری عادل شاه زمانه
بهر حمایت اسلام برخیزد برای جهاد              بعد از حمید گردد سلطان عامیانه
بر او نصاری اعداء هرسو غلو نمایند             پس ملک او بگیرند از حیله و بهانه
بعد از حمید گردد سلطان شاه خامس              بر تخت پادشاهی نشیند چون ناگهانه
از شرق و غرب یکسر حاکم شوند کافر         چون این شود برابر این حرف باین بیانه
قتل عظیم سازند در دشت مرو میرند             برقوم ترکمانان آیند غالبانه
قتل عظیم ثانی در عهد اوکمالی                  کفار غلبه یابند بر وی ظاهرانه
آخر حبیب الله ،صاحب قران من الله             گیرد زنصرت الله شمشیر از میانه
گردد زنو مسلمان غالب با فضل رحمان        یعنی که قوم عثمان باشند شادمانه
طاعون و قحط یکجا گردد به هند پیدا           پس مومنان بمیرند هر جا ازین بهانه
یک زلزله که آید چون زلزله قیامت            جاپان تباه گردد یک نصف ثالثانه
دوکس بنام احمد گمراه کنند بی حد             سازند از دل خود تفسیر فی القرآنه
تا چار سال جنگی افتد به بر غربی             فاتح الف گردد بر جیم فاسقانه
جنگ عظیم باشد قتل عظیم سازد              یک صد و سی و یک لک، باشد شمار جانه
اظهار صلح باشد چون صلح پیش بندی       بل مستقل نباشد این صلح در میانه
ظاهر خموش لیکن پنهان کنند سامان          جیم و الف مکرر ،رو در مبارزانه (جیم شاید جرمن)
وقتیکه جنگ جاپان با چین افتان باشد         نصرانیان به پیکار آیند با همانه
قوم فرنسوی را برهم نمود اول               با انگلیس و اطالین گیرند خاصمانه
پس سال بست و یکم آغاز جنگ دویم       مهلک ترین اول ،باشد به جارحانه
امداد هندیان هم از هند داده باشند            لاعلم ازین که باشد، آن جمله رایگانه
آلات برق پیما اسلاح حشر برپا              سازند اهل حرفه مشهور آن زمانه
باشی اگر به مشرق شنوی کلام مغرب     آید سرود غیبی ،بر طرز عرشیانه
دو الف وروس وهم چین مانند شهد شیرین    برالف وجیم اولی،هم جیم ثانیانه  (شاید انگلستان.امریکا.روسیه.چین ایتالیا.جرمن.جاپان)
این غزوه تا به شش سال باشد همه برین سال      از آب شور و نمکین ، چون دشت وحشیانه    (شاید جنگ جهانی دوم)
نصرانیان که باشند هندوستان سپارند              تخم بدی بکارند ازفسق جاودانه
آن مردمان اطراف چون مژده این شنودند        یکبار جمع آیند بر باب عالیانه
تقسیم هند گردد ، درد و حصص هویدا           آشوب و رنج پیدا از مکر و از بهانه
بی تاج پادشاهان شاهی کنند نادان                اجرا کنند فرمان فی الجمله مهملانه
از رشوت تساهل دانسته از تغافل               تاویل یاب باشند احکام خسروانه
عالم ز علم نالان ،دانا ز فهم گریان              نادان به رقص عریان مصروف والهانه
شفقت به سرد مهری تعظیم در دلیری           تبدیل گشته باشد ، از فتنه زمانه
همشیر با برادر ،پسران هم به مادر             نیز هم پدر به دختر مجرم به عاشقانه
از امت محمد سرزد بیحد                        افعال مجرمانه ،اعمال عاصیانه
فسق و فجور هرسو ،رائج شود به هرکو         مادر به دختر خود سازد بسی بهانه
آن مفتیان گمره فتوی دهند بیجا                     در حق بیان شرع ، سازند بسی بهانه
فاسق کند بزرگی بر قوم از سترگی                 پس خانه اش بزرگی ،خواهد شود ویرانه
در شهر،کوه و قشلاق نوشند خمر،بیباک           هم بهنگ و چرس تریاق ، نوشند باغیانه
احکام دین اسلام ،چون شمع گشته خاموش        عالم جهول گردد، جاهل به عالمانه
آن عالمان عالم ، گردند همچون ظالم               ناشسته روی خود را بر سر نهند عمامه
زینت دهند خود را با طره و با جبه                گئوساله سامری را ،باشد درون جامه
در مومنان نزاری در جنگ قاضی آری           چون سگ پئی شکاری ، گردد بسی بهانه
حلت رود سراسر حرمت رود سراسر             عصمت رود برابر ،از جبر مغویانه
بی مهرگی سرآید ،پرده دری ،آید                  عصمت فروش باطن معصوم ظاهرانه
دختر فروش باشند ،عصمت فروش باشند          مردان سفله طینت ،با وضع زاهدانه
بی شرم و بی حیائی در مردمان فزاید             مادر به دختر خود ،خود را کند میزانه
کفار مومنان را ترغیب دین نمایند                  از حج چون مانع آیند از خواندن دوگانه
مردی زنسل ترکان رهزن مثل شیطان             گوید دروغ دستان در ملک هندیانه
بینی تو قاضیان را بر مسند جهالت                گیرند رشوت از خلق ،علامه با بهانه
بینی تو پند معروف ،پنهان شود درعالم           سازند حیله افسون ،نامش نهند نظامه
گردد ریا مروج ،در شرق وغرب ،هرسو        فسق و فجور باشد، منظور خاص و عامه
از اهل حق نه بینی ، درآنزمان کسی را           دزدان و رهزنی را بر سر نهند عمامه
کذب و ریا و غیبت ،فسق و فجور بیحد           قتل و زنا و اغلام هر جا شوند عیانه
شیخان چو مثل شیطان تجویز مینمایند             که دلبران نشینند پنهان درون خانه
زاهد مطیع شیطان ،عالم عدو رحمان              عابد بعید ایشان درویش باریانه
رسم و رواج ترسا، رائج شود به هرجا             بدعت رواج گردد نیز سنت غائبانه
گردانگ از به رشوت در چنگ قاضی آری        چون سگ پئی شکاری قاضی کند بهانه
هم سود می ستانند از مردمان مسکین               برسر غرور و لعنت بر سرنهند خزانه
