★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

★بر محمد و آل محمد صلوات★

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا *۱۰۳آل عمران*

این سایت صرفا جهت اعتلای فرهنگ اسلامی و یادآوری و گسترش مسائل دینی و اعتقادی و درج مطالب مفید و کارآمد برای همه بازدیدکنندگان میباشد
والسلام علی من اتبع الهدی

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


خلاصه زندگینامه چهارده معصوم

خلاصه زندگینامه چهارده معصوم علیهم السلام

معصوم اول حضرت محمد(ص)

نام آن حضرت:احمد،محمّد

نام پدر:عبد الله

نام مادر:آمنه

شهرت:خاتم پیامبران،رسول خدا،امین

کُنیه:ابوالقاسم

محل تولد:مکه

زمان تولد:به قول مشهور 17 ربیع الاول سال 571 میلادی

روز مبعث:27 رجب

مدت نبوت:بیست و سه سال

مدت عمر:شصت و سه سال

تاریخ فوت:28 ماه صفر یازدهم هجری

محل فوت:مدینه منوره

محل دفن:جنب مسجد پیامبر

دوران حیات:قبل از نبوت تا چهل سالگی زندگی عادی

از چهل سالگی مبعوث به پیامبری

13 سال بعد از بعثت زندگی در شهر مکه زادگاهش

10 سال بعد از هجرت از مکه به مدینه و آغاز مبارزه و پیروزی و پیشرفت اسلام.

تعداد همسران:از هفده تا بیست و پنج تن

تعداد فرزندان:4دختر به نام های فاطمه،زینب،رقیه،ام کلثوم

و 3 پسر به نام های قاسم،عبد الله،ابراهیم


معصوم دوم حضرت فاطمه(س)

نام :فاطمه (س)

نام پدر:محمد رسول الله(ص)

نام مادر:خدیجه کبری(س)

شهرت:زهرا،صدیقه،زهره،بتول و ...

کُنیه:ام الحسنین،ام ابیها،ام الائمه

محل تولد:مکه مکرمه

زمان تولد:جمعه 20 جمادی الثانی 5 بعثت

تاریخ ازدواج:دوم هجرت

نام همسر:علی مرتضی(ع)

نام فرزندان:حسن،حسین،زینب،محسن،ام کلثوم

زمان و محل شهادت:سیزده جمادی الاول یا سوم جمادی الثانی یازدهم هجری در 18 سالگی در شهر مدینه النبی

مزار آن حضرت:به قولی در کنار قبر پیغمبر یا قبرستان بقیع و یا بین منبر و قبر پیامبر در مسجد النبی

دوران حیات:

1- زندگی در کنار پیامبر اکرم(ص) و شوهرش علی(ع)

2- چند ماه بعد از فوت پیامبر(ص)


معصوم سوم (امام اول)حضرت علی(ع)

نام آن حضرت :علی (ع)

نام پدر:ابوطالب

نام مادر:فاطمه بنت اسد

شهرت:مرتضی،امیر مؤمنان

کُنیه:ابوالحسن

محل تولد:مکه در کعبه خانه خدا

زمان تولد:۱۳ رجب ۶۰۱ میلادی

مدت خلافت:۵ سال

مدت امامت:قریب به ۳۰ سال

مدت عمر:۶۳ سال

زمان شهادت:۲۱ رمضان ۴۰ هجری

محل شهادت:مسجد کوفه

زیارتگاه آن حضرت:نجف واقع در عراق کنونی

دوران حیات:

ده سال دوران طفولیت

اسلام آوردن در ده سالگی

۲۳ سال یار پیامبر

۲۵ سال دور بودن از خلافت

حدود پنج سال خلافت و رهبری

تعداد همسران:۷ زن

تعداد فرزندان:۲۸نفر،۱۱پسر و ۱۷ دختر


معصوم چهارم(امام دوم)حضرت امام حسن(ع)

نام:حسن

نام پدر:علی بن ابیطالب(ع)

نام مادر:فاطمه زهرا(س)

شهرت:مجتبی

کنیه:ابو محمد

محل تولد:مدینه

زمان تولد:نیمه رمضان سال سوم هجری

زمان شهادت:۲۸ صفر سال ۵۰ هجری در ۴۷ سالگی

محل شهادت:مدینه

دوران حیات:

عصر پیامبر حدود هشت سال

همراهی با پدر حدود سی و هفت سال

عصر امامت حدود ده سال

همسران آن حضرت:۶۴ همسر

فرزندان آن حضرت:۱۹ فرزند شامل ۱۳ پسر و ۶ دختر


معصوم پنجم(امام سوم)حضرت امام حسین(ع)

نام:حسین(ع)

نام پدر:امام علی (ع)

نام مادر:فاطمه زهرا(س)

شهرت:سید الشهدا

کنیه:اباعبدالله

محل تولد:مدینه النبی

زمان تولد:سوم شعبان ۴ هجری

زمان شهادت:دهم محرم سال ۶۱ هجری

محل شهادت:کربلای معلی در ۵۷ سالگی

مزار آن حضرت:در عراق کنونی شهر کربلا

سیر حیات:

درک رسول الله حدود شش سال

همراه و همرزم پدر سی سال

ده سال یاری با برادر

مدت امامت ده سال

تعداد همسران امام:۴ همسر

تعداد فرزندان امام:۶ فرزند شامل ۴ پسر و دو دختر


معصوم ششم(امام چهارم)امام سجاد(ع)

نام:علی بن حسین(ع)

نام پدر:حسین (ع)

نام مادر:شهر بانو(دختر یزدگرد سوم)

کنیه:زین العابدین،سجاد

محل تولد:مدینة النبی

نحوه شهادت:به تحریک هشام بن عبد الملک مسموم شد

زیارتگاه امام:قبرستان بقیع در مدینه النبی

سیر حیات:

بیش از بیست سال همرزم پدر

سی و پنج سال دوران امامت که با ۹ نفر از خلفای اموی مقارن بود.

تعداد همسران:یک زن عقدی و تعدادی کنیز

نام فرزندان:۱۵ فرزند شامل ۱۱ پسر و ۴ دختر


معصوم هفتم(امام پنچم)امام محمد باقر(ع)

نام:محمد بن علی

نام پدر:امام سجاد(ع)

نام مادر:فاطمه دختر امام حسن مجتبی

شهرت:باقر(شکافنده)

کنیه:ابو جعفر

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:اول یا سوم رجب سال ۵۷ هجری

مزار آن امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:

سه سال و شش ماه همراه با جد بزرگوارش امام حسین(ع)

سی و چهار سال  و ۱۵ روز با پدرش امام سجاد(ع)

نزدیک به بیست سال امامت در حالیکه خلفای بنی امیّه و بنی عباس حکومت می نمودند.