اندر نماز باشند غافل همه مسلمان                   عالم اسیر شهوت این طور در جهانه
بر مومنان غربی شد فضل حق هویدا                آید بدست ایشان مردان کاردانه
بهر صیانت خود از سمت کج شمالی                 آید برای فتح امداد غائبانه
روزه ،نماز،طاعت یکدم شوند غائب                 در حلقه مناجات تسبیح از ریانه
شوق نماز و روزه حج و زکات وفطره              کم گردد و برآید ،یکبار خاطرانه
ناگاه مومنان را شور پدید آید                         با کافران نمایند جنگی چون رستمانه
شمشیر ظفر گیرند با خصم جنگ آرند              تا آنکه فتح یابند از لطف آن یگانه
از قلب پنج آبی خارج شوند ناری                   قبضه کنند مسلم بر شهر غاصبانه
کفار جمله یکجا هم عهد ها نمایند                  سازند مومنان را ،مغلوب جابرانه
بقال شود علم دار در ملک های کفار              فی النار گشته کفار در کفر حالتانه
از لطف و فضل یزدان بعد از ایام هفده           خون ریخته و قربان دادند غازیانه
در حین بیقراری هنگام اضطراری               رحمی کند چو باری بر حال مومنانه
مومنان میر خود را از سفیه تنزیل سازند         بر مسلمان بیاید تذلیل خاسرانه
خون جگر بنوشم از رنج با تو گویم              للاه ترک گردان آن طرز راهبانه
قهر عظیم آید بهر سزا که شاید                  آخر خدا به سازد یک حکم قاتلانه
کشته شوند مسلمان افتان شوند خیزان          از دست نیزه بندان یک قوم هندوآنه
مشرق شود خرابی از مکر حیله کاران         مغرب دهند گریه بر فعل سنگدلانه
ارزان شود برابر جائیداد و جان مسلم         خون می شود روانه چون بحر بیکرانه
شهر عظیم باشد اعظم ترین مقتل              صد کربلا چون کربل باشد بخانه خانه
رهبر زمسلمانان در پرده یار آنان             امداد داده باشد از عهد فاجرانه
از گاف شش حروفی بقال کینه پرور            مفتح شود یقینی از مکر ماکرانه
این قصه بین العیدین از شین و نون شرطین    سازد هنود بد را مغلوب فی زمانه
ماه محرم آید چون تیغ با مسلمان                 سازند مسلم آندم اقدام جارحانه
بعد آن شود چون شورش در ملک هند پیدا      فتنه فساد برپا مه بر ارض مشرکانه
در حین خلفشاری قومیکه بت پرستان          بر کلمه گویان جابر از قهر هندوانه
بر مومنان غربی شد فضل حق هویدا              آید بدست ایشان مردان کاردانه
بهر صیانت خود از سمت کج شمالی              آید برای فتح امداد غائبانه
آلات حرب ز لشکر در کارجنگ ماهر           باشد سهیم مومن بیحد و بی کرانه
عثمان و عرب فارس هم مومنان اوسط           از جذبه اعانت ،آیند والهانه
اعراب نیز آیند از کوه و دشت و ماهون          سیلاب آتشین شد از هر طرف روانه
چترال نانگاپربت با سین ملک گلگت             پس ملک هائ تبت گیرند جنگ آنه
یکجا شوند عثمان هم چینینیان و ایران           فتح کنند اینان کل هند غازیانه
غلبه کنند همچون مور و ملخ شباشب            حقا که قوم مسلم گردند فاتحانه
کابل خروج سازد در قتل اهل کفار              کفار چپ و راست سازند بسی بهانه
از غازیان سرحد لرزد زمین چو مرقد           بهر حصول مقصد آیند والهانه
از خاص و عام آیند جمع تمام گردند              درکار آن فزایند صد گونه غم افزانه
بعد از فریضه حج پیش از نماز فطره            از دست رفته گیرند، از ضبط غاصبانه
رود اطک به سه بار از خون اهل کفار          پر میشود به یکبار جریان جاریانه
پنجاب ،شهرلاهور،کشمیر ملک منصور         دوآب،شهربجنور گیرند غالبانه
از دختران خوشرو از دلبران مهرو               گیرند ملک آن سو خلقی مجاهدانه
بعد از عقب این کار مغلوب اهل کفار              مسرور فوج جرار باشد فاتحانه
این غزوه تا به شش ماه پیوسته هم بشرها          مسلم بفضل الله گردند فاتحانه
خوش می شود مسلمان از لطف و فضل یزدان    خالق نماید اکرام از لطف خالقانه
کشته شوند جمله بدخواه دین و ایمان               کل هند پاک باشد از رسم هندوانه
یک زلزله که آید چون زلزله قیامت                 آن زلزله به قهر درهند سندهیانه
چون هند هم به مغرب قسمت خراب گردد            تجدید یاب گردد جنگ سه نوبتانه
آن دو الف که گفتم الفی تباه گردد                  ( را ) حمله ساز یابد بر الف مغربانه
جیم شکست خورده با را برابر آید                آلات نار آرند مهلک جهنمانه
را هم خراب باشد از قهر سین سازد               از او امان یابد از حیله و بهانه
کاهد الف جهان کو یک نقطه سو نماند            الا که اسم و یادش باشد مورخانه
تعزیر غیبی آید مجرم خطاب گیرد                دیگر نه سرفرازد بر طرز راهبانه
دنیا خراب کرده ، باشند بی ایمانان                  گیرند منزل خود فی النار دوزخانه
رازی که گفته ام من، درسی که سفته ام من       باشد برای نصرت اسناد غائبانه
عجلت اگر بخواهی نصرت اگر بخواهی          کن پیروی خدا را در قول قدسیانه
تا سال بهتری از کان زهوقاً آید                    مهدی عروج سازد از مهد مهدیانه
ناگاه به موسم حج مهدی عیان باشد                این شهرت عیانش مشهوددرجهانه
زین بعد از اصفهان دجال هم درآید                 عیسی برای قتلش آید ز آسمانه
خاموش باش نعمت اسرار حق مکن فاش           در سال کنت کنزا باشد چنین بیانه

*************************

قدرت کردگار می بینم*** حالت روزگار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم***بلکه از کردگار می بینم
ازسلاطین گردش دوران***یک به یک را سوار می بینم
از بزرگی ورفعت ایشان***صفوی برقرارمی بینم
آخرپادشاهی صفوی***یک حسینی به کار می بینم -شاه سلطان حسین
نادری در جهان شود پیدا***قامتش استوار می بینم
آخر عهد نوجوانی او***قتل اوآشکار می بینم
شهرتبریزراچوکوفه کنند***شهر طهران قرار می بینم
ازشهنشاه ناصرالدین شاه***شیونی بیم دار می بینم
درشب شنبه ماه ذیقعده***تن او برکنارمی بینم
بعد از آن شه مظفرالدین را***توبدان برقرار می بینم
شه چو بیرون رود زجایگهش***شاه دیگر به کار می بینم-رضاشاه
نوجوانی مثال سرو بلند***رستمش بنده وارمی بینم
چون فریدون به تخت بنشیند***پسرانش قطار می بینم
چون دو ده سال پادشاهی کرد***شهیَش را تباه می بینم
بعد از آن شاهی از میان برود***دولتی پایدار می بینم-آغاز حکومت دجّال
قصه ای بس غریب می شنوم***غصه ای در دیار می بینم
شوروغوغای دین شودپیدا***سربسر کارزارمی بینم
غارت وقتل مردم ایران***دست خارج به کار می بینم
کُهنه رندی به کارِاهریمنی***اندراین روزگار می بینم
رنگ یک چشم او به رنگ کبود***خری بر خر سوار می بینم
هر قدم از خرش بود میلی***دور گردون غبار می بینم
لشگراو بود زاصفاهان***هم یهود و مجار می بینم-یهود کنایه از بددین
متّصف بر صفات سلطان است***لیک من گرگ وار می بینم
کاروبارزمانه وارونه***قحط ، هم ننگ و عار می بینم
عدل وانصاف در زمانه او***همچو هیمه به نار می بینم
در زمانش وفا وعهد درست***همچو یخ دربهارمی بینم
بس فرومایگان بی حاصل***حامل کاروبارمی بینم
مذهب ودین ضعیف می یابم***مُبتدع افتخار می بینم
ظلم پنهان ، خیانت وتزویر***بر اعاظم شعارمی بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار***بیحد وبی شمارمی بینم
ماه را روسیاه می بینم***مهر را دل فکار می بینم
دولتِ مرد وزن رود به فنا***حال مردم فکار می بینم
اندکی دین اگر بود آن روز***در حد کوهسار می بینم
جنگ وآشوب و فتنه وبیداد***ازیمین ویسار می بینم
در خراسان و مصر وشام و عراق***فتنه و کارزار می بینم
دور ایشان تمام خواهد شد***لشگری را سوار می بینم
نایب مهدی آشکار شود***بلکه من آشکار می بینم
سیدی را ز نسل آل حسن***سروری را سوار می بینم
جنگ او در میان افغان است***لشگرش بیشمار می بینم
پادشاهی تمام دانایی***سروری باوقار می بینم
بندگان جناب حضرت او***سر بسر تاجدار می بینم
تا چهل سال ای برادر من***دور آن شهریار می بینم- منظور به خاتمه رسانیدن چهل سال دجال است قبل ازظهور
بعد از آن خود امام خواهد بود***که جهان را مدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر***علم و حلمش شعار می بینم
جنگ سختی شود تمام جهان***کوه وصحرا تباه می بینم-جنگ جهانی سوم
مردمان جهان ز دخت و پری***جملگی در فرار می بینم
مر مسیح از سما فرود آید***گور دجال زار می بینم-آن حضرت شریرترین کافران را ازگوربیرون می کشد
مهدی وقت و عیسیِ دوران***هر دو را شهسوار می بینم
قایم شرع آل پیغمبر***به جهان آشکار می بینم
از کمربند آن سپهر وقار***تیغ چون ذولفقار می بینم
سوی مشرق زمین طلوع کند***قتل دجال زار می بینم
دین ودنیاازاوشود معمور***خلق ازاوبختیارمی بینم
هفت باشد وزیرسلطانم***همه راکامکار می بینم
عاصیان از امام معصومم***خجل و شرمسارمی بینم
گرگ بامیش ،شیربا آهو***در چرا برقرارمی بینم
در ألف وثلاثین دوفران می بینم***وز مهدی ودجال نشان می بینم – ألف وثلاثین =سالهای هزاروسیصد هجری
دین نوع دگر گردد و اسلام دگر***این سرِ نهان است عیان می بینم
نشانه های ظهور
ظهور دجال درایران-ظهور دابة الارض(قدرتی بلا منازع در زمین)-خروج یاجوج و ماجوج گروهی وحشی از میان مسلمانان-شاید القاعده-صَیحِه آسمانی -علایمی در خورشید وماه