تعداد فرزندان:۷ فرزندان


معصوم هشتم(امام ششم)امام جعفر صادق

نام:جعفر

نام پدر:امام باقر(ع)

نام مادر:ام فرَِِِوه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر

شهرت:صادق

کنیه:ابو عبد الله

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:هفدهم ربیع الاول ۸۳ هجری قمری

خلفای زمان امام:یزیدبن عبدالملک تا مروان حمار آخرین خلیفه ی اموی،سفاح و منصور دوانیقی خلفای عباسی

زمان شهادت:۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری

محل شهادت:مدینه منوره به دستور  منصور دوانیقی مسموم شد

مزار امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:

دوران قبل از امامت ۳۱ سال

دوران امامت تا آخر عمر ۳۴ سال

همسران آن حضرت:۳ نفر

فرزندان آن حضرت:۷ نفر،۶ پسر و یک دختر


معصوم نهم(امام هفتم)امام موسی بن جعفر(ع)

نام:موسی

نام پدر:امام صادق(ع)

نام مادر:حمیده(مصفا)

شهرت:کاظم،باب الحوائج

کنیه:ابو ابراهیم،ابو الحسن

محل تولد:روستایی بین مکه و مدینه

زمان تولد:صبح یکشنبه ۷ صفر سال ۱۲۸

زمان شهادت:۲۵ رجب ۱۸۳ هجری قمری

محل شهادت:زندان هارون در بغداد که به دستور هارون الرشید مسموم شد

مزار شریف آن حضرت:شهر کاظمین در نزدیکی بغداد

سیر حیات:

دوران قبل از امامت قریب به بیست سال

دوران امامت سی و پنج سال که با خلفای عباسی:منصور،مهدی،هادی و هارون الرشید هم عصر بوده و در روزگار خلافت هارون سالها در زندان بسر می برده است.

همسران آن حضرت:تعداد نامعلوم

فرزندان آن حضرت:سی و هفت نفر،۱۹ پسر و ۱۸ دختر

همسران آن حضرت:۳ نفر

فرزندان آن حضرت:۷ نفر،۶ پسر و یک دختر


معصوم دهم(امام هشتم)امام علی بن موسی الرضا(ع)

نام:علی

نام پدر:امام موسی کاظم(ع)

نام پدر:نجمه (اورا بانویی اروپایی نوشته اند)

شهرت:رضا

کنیه:ابو الحسن

محل تولد:مدینه

زمان تولد:یازدهم ذیقعده ۱۴۸ هجری

تعداد زنان:۲ زن،ام حبیبه دختر مامون و زنی دیگر

تعداد فرزندان:یک فرزند(امام جواد)و به قولی پنج پسر و یک دختر(شش فرزند)

زمان شهادت:آخر صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در ست ۵۵ سالگی و به وسیله مامون عباسی مسموم شد.

محل شهادت:سناباد نوقان در مشهد کنونی

زیارتگاه امام:مشهد مقدس

سیر حیات:

۳۵ سال پیش از امامت

۱۷ سال در مدینه بعد از امامت

سه سال ولیعهدی مامون در خراسان،که حساس ترین دوران حیات امام می باشد.


معصوم یازدهم(امام نهم)حضرت امام محمد تقی(ع)

نام:محمد

نام پدر:امام رضا(ع)

نام مادر:سبیکه(خیزران)

شهرت:جواد،تقی

کنیه:ابو جعفر،مختار

محل تولد:مدینه النبی

زمان تولد:دهم رجب سال ۱۹۵ هجری قمری

زمان شهادت:ذیقعده سال ۲۲۰ هجری قمری در بیست و پنج سالگی

محل شهادت:کاظمین نزدیک بغداد

زیارتگاه امام:شهر کاظمین

سیر حیات:

دوران کودکی تا هفت سالگی

دوران امامت از هفت سالگی تا بیست و پنج سالگی


معصوم دوازدهم(امام دهم)امام علی النقی (ع)

نام:علی

نام پدر:امام جواد(ع)

نام مادر:سمانه

شهرت:نقی،هادی

کنیه:ابو الحسن سوم

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:۱۵ ذیحجه سال ۲۱۳ هجری قمری

زمان شهادت:سوم رجب سال ۲۵۴ هجری قمری

محل شهادت:در شهر سامرا توسط معتز خلیفه عباسی در ۴۱ سالگی

زیارتگاه امام:شهر سامرا در عراق کنونی

سیر حیات:

هشت سال پیش از امامت و رهبری

دوازده سال دوران امامت قبل از خلافت متوکل

چهارده سال همزمان با خلافت ستمکارانه متوکل عباسی

همسران آن حضرت:یک زن

فرزندان آن حضرت:۵ فرزند،۴ پسر و یک دختر


معصوم سیزدهم(امام یازدهم)امام حسن عسکری (ع)

نام:حسن

نام پدر:امام هادی(ع)

نام مادر:سلیل

شهرت:عسکری،زکّی

کنیه:ابو محمد،مشهور به ابن الرضا

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:هشتم ربیع الثانی،۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ هجری قمری

زمان شهادت:هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری

محل شهادت:سامرا توسط معتمد خلیفه عباسی

زیارتگاه امام:سامرا در عراق

سیر حیات:

۲۲ سال قبل از امامت از سال ۲۳۲ هجری قمری تا ۲۵۴ هجری قمری ۶ سال دوران امامت از سال ۲۵۴ تا ۲۶۰هجری قمری

تعداد همسران:یک همسر که زنی رومی به نام نرجس بوده است.

تعداد فرزندان:یک فرزند(حضرت مهدی(عج))


معصوم چهاردهم(امام دوازدهم)حضرت امام زمان(عج)

نام:هم نام پیامبر(ص)(م-ح-م-د)

نام پدر:امام حسن عسکری(ع)

نام مادر:نرجس

شهرت:مهدی موعود،صاحب الزمان،امام عصر،بقیة الله و قائم و...

محل تولد:سامرا

زمان تولد:۱۵ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶هجری قمری

سیر حیات:

دوران کودکی پنج سال و بعد از اینکه پدرش در سال ۲۶۰ هجری قمری شهید شد به امامت رسید.

غیبت صغری از سال ۲۶۰ شروع و به سال ۳۲۹ هجری قمری یعنی حدود هفتاد سال بعد پایان یافت.

غیبت کبری از سال ۳۲۹ هجری قمری آغاز و همچنان ادامه دارد





****ناقل:هومان انصاری*****

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰


۲۴ مورد از فواید و اثرات نیکی به پدر و مادر

احترام به پدر و مادر

فواید نیکی به پدر و مادر

۱ – نگاه با محبّت به پدر و مادر، عبادت است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

نظر الولد الی والدیه حباً لهما عباده.(۱۰۶)

نگاه دوستانه به پدر و مادر، عبادت است.

در روایات، نگاه کردن به چند چیز، عبادت شمرده شده که یکی از آنها نگاه کردن به قرآن است و دیگری نگاه کردن به جمال با کمال امیرالمؤمنین علی علیه السلام .

مردی در کنار کعبه به ابوذر گفت: «چرا به چهره علی علیه السلام زیاد نگاه می کنی؟». ابوذر پاسخ داد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

النّظر الی علی بن أبی طالب عباده، و النّظر الی الوالدین برأفهٍ و رحمهٍ عباده.

نگاه کردن به روی مبارک علی علیه السلام عبادت است؛ همچنین نگاه کردن به پدر و مادر از روی محبّت و رحمت، عبادت است.

۱۰۶ – تحف العقول، ص ۴۴؛ کشف الغُمّه، ص ۲۴۳؛ بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۸۰٫۱۰۷ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۴۵٫

۲ – جهاد در راه اسلام است

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

برّ الوالدین یجزی عن الجهاد.(۱۰۸)

نیکی به پدر و مادر، جای جهاد را می گیرد.

۱۰۸ – نهج الفصاحه، ح ۱۰۸۶٫

۳ – بزرگترین واجب است

امام علی علیه السلام فرموده است:

برّ الوالدین أکبر فریضه.(۱۰۹)

نیکی به پدر و مادر، بزرگترین واجب است.

۱۰۹ – غررالحکم و دررالکلم.

۴ – باعث طول عمر و زیادتی روزی است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

من سرّه أن یمدّ له فی عمره و یزاد فی رزقه فلیبرّ والدیه.

کسی که می خواهد بر عمر خود بیفزاید و روزی خود را زیاد کند، پس بر پدر و مادر خود، نیکی کند.

در روایت دیگری به نقل از عنان بن سریر آمده است:

کنّا عند أبی عبدالله علیه السلام و فینا میسر فذکر واصله القرابه، فقال  أبوعبدالله علیه السلام یا میسر! قد حضر أجلک غیر مرّه و لا مرّتین کلّ ذلک یؤخّر الله أجلک لصلتک قرابتک و ان کنت تریدان یزاد فی عمرک فبرّ شیخیک یعنی أبویه.

با میسر نزد امام صادق علیه السلام بودیم. گفتگو از صله رحم شد. حضرت فرمود: ای میسر! اجلت بیش از یک دفعه رسید، خداوند تمام آن را به تأخیر انداخت، برای اینکه صله رحم می کردی. اگر می خواهی عمرت زیاد شود، به پدر و مادرت نیکی کن.

و در روایت دیگری آمده است:

انّه ربّما کان قد بقی من عمر الانسان ثلث سنین ثم انّه یحسن الی والدیه و یصل أرحامه فیؤخّره الله الی ثلثین سنه و انّ منهم من یبقی من عمره ثلاثون سنه ثم انّه یقطع أرحامه أو یعق والدیه فیمحو الله سبحانه الثلاثین و یثبت مکانها ثلاث سنین، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : رأیت فی المنام رجلا قد اتاه ملک الموت لقبض روحه فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.

چه بسا گاهی از عمر انسان، سه سال باقی است؛ امّا در اثر احسان به پدر و مادر و صله رحم، خداوند، عمر سه ساله او را تبدیل به سی سال می کند، و در مقابل، شخصی از عمرش سی سال باقی است؛ امّا به دلیل قطع رحم و آزار و اذیت والدین، خداوند عمر او را به سه سال تبدیل می کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب شخصی را دید که ملک الموت برای قبض روح او آمده؛ ولی در اثر نیکی به پدر و مادر، این عمل تحقّق نیافت.

۱۱۰ – میزان الحکمه، باب الاحسان الی الوالدین؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۸۱٫۱۱۱ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۸۴٫۱۱۲ – أنوار النعمانیه، ج ۳، ص ۸۵ (نور فی عقوق الوالدین و قطع رحم).

۵ – بهترین خوبی هاست

علی علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من أکرم الطّباع.(۱۱۳)

نیکی به پدر و مادر از بهترین خوبی هاست. چه نیکی یی بالاتر از این است که انسان، در دنیا نسبت به پدر و مادر خود، مهربانی کند.

۱۱۳ – بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۸۴٫

۶ – باعث خشنودی خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

رضی الله مع رضی الوالدین.(۱۱۴)

رضایت خداوند، در رضایت والدین است.

۱۱۴ – همان، ج ۷۱، ص ۸۰٫

۷ – باعث لذّت زندگی است

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

لذّه العیش فی البرّ بالوالدین.(۱۱۵)

لذّت زندگی در نیکی به پدر و مادر است.

کسانی که در زندگی اجتماعی با پدر و مادر خود، نامهربانی می کنند و با غیظ و غضب با آنان برخورد می نمایند، نه تنها در آخرت مورد عذاب خدای سبحان واقع می شوند، بلکه در دنیا هم هیچ لذّت و بهره ای از زندگی خود نمی برند. ما در زمان خود، شاهد هستیم کسانی که با پدر و مادر خود هیچ برخورد مناسبی نداشته اند، چطور گرفتار از هم پاشیدگی زندگی می شوند و همیشه گرفتار سختی زندگی هستند. بنابراین، کسانی که می خواهند در این دنیا از زندگی راحت و مطلوبی برخوردار باشند، باید با پدر و مادر با مهر و محبّت برخورد کنند و همیشه با خوشرویی با آنان رفتار کنند تا به زندگی خود، سامان ببخشند و شیرینی زندگی، در خانواده آنها همواره شعله ور بماند.

۱۱۵ – همان.

۸ – باعث راحتی مرگ است

امام صادق علیه السلام می فرماید:

من أحبّ أن یخفّف اللّه عزّ و جّل عنه سکرات الموت فلیکن بوالدیه بارّا.(۱۱۶)

کسی که دوست دارد موقع قبض روح جان او راحت گرفته شود، پس به پدر و مادر خود، نیکی کند.