تغییرات شدید جوی(پیامد گرمایش زمین در اثر افزایش مونوکسیدکربن)-خشکسالی وقحطی فراگیر-قیام یمانی-جنگ جهانی سوم(به قول امام صادق قبل از ظهورمنجی،قدرتهای بزرگ طی جنگی یکدیگر را تقریباٌ از بین می برند)-هرج و مرج وآشوب-آتشفشانها،طوفانها و زلزله های عظیم-شیوع گسترده بیماریهای مسری وکشنده-خوف در عراق-جنگ داخلی بزرگ در ایران- نابودی کامل یا عذاب شدید کلیه شهرهای جهان(قرآن)وزلزله مهیب تهران-تشکیل حکومتی از نیکوکاران درایران( زمینه سازان ظهور-حدیث نبوی:چون ایشان قیام کنند با پرچم های سیاه از جانب خراسان; خود رابه آنان برسانید حتی اگر با گذر ازروی برف باشد)-قتل ملک عبدا…درماه ذی الحجه-هرکس برای من قتل امیر عبدا…راتضمین کند،ظهورمهدی را برایش تضمین می کنم-امام صادق ع
از بین رفتن آمریکا و فتح اسراییل توسط زمینه سازان ظهور(کار در سرزمینهای اشغالی به جایی رسد که مسلمین از زیر سنگ یهودی بیرون کشند و بکشند…)ه
آن هنگام که پاره ای از نشانه های پروردگارآشکار شود،نفسی را ایمان آوردن سود ندهد.ونه نفسی را که به هنگام ایمان،کارنیکی انجام نداده باشد-قرآن
پیشگوییهای انجیل درموردایران
وعده های عذاب:1-مایه قوٌت ایشان را خواهم شکست.2-در چهارگوشه عالم پراکنده شان خواهم ساخت.3-ایشان را مشوش ومضطرب خواهم ساخت
وعده های نیک:1-تخت خود را درایران قرار خواهم داد.2-سروران و حکمرانانشان را هلاک خواهم ساخت.3-اسیرانشان را باز خواهم آورد
پیشگوییهای زرتشت
جاماسب نامه: پیامبرعرب آخرین پیغمبران باشد.دین اواشرف ادیان باشدوکتاب اوباطل گرداندهمه ی کتابهارا.ازفرزندان آن خورشید جهان کسی پادشاه شود دردنیابه حکم یزدان که جانشین آخر آن پیامبرباشد…وظهوراودرآخرالزمان باشد…وهمه جهان رایک دین کند وفقر را ریشه کن کند وهمه مردم جهان را هم فکروهمگفتار وهم کردار نماید
زرتشت نامه:زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان می پرسد.اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان ودیوبر ایران یاد می کند وسپس نوید ظهور سوشیانس را می دهد:…درپایان هزاره فرشته موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی کند(نفت).«دیوکین »ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش می شوند.کم آبی وخشکسالی می آیدوابرهای بدون باران ظاهرمی شوند.جشنهای نوروزومهرگان کنارگذاشته می شوند.عده ای ازمردم ایران آواره می گردند.قشرپست مال ونعمت فراوان می اندوزند.سلطنت به غیرایرانی رسد(سیدِ هندی!)وآنان غلامباره باشند وهوسباز آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد.چنان رنجی که حتی درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران می شود…آنها ازپست ترین نژاد هستند-از سیکهای هندوستان!-آنها به یاری سحروجادو دِه های ایران که من آفریدم ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان وشادی وراستی راازبین ببرند ودین من به نیستی رسد.آنان فریفتارهستند وبدترین دین رادارند.زیرا آنچه راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق-.مهرپدرراازپسروبرادرراازبرادربگیرند
درآن هنگام دارودرخت بکاهدوهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان ونمک ندارند.مردم اززندگی به تنگ
آمده ومرگ خویش راازمن خواهند وجوانان راهوای بازی ورامش از دل برنیاید .صدقه ندهند ومردم ایران به سوی باختر(غرب)تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند.وایمان به معاد برود.زرتشت پرسید:دادار،چه هنگام دیوان تباه شوند؟ فرمود:هرگاه نشان سیاهی در خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان کنند و طی سه جنگ در ایران از آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز ندیده باشد و از کشته هایشان پشته سازند…سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با ایرانیان باشد
هزاره سر آید به ایران زمین***دگرگون بود کار و شکل همین
بود حکمرانی آن دیوکین****که دین بهی را زند بر زمین
چو آید به گیتی نشان سیاه***دگرگون شود دین و آیین و راه
جز آز و نیاز و بجز خشم و کین***نبینی تو باخلق روی زمین
بجز راه دوزخ نورزند هیچ***نبینی کسی کو بود دین بسیج
نه نوروز دانند نه مهرگان***نه جشن و نه رامش نه فروردگان
برآید همی ابردرآسمان***که باران نبارد به هنگام آن
زگرمای گرم وزسرمای سخت***بریزدبسی برگ و بار درخت