۱۱۶ – همان، ص۸۱٫

۹ – بهترین اعمال است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

أفضل الأعمال الصلاه لوقتها و برّ الوالدین و الجهاد فی سبیل اللّه.(۱۱۷)

بهترین اعمال نزد خداوند، نمازگزاردن در وقت آن و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداست.

۱۱۷ – همان، ج ۷۱، ص ۸۵٫

۱۰ – سپر آتش جهنّم است

در روایت آمده است:

انّ أبی قد کبر جداً و ضعف فنحن نحمله اذا اراد الحاجه فقال ان استطعت أن تلی ذلک منه فافعل و لقّمه بیدک فانّه جنه لک غدا.(۱۱۸)

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «پدرم به حدّی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت، حمل می کنم و می برم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر قدرت داری، خودت این کار را انجام بده و خودت بر دهان او غذا بگذار تا این عمل، سپر آتش فردایت باشد [و تو را به بهشت ببرد].

۱۱۸ – همان، ج ۷۱، ص ۵۶؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۲٫

۱۱ – باعث نیکی فرزندان آنها در آینده به پدر می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّوا أبائکم یبرّ کم أبناؤکم.(۱۱۹)

به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

۱۱۹ – بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۶۵٫

۱۲ – مورد رحمت خداوند واقع می شود

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

رحم الله امرءً اعان والده علی برّه.(۱۲۰)

خداوند، رحمت کند کسی را که کمک کند به پدرش بر نیکی.

۱۲۰ – همان.

۱۳ – دعایش درباره فرزند، رد نمی شود

امام صادق علیه السلام فرموده است:

ثلاث دعوات لایحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه.(۱۲۱)

امام صادق علیه السلام فرمود: سه دعاست که رد نمی شود و یکی، دعای پدر برای فرزندش است، زمانی که به او نیکی کند.

۱۲۱ – همان.

۱۴ – باعث شناخت و معرفت انسان می شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

برّ الوالدین من حسن معرفه العبد باللّه.(۱۲۲)

نیکی به پدر و مادر، از نشانه های شناخت انسان نسبت به پروردگار است.

۱۲۲ – همان، ص ۷۷٫

۱۵ – باعث تأخیر در مرگ می شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

رأیت بالمنام رجلاً من أمّتی قد أتاه ملک الموت لقبض روحه، فجاء برّه بوالدیه فمنعه منه.(۱۲۳)

در خواب دیدم که ملک الموت می خواهد یکی از امّتم را قبض روح کند. در این هنگام، آن شخص به پدر و مادر نیکی کرد. لذا [خداوند] از قبض روح او منع کرد.

۱۲۳ – همان، ص ۸۰٫

۱۶ – ثواب حج دارد

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:

ما من ولد بارّ ینظر الی والدیه نظر رحمه الاّ کان له بکلّ نظره حجّه مبروره؛ فقالوا: یا رسول الله! و ان نظر فی کلّ یوم مأه» قال: نعم، الله أکبر و أطیب.(۱۲۴)

[فرمود:]هر فرزندی که از روی رحمت و نیکی به پدر و مادر نگاه کند، به هر نگاهش [ثواب] یک حجّ قبول شده، داده می شود. عرضه داشتند: «ای رسول خدا! اگر در هر روز صد بار نگاه می کند». فرمود: آری! خداوند بزرگ است.

۱۲۴ – همان.

۱۷ – هرگز فقیر نمی شود

امام صادق علیه السلام می فرماید:

… فلیکن بوالدیه بارّاً فاذا کان کذلک لم یصبه فی حیاته فقرا أبداً.(۱۲۵)

هر کسی می خواهد که خداوند، سکرات مرگ را بر او آسان گرداند، به پدر و مادر نیکی کند که در این هنگام، هرگز در زندگی اش فقیر نمی شود.

۱۲۵ – همان، ص ۸۱٫

۱۸ – نیکی به والدین، نعمت خداوند است

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

من نعمه الله علی الرجل أن یشبه والده.(۱۲۶)

از نعمتهای خداوند بر انسان، آن است که پدرش را گرامی دارد.

۱۲۶ – همان، ص ۸۴٫

۱۹ – اطاعت خداوند است

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

فان صلتهما طاعه الله.(۱۲۷)

نیکی به پدر و مادر، طاعت خداوند است.

۱۲۷ – همان، ص ۸۵٫

۲۰ – حضرت موسی علیه السلام به چنین کسی غبطه می خورد

در روایتی آمده است:

روی أنّ موسی علیه السلام لمّا ناجی ربّه رأی رجلاً تحت ساق العرش قائماً یصلّی فغبطه بمکانه، فقال: «یا ربّ بم بلّغت عبدک هذا ما أری؟» قال: یا موسی! انّه کان بارّاً بوالدیه.(۱۲۸)

وقتی حضرت موسی با پروردگارش مناجات می کرد، مردی را دید که مناجات می کند. حضرت موسی به مقام و درجه او غبطه خورد. عرض کرد:

«پروردگارا! به چه وسیله بنده ات را به این مقام رساندی؟». فرمود: ای موسی! این مرد به پدر و مادر خود، نیکی می کرد.

۱۲۸ – همان.

۲۱ – بهترین افراد در روز قیامت است

در روایت آمده است:

سید الأبرار یوم القیامه رجل برّ والدیه.(۱۲۹)

بهترین نیکوکار در روز قیامت، مردی است که به پدر و مادر خود، نیکی کند.

البته این مرد، شخص نیکوکار در روز قیامت است و در دنیا هم، موجب خوشبختی و خرسندی و سعادت در زندگی اوست.

۱۲۹ – همان، ص ۸۶٫

۲۲ – از صفات شیعه است

امام باقر علیه السلام می فرماید:

ما شیعتنا الاّ من أتقی اللّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الاّ بالتواضع و التخشع و أداء الأمانه و کثره ذکر الله والصوم و الصلاه و البرّ بالوالدین.(۱۳۰)

شیعه ما نیست، جز کسی که خدا را در نظر داشته باشد و او را اطاعت کند، و شیعه را نمی توان شناخت، جز با تواضع، افتادگی، ادای امانت، ذکر فراوان، روزه گرفتن، نماز خواندن و نیکی با پدر و مادر.

۱۳۰ – تحف العقول، ص ۲۹۵ (حکم و مواعظ أبی جعفر محمد بن علی علیهماالسلام ).

۲۳ – سبب ورود به بهشت است

امام صادق علیه السلام فرموده است:

قال یأتی یوم القیامه شی ء مثل الکبه فیدفع فی ظهر المؤمن فیدخله الجّنه، فیقال: هذا البرّ.(۱۳۱)

روز رستاخیز، چیزی مثل سپر آورده می شود و در بهشت بر سر مؤمن افکنده گردد و او را داخل بهشت می کند و گفته می شود که این، به سبب نیکی به والدین و خویشان و مؤمنان است.

در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است:

أربع من کنّ فیه بنی اللّه له بیتاً فی الجنّه: من آوی الیتیم، و رحم الضعیف و أشفق علی والدیه، و رفق بمملوکه.(۱۳۲)

چهار دسته هستند که اگر این چهار صفت در آنها باشد، خدا برای آنان در بهشت خانه آماده کرده است: ۱) کسی که یتیمی را پناه دهد؛ ۲) به ضعیف ترحّم کند؛ ۳) به پدر و مادر، مهربان باشد؛ ۴) با مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.

در آیات قرآن و روایات ائمّه معصومین علیهم السلام ، مجموع صفات و اعمالی که سبب ورود انسان به بهشت می شود و او را در جایگاهی رفیع قرار می دهد، کاملاً مشخّص شده است که البته ما درصدد بررسی همه این صفات نیستیم؛ ولی به مناسبت، اوصافی را بیان می کنیم تا با

عمل به آنها، از جمله کسانی باشیم که از این نعمت جاوید خداوند، بهره مندند.

۱۳۱ – اصول کافی، ج ۲ (باب البرّ بالوالدین)، ص ۱۵۸٫۱۳۲ – الخصال، شیخ صدوق.

۲۴ – در سایه عرش خداست

در روایتی آمده است:

انّ موسی یناجی ربّه اذ رأی رجلاً تحت ظلّ العرش فقال: «یا ربّ من هذا الّذی قد أظلّه عرشک؟»، قال: هذا کان بارّاً بوالدیه.(۱۳۸)

حضرت موسی علیه السلام با پروردگارش مناجات می کرد. در این هنگام، مردی را در زیر سایه عرش خدا مشاهده کرد. عرضه داشت: پروردگارا! این چه کسی است که در سایه عرش تو سُکنا گزیده؟». فرمود: این شخص، نسبت به پدر و مادرش مهربان بود.

۱۳۸ – کشف الاسرار وعده الابرار، ج ۵، ص ۵۴۲٫

هومان انصاری

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

خالق خدا کیست؟

خدا

گرچه این سؤال عجیب به نظر مى رسد ولى با توجه به این که فیلسوف معروف انگلیسى "برتراند راسل " در یکى از کتابهاى خود تصریح مى کند که: در جوانى به خدا عقیده داشتم و بهترین دلیل بر آن را علة العلل مى دانستم و این که تمام آنچه را در جهان مى بینیم داراى علتى است و اگر زنجیر علتها را دنبال کنیم، سرانجام به علت نخستین مى رسیم و این نخستین علت را خدا مى دانیم.

ولى بعداً بکلّى از این عقیده برگشتم، زیرا فکر کردم «اگر هر چیز را باید علّت و آفریننده اى باشد، خدا نیز باید علّت و آفریننده اى داشته باشد»!

باید دید راه حلّ نزدیک و روشن ایراد مزبور چیست؟

جواب: اتّفاقاً این ایراد یکى از معروفترین و در عین حال ابتدایى ترین ایراداتى است که مادّى ها دارند. آنها به عبارت روشنتر مى گویند: «اگر همه چیز را خدا آفریده، پس خدا را چه کسى آفریده است؟».

حالا چطور شده آقاى «راسل» خیلى دیر به این ایراد برخورد کرده، درست براى ما روشن نیست، ولى از آن جا که این سؤال در اذهان بسیارى از جوانان هست، باید دقیقاً مورد بررسى قرار گیرد:

در این جا چند نکته اساسى وجود دارد که با توجّه به آن، پاسخ ایراد بخوبى روشن مى شود:

آیا اگر ما عقیده مادّى ها را بپذیریم و مثلا با «راسل» هم صدا شویم، دیگر از این ایراد رهایى خواهیم یافت؟ مسلّماً نه!... چرا؟

زیرا «ماتریالیستها» هم عقیده به قانون علّیت دارند، آنها نیز همه چیز را در جهان طبیعت معلول دیگرى مى دانند. بنابر این عین این سؤال براى آنها هم مطرح است که اگر هر چیز معلول «مادّه» است پس «مادّه» معلول چیست؟

روى این حساب (و با توجّه به این که سلسله علّت ها و معلولها تا بى نهایت نمى تواند پیش برود) همه فلاسفه جهان (اعم از الهى و مادّى) به یک وجود ازلى (وجودى که همیشه بوده است) ایمان دارند، منتها مادّى ها مى گویند وجود ازلى جهان همان «مادّه» یا قدر مشترک میان مادّه - انرژى است، ولى خداپرستان مى گویند سرچشمه اصلى خداست؛ به این ترتیب روشن مى شود که آقاى «راسل» هم ناچار است به یک وجود ازلى (اگر چه مادّه باشد) ایمان داشته باشد.

آیا این وجود ازلى مى تواند علّتى داشته باشد؟

البتّه نه!... چرا؟

زیرا یک وجود ازلى همیشه بوده و چیزى که همیشه بوده است که نیازى به علّت ندارد، تنها موجودى نیازمند به علّت است که یک وقت نبوده و سپس هستى یافته است. (دقّت کنید)

نتیجه این که: وجود یک مبدأ ازلى و همیشگى، قولى است که جملگى برآنند و دلایل استوار عقلى بر بطلان تسلسل (یک سلسله علّت و معلول بى پایان) همه فلاسفه را بر این داشته که به یک مبدأ ازلى قائل گردند.

خداپرستان آن علّت نخستین را داراى علم و اراده مى دانند (و آن را خدا مى نامند) ولى مادّى ها آن را فاقد علم و اراده تصوّر مى کنند (و نام آن را مادّه گذارده اند)

بنابر این برخلاف آنچه «راسل» پنداشته اختلاف میان «فلاسفه الهى» و «مادّى» این نیست که یکى «علّة العلل» را قبول دارد و دیگرى منکر است، بلکه هر دو بطور یکسان عقیده به وجود یک علّة العلل یا علّت نختسین دارند.