بسی نعمت ومال گردآورند***مرآنرابه زیر زمین گسترند
نیامد کسی را چنان رنج و تاب***به هنگام ضحاک و افراسیاب
ز هرجانب آهنگ ایران کنند***به سم ستورانش ویران کنند
بپرسید زرتشت بار دگر***ز هرمزدادار پیروزگر
سیه جامه را کی نماید شکست***چگونه شود دیو ناکام، پست
که جانم ز تیمار گریان شدست***دل از اندوه و رنج بریان شدست
بدو گفت دادار پروردگار***که ای مرد دین دار اندوه مدار
چوهنگام ایشان شود در جهان***پدید آیدازچندگونه نشان
زمین خراسان ز نم و بخار***شود چون شب داج،تاریک و تار
برآید نشان از خراسان سپاه***چوآید به وقت و به هنگام گاه
یکی شاه باشد به هندوبه چین***ز تخم کیان اندر آن وقت کین
گروهیش شاپور خوانند نام***بیابد زگیتی بسی نام وکام
کشدسوی بلخ وبخارا سپاه***کند روی کشور زهرسو نگاه
زپارس وخراسان وازسیستان***یکی لشگرآرد عجب بیکران
به ایران بباشد سه جنگ تمام***بسی کشته گردند مردان نام
شود اهرمن جنگ راچاره گر***اُ با نره دیوان پرخاشگر
شود لشگر دیو ناپایدار***بسی خسته و کشته در کارزار
بیاید پس آن مرد فرخنده نام***که بهرام خواند ورا خاص و عام
بگیرد سر تخت و تاج شهان***جهان را رهاند از آن گمرهان
دیگرعلایم آخرالزمان به نقل از پیامبر اسلام ص ومعصومین
در امت من روزگاری آید که درآن قاتل نمی داند که چرا کشته ومقتول نمی داند که چرا کشته شده.پرسیدند که چگونه ممکن است؟ فرمود:به سبب هرج و مرج.سپس فرمود: قاتل و مقتول در آتشند.وسپس:تو اگر توانستی از کشته شدگان باش
زکات از مستحقین قطع کنند.مسکرات آشکار سازند.غیبت را خوشی وشوخی دانند.حرام را مباح دانند.نمازرا تاٌخیر بیاندازند.والدین را دشنام دهند وبه مرگ آنان شاد شوند.همسایه را جفا کنند.حیای کوچکان کم شود.برادر به برادر حسد ورزد.وفا کم شود.زنا فراوان گردد.کبر و منیٌت چون سم در دلها راه یابد.بیدادگری و جرایم آشکار گردد.مومنین خوار ومنافقین عزیز باشند.صورتشان صورت آدمی و دلهایشان دل شیطان است.زندانبانانی خواهند بود که درخشم خدای روزراشب وشب راروزمی کنند،مبادا ازهمرازان آنان باشی.بازارها به یکدیکرمنتقل می گردد.قرآن ها زینت می شود.مساجد را مثل معابد یهودوکلیسا زینت دهند.مناره ها را بلند سازند.طلاق فراوان شود.مردان امت من خود را به طلا بیارایند ولباس ابریشم برتن کنند.مردم پست عمارتهای محکم رفیع البنیان بسازند.ظروف طلا و نقره استعمال می کنند.ربا را به صورت بیع ورشوه رابه اسم هدیه حلال شمرند.بعضی مردم به گورستان رفته وآرزوی مرگ کنند.از برای دنیا برادران خودرابکشند.مرگ مفاجات زیاد شود.درراههاوشهرها غارت زیاد شود.فتنه و اضطراب بسیارشود.مردم محارم خودرا وطی نمایند.زنان خواننده زیاد شوند.زلزله فراوان گردد.عمرها کم شود.بلاها ظاهرگردد.تار و ساز آشکارگردد و آنرا مستحسن شمارند.عابدان ریاکارند.وتاجران رباخواروزنان ایشان زناکار.توانگران حج را برای تفریح و تجارت بجای آورند.بیشترعلما شریرترین خلق خدا هستند در زمین.فقهای گمراه کننده زیاد شوند. قرآن را به غنا خوانند.خونریزی زیاد شود.لجاجت در میان مردم آشکار گردد.فقر بسیار شود.سال به سال بدعت و شر وفسق وفجورازسال پیش زیادترگردد.درآن هنگام زیرزمین ازروی آن بهتراست.باران ها در غیر موسم ببارد.جماعتی از پیروان شیطان ادعای امامت کنندومردم راگمراه وازدین منحرف سازند وای برآنانی که به دست خود کتاب می نویسند واز آن دکانی برای خود باز می کنند.از اینان با عنوان پلیدان در ملکوت آسمانها یاد می شود(چون کار به دست نااهل افتد چشم به راه قیامت باش–پیشاروی قیامت کذابینی خواهند بود،ازآنان حذرکنید).کفار بر همه اهل اسلام مسلط شوند.دو گروه ازعجم در هم ریزند به خونریزی-بر سر لفظ کلمه عدل-وآن روزاست که یکی از اولاد من به سلطنت برسد و اسلام را طاهرکند وزمین را که پراز ظلم وجورشده از عدل وداد پر کند.چهاردیوارکاخ ظلالت درهم شکند و پرده ازروی دلها بردارد.دادمظلوم ازظالم بگیرد.وبه خانه کعبه تکیه کند و بگوید: اِنی بقیة ا…ِ وحجتهِ وخلیفةِ علیکم
او (خدا) کسی است که پیامبر خودرابرای هدایت مردم فرستاد با دینی راستین و برحق تا او رابرهمه ادیان پیروز گرداند