پس اختلاف میان این دو در کجاست؟

صریحاً باید گفت تنها نقطه تفاوت این جاست که خداپرستان آن علّت نخستین را داراى علم و اراده مى دانند (و آن را خدا مى نامند) ولى مادّى ها آن را فاقد علم و اراده تصوّر مى کنند (و نام آن را مادّه گذارده اند).

حالا چطور مطلبى به این آشکارى بر آقاى «راسل» مجهول مانده، پاسخى جز این ندارد که بگوییم او در رشته هاى علوم ریاضى و طبیعى و جامعه شناسى صاحب تخصّص بوده، نه در مسائل مذهبى و فلسفه أولى (به معناى شناخت هستى و سرچشمه و آثار آن).

از بیانات یاد شده این نتیجه نیز به دست مى آید که فلاسفه الهى براى اثبات وجود خدا هرگز به استدلال «علّة العلل» (به تنهایى) دست نمى زنند، زیرا این استدلال تنها ما را به وجود یک «علّت نخستین» یا به عبارت دیگر یک وجود ازلى که مادّى ها هم به آن عقیده دارند، راهنمایى مى کند.

بلکه مسأله مهم براى فلاسفه الهى این است که بعد از اثبات علّت نخستین، براى اثبات علم و دانش بى پایان او استدلال کنند که اتّفاقاً اثبات این مسأله از طریق مطالعه نظام هستى و اسرار شگرف آفرینش و قوانین حساب شده اى که بر سراسر آسمانها و زمین و موجودات زنده و تنوّع آن حکومت مى کند، کار آسانى است. (دقّت کنید)

این نخستین سخنى بود که باید در پاسخ این ایراد دانسته شود.

خدا

موضوع دیگرى که لازم به تذکّر است این که: اساس این اشکال روى این مطلب است که «هر موجودى نیازمند به علّت و آفریننده اى است» در حالى که این قانون کلّیّت ندارد و تنها در مواردى صحیح است که چیزى سابقاً معدوم بوده و سپس جامه هستى به خود پوشیده است. (دقّت کنید)

توضیح این که: موجوداتى هستند که سابقاً وجود نداشته اند، مانند منظومه شمسى و سپس موجودات زنده - اعم از گیاه و حیوان و انسان - تاریخچه آنها بخوبى گواهى مى دهد که لباس هستى در تن اینها همیشگى و ازلى نبوده است، بلکه با تفاوت هایى که دارند، در چند میلیون سال تا چند میلیارد سال پیش، وجود خارجى نداشته و سپس به وجود آمده اند.مسلّماً براى پیدایش چنین موجوداتى علل و عواملى لازم است، مسلّماً جدایى کره زمین از خورشید (طبق فرضیّه لاپلاس و یا فرضیّه هاى بعد از آن) مدیون عوامل خاصّى بوده است - چه آنها را کاملا شناخته باشیم یا نه.

همچنین پیدایش نخستین جوانه زندگى گیاهى و سپس حیوانى و سپس انسانى، همه مرهون علل و عواملى هستند و لذا همواره دانشمندان براى پى جویى این عوامل در تلاش و کوششند و اگر بنا باشد پیدایش این موجودات هیچ علّتى نخواهد، دلیلى ندارد که در یک میلیون سال یا چند میلیارد سال پیدا شوند، چرا در زمانى دو برابر این زمان یا نصف این زمان مثلا یافت نشدند؟ انتخاب این زمان خاص براى پیدایش آنها، بهترین دلیل بر این است که شرایط و علل وجود آنها تنها در این زمان تحقّق یافته است.

امّا اگر وجودى همیشگى و ازلى باشد - خواه این وجود ازلى را خدا بنامیم یا مادّه - چنین وجودى نیاز به هیچ علّتى ندارد، آفریننده و خدایى لازم ندارد، زیرا تاریخچه پیدایش براى آن تنظیم نشده که در آن تاریخچه جاى علّت و آفریننده خالى باشد.

چیزى که همیشگى و ازلى است، وجودش از درون ذاتش مى جوشد نه از بیرون ذات که محتاج به آفریننده باشد. (دقّت کنید)

هر موجودى نیازمند به علّت و آفریننده اى است» در حالى که این قانون کلّیّت ندارد و تنها در مواردى صحیح است که چیزى سابقاً معدوم بوده و سپس جامه هستى به خود پوشیده است

من و شما و زمین و آسمان و منظومه شمسى و... نیازمند به آفریننده هستیم که وجود ما ازلى و همیشگى نبوده و از درون ما نیست، نه علّة نخستین و علّت العلل که هستى او از خود اوست.

 

یک مثال روشن

در این جا فلاسفه مثال هایى براى توضیح این گفتار فلسفى و نزدیک ساختن آن به ذهن مى زنند؛ مثلا مى گویند: هنگامى که ما نگاه به اطاق کار یا منزل مسکونى خود مى کنیم، مى بینیم روشن است.

از خود مى پرسیم: آیا این روشنى از خود این اطاق است؟

- فوراً به خود پاسخ مى دهیم: نه، براى این که اگر روشنى آن از خود اطاق مى جوشد، نباید هیچ وقت تاریک گردد، در حالى که پاره اى از اوقات تاریک و گاهى روشن است، پس روشنى آن از جاى دیگر است.

به زودى به این نتیجه مى رسیم که روشنى اطاق و خانه ما، به وسیله ذرّات یا امواج نورى است که به آن تابیده است.

- فوراً از خود سؤال مى کنیم: روشنى ذرّات نور از کجاست؟

- با تأمّل مختصرى به خود پاسخ مى دهیم: روشنى ذرّات نور از خود آن و از درون ذاتش است، ذرّات نور این خاصیّت روشنایى را عاریه نگرفته اند؛ در هیچ نقطه جهانى نمى توانیم ذرّات نورى پیدا کنیم که تاریک باشند و سپس روشنایى را از دیگرى گرفته باشند.

ذرّات نور هر کجا باشند روشنند، روشنایى جزء ذات آنهاست، روشنى ذرّات نور عاریتى نیست.

ممکن است ذرّات نور از بین بروند، ولى ممکن نیست موجود ولى تاریک باشند. (دقّت کنید)

بنابر این اگر کسى بگوید روشنایى هر محوطه و منطقه اى در جهان معلول نور است، پس روشنایى نور از کجاست؟

- فوراً مى گوییم: روشنایى نور، جزء وجود اوست.

همچنین هنگامى که سؤال شود: هستى هر چیزى از خداست، پس هستى خدا از کیست؟

فوراً پاسخ مى دهیم: از خودش و از درون ذاتش مى باشد.

 

پی نوشت:

اعتقاد ما ،آیت الله مکارم شیرازی

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع : مرکز جهانی و اطلاع رسانی آل 

هومان انصاری

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

چیست؟

pillars-of-islam

آسمان اهدافت را لمس کن… دست یافتنیست

ارکان اسلام به مجموعه‌ای از پایه‌ها و اعمال اسلامی گفته‌ می‌شود که شرط پذیرش اسلام برای یک مسلمان است.

ارکان شیعیان

شیعیان ارکان را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم می‌کنند. اصول بر مبنای اصول عقیدتی‌ست و فروع بر مبنای اعمال واجب. اعتقاد به اصول شرط پذیرش دین و مذهب‌اند اما انجام فروع شرط لازم برای مسلمان‌بودن نیست.

اصول دین شیعه به‌ ترتیب از قرار زیرند

1- توحید : به معنای یگانگی خداوند متعال است.

2- عدل : به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمی‌کند و هر چیزی را در جای خویش نگه می‌دارد و با هر موجودی، چنانکه شایسته‌است رفتار می‌کند.

3- نبوت : به معنای پیامبری محمد بن عبدالله و دیگر پیامبران الهی است.

4- امامت : بدین معنا که پس از پیامبر اسلام دوازده امام معصوم منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند و آنان منصوب خداوند متعال‌اند.

5- معاد : به معنای آن است که روزی همه مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم می‌آیند و هر کس به پاداش و کیفر خویش می‌رسد. (قیامت)

فروع دین نیز به مجموعه ده عمل اسلامی که انجامشان واجب‌ است اطلاق می‌شود که از قرار زیرند

1- نماز

2- روزه

3- خمس

4- زکات

5- حج

6- جهاد

7- امر به معروف (دستور به خوبیها و نیکیها)

8- نهی از منکر (بازداشتن از بدیها و زشتیها)

9- تولی (دوستى با دوستان خدا)

10- تبری (دشمنى با دشمنان خدا)

 هومان انصاری

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰
رمضان به چه معنا است و حقیقت آن چیست؟
پرسش
رمضان به چه معنا است و حقیقت آن چیست؟
پاسخ اجمالی

رمضان در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. نیز گفته شده است که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می باشد. امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه هاى عربى و ماه روزه اسلامى و ماه نزول قرآن است. امام سجاد (ع) در توصیف ماه مبارک رمضان می فرماید: سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد، ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم ... و مشخص شدن حق از باطل.

بنابراین، می توان گفت ماه مبارک رمضان، ماه طهارت و ماه تخلق به اخلاق الاهی است، و حقیقت و باطن آن عبارت است از رسیدن به لقای خداوند، آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی.

پاسخ تفصیلی

رمضان به معانی ذیل آمده است:

1. رمضان مشتق از «رَمَض» به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است.[1] همچنین گفته شده که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می‌باشد.[2]بنابر این وقتی گفته می‌شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] من الحزن؛ یعنی باطن آن مرد از غم و اندوه سوخت، یا وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] لِفُلان؛ یعنی براى فلانى اندوهگین شد، و همچنین وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمضتْ کبدُهُ؛ یعنی کبد او تباه شد؛ مثل این که گونه‏اى بیمارى آن را مى‏سوزاند.[3]

2. «رمضان» از «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان‏ چلّه‌ی تابستان و ابتداى فصل پاییز است که گرماى تابستان را دور می‌کند. به این دلیل این ماه را «رمضان» گفته‌اند که بدن‌هاى آدمیان را از گناهان می‌شوید.[4]

3. «رمضان» بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» است؛ به این معنا که نیزه را میان دو سنگ می‌گذاشتند و بر آن می‌کوفتند تا نازک شود.[5] به این تعبیر، رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت الهى قرار می‌دهد تا نفس او نرم و آماده‌ی بندگى شود.

4. معناى «رمضان» در روایات؛ در بسیارى از احادیث اهل بیت‏(ع) از گفتن کلمه‌ی «رمضان» به تنهایى نهى شده و سفارش شده است که آن‌را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زیرا «رمضان» یکى ازاسماى الهى است.[6] از امام علی(ع) نقل شده است: «نگویید رمضان، بلکه بگویید ماه رمضان و احترام آن را رعایت کنید».[7]

امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه‌هاى عربى و ماه روزه اسلامى است و آن ماه نزول قرآن است: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ ...»[8][9]

حقیقت و باطن ماه مبارک رمضان

هر آنچه که در عالم هستی وجود دارد، حقیقت و باطنی دارد؛ زیرا دنیا تنزّل یافته‌ی عوالم بالا است، هرچه در عالم دنیا است نمونه‌ای است از آنچه در عالم معنا است. احکام و قوانین الهی هم که در دنیا به صورت دین و دستورات عبادی ظهور کردند، اسرار و باطنی دارند. اشیا، زمان‌ها و مکان‌ها نیز دارای حقیقت و باطن می‌باشند. یکی از آن زمان ها، ماه مبارک رمضان است. در فرهنگ اسلامی ماه رمضان یکی از مهم ترین و محترم ترین ماه های سال است؛ ماهی که نزد مسلمانان به ماه عبادت و طهارت معروف بوده و آن را -به تعبیر پیامبر(ص)- ماه خدا می نامند.[10]

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در استقبال از ماه مبارک رمضان با بیانی شیوا و رسا از ماه رمضان سخن گفته و حقیقت آن را روشن ساخته است. ما در این مقال تنها گوشه ایی از آن را بیان می کنیم. امام در این دعا، ابتدا خداوند متعال را جهت هدایت شدن به دین الاهی و بهره‌مندی از نعمت بندگی و عبادت، شکرگذاری می کند، سپس می فرماید: «سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد: ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم، و بودن نشانه‏هایى روشن از هدایت و مشخص شدن حق از باطل، و بدین جهت برترى آن ماه را بر سایر ماه ها بر پایه احترامات فراوان، و فضیلت‏هاى آشکار روشن نمود».[11]

توصیف ماه رمضان با عباراتی؛ نظیر ماه اسلام، ماه نزول قرآن، حاکی از آن است که در نظر امام سجاد (ع) و در مکتب اهل بیت (ع)، ماه مبارک رمضان، عرصه برای تجلی حقیقت اسلام؛ یعنی تسلیم محض در برابر خداوند متعال است. این عرصه، مجالی است تا بندگان خدا به امر و رضای او، حتی از نیازهای طبیعی و حلال خود چشم‌پوشی کنند و سر تسلیم بر بندگی شکوه مند خالق بی همتای خویش فرود آورند. این تمرین یک ماهه در کفّ نفس و خودداری از درخواست نفسانی، تمرینی مفید و نیکو است برای تقویت اراده و خویشتن داری در باقی سال؛ چون انسانی که یک ماه به دستور الاهی در مقابل خواست حلال نفس خویش مقاومت کرده و فقط به خاطر رضای خداوند از نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و آشامیدن اجتناب نموده است، این قدرت را خواهد داشت تا در یازده ماه دیگر سال در مقابل وساوس شیطانی و درخواست های نفسانی نفس اماره خویش مقاومت نموده و اهل تقوا و رستگاری شود.