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰



ولادت

حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. از بطن دختر حاج میرزا محسن قاضی، در تبریز متولد شد و او را علی نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند. 

پدر

پدر ایشان، سید حسین قاضی، انسانی بزرگ و وارسته بود که از شاگردان برجسته آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت. 
درباره ایشان گفته اند زمانی که قصد داشت سامرا را ترک کند و به زادگاه خویش تبریز باز گردد استادش میرزای شیرازی به وی فرمود در شبانه روز یک ساعت را برای خودت بگذار. 
یک سال بعد چند نفر از تجار تبریز به سامرا مشرف می شوند و با آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی ملاقات می کنند؛ وقتی ایشان احوال شاگرد خویش را جویا می شود، می گویند: 
« یک ساعتی که شما نصیحت فرموده اید، تمام اوقات ایشان را گرفته، و در شب و روز با خدای خود مراوده دارند. » 

تحصیلات

سید علی قاضی از همان ابتدای جوانی تحصیلات خود را نزد پدر بزرگوار سید حسین قاضی و میرزا موسوی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی آغاز کرد. 
پدرش به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص و ید طولایی داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می خواند. 
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد. 
آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال 1330هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به طهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید. 

اساتید

ایشان در نجف نزد مرحوم فاضل شرابیانی، شیخ محمد حسن مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی، عارف کامل حاج امامقلی نخجوانی و حاجی میرزا حسین خلیلی درس خواند و مخصوصاً از بهترین شاگردان این استاد اخیر به شمار می آمد که در خدمت وی تهذیب اخلاق را تحصیل کرد. 
آقازاده سید علی آقا قاضی نقل می کند: 
« ... میرزا علی آقا قاضی بسیار از استادش میرزا حسین خلیلی یاد می کرد و او را به نیکی نام می برد و من ندیدم کسی مثل این استادش او را در شگفتی اندازد و هر وقت نام این استاد نزدش برده می شد به او حالت بهت و سکوت دست می داد و غرق تأملات و تفکرات می شد! » 
ایشان از سن نوجوانی تحت تربیت والد گرامی، آقا سید حسین قاضی بود و جوهره حرکت و سلوک ایشان از پدر بزرگوارشان می باشد و بعد از آن که به نجف اشرف مشرف شدند، نزد آیت الله شیخ محمد بهاری و آیت الله سید احمد کربلایی معروف به واحد العین و به کسب مکارم اخلاقی و عرفانی پرداخت و این دو نیز از مبرزترین شاگردان ملاحسینقلی همدانی(ره) بودند. 
درباره ملا حسینقلی همدانی حکایات های بس شگفت آوری نقل شده، که گویای عظمت، روح بلند و نفوذ معنوی ایشان می باشد. او با عشق و همت بی نظیر زمان زیادی از عمرش را به تربیت مستعدین سپری کرد تا این که توانست 300 نفر را تربیت کند که هر یک از آنها یکی از اولیای الهی شدند، مانند شیخ محمد بهاری، مرحوم سید احمد کربلایی، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و ... . 
سلسه اساتید ملاحسینقلی همدانی به حاج سید علی شوشتری و سپس به شخصی به نام ملاقلی جولا می رسد. 
آقا سید علی قاضی در عراق به خدمت جمعی از اکابر اولیاء رسید و از آن جمله سالهایی چند در تحت تربیت مرحوم آقا سید احمد کربلایی معروف به واحدالعین، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولیاء أبرار ارتقاء گزید، چندان که در تهذیب اخلاق شاگردان و مریدان و ملازمان چندی را تربیت کرد. 
آقا سید علی آقای قاضی درباره این استادش می فرماید: 
« شبی از شبها را به مسجد سهله می گذارنیدم- زاده الله شرفاً- به تنهایی به نیمه شب یکی در آمد و به مقام ابراهیم علیه السلام مقام کرد و از پی فریضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشید. آنگاه برفتم و دیدم عین الانسان و الانسان العین آقا سید احمد کربلایی بکاء است، و از شدت گریه، خاک سجده گاه گل کرده است! و صبح برفت و در حجره نشست و چنان می خندید که صدای او به بیرون مسجد می رسید. » 
آیت الله شیخ علی سعادت پرور نقل می کند: 
« وقتی مرحوم آقا سید علی قاضی جوانی بیش نبود، پدر مرحومش آقا سید حسین قاضی که خود از دست پروردگان مرحوم عارف کامل حاج امامقلی نخجوانی بود به آقای قاضی سفارش کرده بود که هر روز به محضر استاد مشرف شده و چند ساعتی در محضرش بنشیند، اگر صحبت و کلامی شد که بهره گیرد و گرنه به صورت و هیئت استاد نظاره نماید. در آن روزها، مرض وبا در نجف غوغا می کرد، فرزندان مرحوم آقا امامقلی نخجوانی یکی پس از دیگری در اثر مرض وبا رحلت می کردند و ایشان بدون هیچ ناراحتی و انزجار قلبی به شکرگزاری مشغول بود. وقتی از وی علت این عمل را جویا شدند فرمود: 
قباله های زمین را دیده اید که وقتی کسی صاحب یکی از آنها شد، هر کاری که دلش خواست با زمین اش انجام می دهد؛ حالا هم خدای سبحان صاحب و مالک اصلی این فرزندان و همه چیز من است و هر کاری که بخواهد با آنان انجام می دهد و کسی را حق سوال و اعتراض نیست! » 

درجه اجتهاد

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه دادند و سرانجام کوشش های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید. 

جامعیت علمی

آقا سید هاشم حداد از شاگردان ایشان می فرمود: 
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی بود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه ای که احیاناً حضور پیدا می نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را می گفت... » 
آیت الله خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل می کردند که: 
کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم! 
مرحوم قاضی در لغت عرب بی نظیر بود، گویند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربی را چنان می سرود که اعراب تشخیص نمی دادند سراینده این شعر عجمی(غیر عرب) است. روزی در بین مذاکرات، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی(ره) به ایشان می گوید: 
من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعری عربی بسراید من می فهمم که سراینده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلی درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضی یکی از قصائد عربی را که سراینده اش عرب بود شروع به خواندن می کند و در بین آن قصیده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه می کند و سپس به ایشان می گوید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند. 
مرحوم قاضی در تفسیر قرآن کریم و معانی آن ید طولائی داشت و علامه طهرانی از قول مرحوم استاد علامه طباطبائی می فرمودند: 
« این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیر{المیزان}، از مسیر و روش ایشان پیروی می کنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که « فقه الحدیث» گویند از ایشان آموخته ایم. » 

شاگردان

آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن ها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قله های بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و از شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما بصورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آن ها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره می کنیم: 

آیت الله شیخ محمد تقی آملی(ره) 
آیت الله سید محمد حسین طباطبائی(ره) 
آیت الله سید محمد حسن طباطبایی(ره) 
آیت الله محمد تقی بهجت فومنی(حفظه الله) 
آیت الله سید عباس کاشانی(حفظه الله) 
آیت الله سید عبد الکریم کشمیری(ره) 
آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب(ره) 
آیت الله علی اکبر مرندی(ره) 
آیت الله سید حسن مصطفوی تبریزی 
آیت الله علی محمد بروجردی(ره) 
آیت الله نجابت شیرازی(ره) 
آیت الله سید محمد حسینی همدانی 
آیت الله سید حسن مسقطی(ره) 
آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری(ره) 
حاج سید هاشم حداد(ره) 
و ... 

در پی محبوب

ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود. 
ضمیر الهی اش او را به عالم قدس می خواند و او که قصد کوی جانان را در سر دارد، می خواهد به هر نحو شده از این خاکدان طبیعت به عالم نور و ملکوت پا گذارد. 
می داند که جانب عشق عظیم است و نباید به راحتی از دستش بدهد و فرو بگذاردش، برای همین چهل سال است که مشغول مجاهده است. 
چهل سال است که آداب عبودیت می آموزد و هنوز معشوق به حضور خود راهش نداده است! 
خود ایشان می گوید: 
« نزد هر کس احتمال می دادم از او چیزی بفهمم، می نشستم اگر مطلبی را می فهمیدم، که خود خدا نعمت داده بود و اگر نمی فهمیدم دیگر به آن شخص مراجعه نمی کردم. » 

تقیّد تام به آداب شرع

برای همین آن قدر خود را به ضوابط و آداب شرع و رعایت مستحبات و ترک مکروهات ملزم ساخته بود تا امری از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار می کند که به حسب طاقت بشری هیچ مستحبی از او فوت نمی شود تا آن جا که بعضی از مخالفان و معاندان می گویند: 
« قاضی که این قدر خود را مقیّد به آداب کرده شخصی ریایی و خودنماست. » 
و عده ای دیگر هم با وجود مخالفت باز نمی توانند تحسینش نکنند. 
یکی از مخالفین ایشان می گوید: 
« من سفر بسیار کردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسیاری از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقیقتاً هیچ کس را همانند قاضی تا بدین حد مقید به آداب شرع ندیده ام. » 
خود ایشان می گوید: 
« چون بیست سال تمام چشمم را کنترل کرده بودم، چشم ترس برای من آمده بود، چنان که هر وقت می خواست نامحرمی وارد شود از دو دقیقه قبل خود به خود چشم هایم بسته می شد و خداوند به من منت گذاشت که چشم من بی اختیار روی هم می آمد و آن مشقت از من رفته بود. » 
و ایشان نا امید نمی شود، می داند که طلب حقیقی جدا از مطلوب نیست زیرا که شنیده است: 
« اذا تقرب الیّ شبراً تقربت الیه ذراعاً: 
و هرگاه به اندازه یک وجب به من نزدیک شود به اندازه زراعی به او نزدیک شوم.» 
این قدم ها باید برداشته شود و آن نزدیکی باید حاصل گردد تا زمانی که عاشق به معشوق برسد و پرده ها کامل برداشته شود و وصال صورت گیرد و البته معلوم است که معشوق خود در همه جا پیشقدم و مشتاق تر است. 
« او نیز اطمینان دارد که باز نشدن در روحانیت، نه از ناحیه بی التفاتی معشوق است بلکه اگر در، بی موقع باز شود صد در صد خام از کار در آید! » 
و بعدها آیت الله قاضی که خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت کرده، درس استقامت و صبوری را به شاگردانش هم می آموزد و چنین می گوید: 
« اگر به جستجوی آب زمین را کندی، نباید خسته و ناامید شوی، اگر وقتش باشد به آب می رسی، وگرنه ناامید مشو که بالاخره به آب می رسی و حتی آ برایت فوران می کند. » 
آیت الله نجابت از قول ایشان می گوید: 
« چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بکشند، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نگذاشت و خدا هم کمکم کرد! در این مدت نه خوابی دیدم، نه مکاشفه ای، نه رفیقی، نه همدردی، چهل سال است که در را می کوبم و خبری نیست. » 

صبر و استقامت چهل ساله

بیت زیر از اشعار ایشان می باشد: 
و لا تکن کمثل من ان فتح الباب خرج 
والزم و کن کمثل من ان فتح الباب ولج 
اگر دری باز شد، تو بیشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدایا! افزونش کن؛ باید در عبودیت استقامت ورزید، یعنی صبور شد؛ اگر خواستند بکشندش، بگوید من از خدا دست بر نمی دارم؛ اگر نان و آبش را قطع کردند، استقامت کند، و حتی اگر دنیا جمع شود و بگویند بیا صرفنظر کن بگوید صرفنظر نمی کنم. 
و آیت الله قاضی به این زودی ها خسته نمی شود. 
و می گوید: 
« هر چه بادا باد، در بحر جنون پا می زنم، امشب کشفی نصیبم شد شد، نشد نشد، امشب خوابی دیدم دیدم، ندیدم ندیدم، من کشف نمی خواهم تمام این مدت چهل سال آن هم برای زرق و برق و کشف و کرامتی چند، نه! من معرفت خودش را می خواهم، من خودش را می خواهم. » 
اسم اعظم را استقامت بر وحدانیت خدای جل و علا می داند و می گوید: 
« اگر شخص در طلب، استقامت پیدا کرد، اسم اعظم در روح او جا پیدا می کند و آن وقت لایق اسرار ربوبی می گردد. » 
و خود چون استقامت دارد، سرانجام صدای فرشتگان را می شنود که: 
« ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون: 
آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که وعده دادند بشارت باد. سوره فصلت آیه 30 ». 

فتح باب

آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام به جا می آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می رسد، با خود می اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است. 
در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می دود و می گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیه السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی شود آن سید چه می گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می خواند و می خواهد که مشغول نماز مغرب شود. 
آیت الله نجابت می گوید: 
« تکبیره الاحرام را که می گوید، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام به طور کلی عوض می شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می دهد، مستحبات را کم می کند و نماز را سریع تر از همیشه به پایان می رساند. به حرم امام حسین علیه السلام نمی رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می رود. آن جا دراز می کشد و دوباره آن حال می آید و بیشتر می ماند. تا اهل منزل سینی چای را می آورد، آن حال می رود. نماز عشاء را می خواند و دوباره آن وضع بر می گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می آوردند، آن حال قطع می شود و نیمه شب دوباره بر می گردد و مدت بیشتری طول می کشد. » 
آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می شود. 
می گوید: 
« آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیه السلام گفته ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد. » 
« او در اثر طلب حقیقی و استقامت به خانه که نه، به خود صاحبخانه رسیده است و یار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنیا که خیال و سرابی بیش نبوده و حقیقی ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پیوسته است و چون فهمیده که از عالم خیال چیزی نصیبش نمی شود، باب خیال برایش بسته می شود. » 
آیت الله نجابت نقل می کند: 
دفعه اولی که ما آیت الله قاضی را دیدیم، خیلی با ما گرم گرفتند و ما را تحویل گرفتند. در اثر این التفات زیاد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا این وضع اهل معرفت به خیال است یا به حقیقت؟ ناگهان ایشان چشمهایش درشت شد و گفت: 
« ای فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او می زنم این پندار و خیال است؟! » 

رحلت

به هر حال، میرزا علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد. 
مدت عمر شریف ایشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز بوده است. 
ایشان در سال های آخر عمر عطش و بی تابی، جسم و روحش را با هم می سوزاند و او مرتب آب می خواهد و می گوید: 
« در سینه ام آتش است ساکت نمی شود. » 
و دائم با خود تکرار می کند: 
گفت من مستسقی ام آبم کشد 
گر چه می دانم که هم آبم کشد 
طبیبش به وی می گوید: 
« آقا من طبیب شما هستم، به شما می گویم در این ماه رمضان روزی 3-2 لیوان آب بخورید. » 
و او که می داند این آب آن آتش را خاموش نمی کند تا آخر روزه هایش را کامل می گیرد و می گوید: 
« رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم » 
لحظات احتضار سخت ترین لحظات برای زمین و زیباترین لحظات برای عارف است. 
آیت الله کشمیری می فرمودند: 
هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود می فرمود: 
« این دارد می رود. » 
و هنگام غسل مشاهده شد که صورتش باز و لبانش خندان بود. 
باز آیت الله کشمیری فرمودند: 
« بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ایشان چقدر است، در رؤیا دیدم از قبر آقای قاضی تا به آسمان نور کشیده شده است، فهمیدم خیلی مقام والایی دارد. » 
سید عبدالحسین قاضی نوه ایشان جریان شب رحلت آقای قاضی را این طور بیان می کند: 
« ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان 20 ساله بودند می گویند که امشب نخواب و بیدار باش. پدرم هم متوجه نمی شود که جریان چیست.
ایشان نقل می کند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا می زنند و رو به قبله دراز می کشند و می گویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش می کنند که همسر و بچه های دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند. 
پدرم می گوید علی رغم این که اگر کسی بداند که پدش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم. 
آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت می شوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا می آید. سپس فرمودند فقط قلبم درد می کند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند. 
من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم. » 
او که عمری با عشق و سر سپردگی به مولایش امام حسین علیه السلام سر کرده، غریب نیست اگر حضرتش، کریمانه، خود کسی را سراغش بفرستد تا کارهای دفن و کفن او را بجا آورد. 

منابع:



تعداد بازدید ها: 31834

سرویس‌های رشد:

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

شما هم میتوانی/

📌همه می‌توانند از اولیاء خدا باشند؛ خودت را ارزان نفروش!

📌نگو «من که نمی‌توانم مثل آقای بهجت بشوم!»


🔰فردی به‌نام «حاج عیسی» پیش حضرت امام(ره) خدمت می‌کرد و چای می‌آورد. امام(ره) گاهی با گریه، دعا می‌کرد که «خدایا، من را با حاج عیسی محشور کن.» روز قیامت یک‌دفعه‌ دیدی، حاج عیسی هم رفت پیش امام(ره)! چون او هم مثل امام، در حدّ توان خود، وظایفش را درست انجام داده و کارهای خوب کرده است. 


🔻هیچ‌کسی حق ندارد مأیوس شود و خودش را از تمنّای وصال محروم کند. نگو: «همه که مثلِ آقای بهجت(ره) نمی‌شوند!» خیلی‌ها با اصرار و سماجت، به خیلی جاها رسیده‌اند؛ چون در پُشت این سماجت، امید و ایمان هست.


🔰همه می‌توانند به همه‌جا برسند و از اولیاء خدا باشند؛ یأس ابلیسی را نابود کن! منتظرِ کشف و کرامت یا اتفاق خاصی هم نباش. شاید برایت بهتر بوده که جلوه و کرامتی ندیده‌ای، چون اگر می‌دیدی، خراب می‌شدی(دچار عُجب می‌شدی)


🔻شاید توفیق نماز شب نداشته باشی؛ اما واقعاً ناراحت باشی از اینکه توفیق پیدا نمی‌کنی. خُب، این ناراحتیِ خودت را حفظ کن و ادامه بده. یک‌وقت دیدی با توفیق‌ندادن به نماز شب، تو را به همه‌جا رساندند!


🔰اهل دل می‌گویند: بعضی از اولیاء خدا، هم خودشان می‌دانند که از اولیاء خدا هستند و هم دیگران. بعضی‌ها خودشان می‌دانند اما مردم نمی‌دانند. بعضی‌ها خودشان هم نمی‌دانند! شاید شما هم از اولیاء خدا باشی؛ خودت را ارزان نفروش

دوستداران اهلبیت ع 

@ahlolbeitlove

  • هومان انصاری