ماه مبارک رمضان، ماه طهارت است. ماهی که بنده وجود خود را از تمایلات مادی و حیوانی زدوده و با روزه ضمن تطهیر جسم، به تطهیر جان نیز می پردازد تا روحش در عالم پاکی و  رشد و تعالی، از انوار هدایت بخش خدای متعال بهره مند شود.

پس می توان گفت حقیقت ماه رمضان عبارت است از: آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی. ماه مبارک رمضان، ماه تخلق به اخلاق الاهی است و حقیقت و باطن آن عبارت است از: رسیدن به لقای خداوند. در حدیثی آمده است که خداوند سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه‏»؛[12] روزه مال من است و من خود به آن جزا می دهم. بعضی کلمه «اجزی» در این روایت را به صیغه مجهول «اُجزَی» خوانده اند؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هرچه غیر خدا است، در معرض زوال و تغییر است و نمی تواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.[13]

 


[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج ‏7، ص 160، چاپ سوم‏، دار صادر، بیروت، 1414 ق‏.

[2]. همان.

[3]. مهیار، رضا، فرهنگ أبجدی عربی - فارسی، ص 41، بی تا، بی جا.

[4]. لسان العرب، ج ‏7، ص 161.

[5] همان، ص 162.

[6]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 2، ص 223، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.

[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 69، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[8]. بقره، 185.

[9]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‏3، ص 123، چاپ ششم، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش‏.

[10] شیخ صدوق، أمالی، ص 93، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362.

[11] . صحیفه سجادیه کامله، شعرانی،ابوالحسن، دعای 44، ص 267، چاپ ششم، قائم آل محمد، قم، 1386ش.

[12]. شیخ صدوق، من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج 2، ص 75، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.

[13] . جوادی آملی، عبد الله، حکمت عبادات، ص 33و131- 135و 145- 147، اسراء، قم، چاپ اول، 1378ش.

منبع:اسلام کوئست


***ناقل:هومان انصاری***

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

چرا باید روزه بگیریم؟

چرا باید روزه بگیریم

چرا باید روزه بگیریم

بسیاری از منتقدین امروز, حال به هر دلیلی که مد نظر دارند, سوالاتی در خصوص فلسفه روزه داری مطرح می کنند و شاید در دل برخی از ماهایی که روزه می گیریم نیز ابهاماتی هر چند کم رنگ در خصوص روزه داری و علت وجوب آن باشد که بد نیست در این نوشتار به صورت مختصر به برخی از این دست مسایل بپردازیم

بسیاری از منتقدین امروز، حال به هر دلیلی که مد نظر دارند، سوالاتی در خصوص فلسفه روزه داری مطرح می کنند و شاید در دل برخی از ماهایی که روزه می گیریم نیز ابهاماتی هر چند کم رنگ در خصوص روزه داری و علت وجوب آن باشد که بد نیست در این نوشتار به صورت مختصر به برخی از این دست مسایل بپردازیم.

اگر بخواهیم به زبان و بیانی ساده و بدون صغری کبری چیدن به فلسفه روزه داری بپردازیم تنها گفتن این جملات کافی است که خداوند، در این ماه- که مبارکش نامیده اند همان گونه که شعبان را معظم-، برای امتحان و آزمودن بندگانش دستور به یک ماه تمام امتناع کامل از هر نوع خوردن و آشامیدن و فعل حرامی از افتتاح اذان صبح تا اختتام اذان مغرب داده است اما در کلام بزرگان دین و ائمه اطهار(ع) در این خصوص بیانات و فرمایشات کثیر و راه گشایی نقل شده که زوایای این نوع عبودیت را از جوانب گونه گون بررسی و روشن می سازد.

اما آن چه مهم است این که روزه، فواید جسمی و روحی فراوانی دارد، شفابخش جسم و توان بخش جان است، پاک کننده انسان است از رذایل حیوانی، در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسیار موثر بوده و در تذهیب و تزکیه نفس و رهانیدن انسان از روزمرگی و واماندگی در نیاز های تن، تاثیر به سزایی دارد. این فریضه، یکی از احکام انسان ساز اسلام است که آگاهی از همه فواید و پی بردن به فلسفه کامل آن همچون سایر احکام الهی برای انسان عادی ممکن نیست، دانش محدود بشر نمی تواند راه گشای همه اسرار نهفته باشد و اندیشه را به پاسخ همه مجهولات رهنمون شود، شاید روزی دانش انسان به حدی از کمال برسد که دریچه تازه ای بر روی وی بگشاید و حکمت ها و دستورات اسلام را فراخ تر از امروزباز شناسد. بنابراین ندانستن فلسفه احکام الهی نباید ما را از انجام آن باز دارد و موجب نا فرمانی و عصیان شود، چرا که همان قدری که دستور اکید خالق جهان است کافی است تا از این امر مطمئن باشد که خداوند بی نیاز ، هرگز گامی در جهت ضرر و زیان بنده اش یا به سمت بیهودگی و بی هدفی بر نمی دارد. همین طورفواید طبی و بهداشتی روزه که از سودمندی های کوچک این فریضه انسان ساز است به حدی است که شاید نیاز به توضیح و تکرار نداشته باشد و بیشتر مردم کم و بیش از آن آگاهند. معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمی است، با سه وعده غذا که معمول مردم است; تقریبا در همه ساعات، دستگاه گوارش به هضم، تحلیل، جذب و دفع مشغول است. روزه باعث می شود از یک سو این اعضا استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازه ای بگیرند و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیان های مهلکی دارند تحلیل رفته و کاسته شوند. پیامبر گرامی اسلام(ص) در همین رابطه فرموده اند: "صوموا تصحوا" روزه بگیرید تا سالم بمانید. اما عامل بازدارندگی روزه از گناه و نا راستی، شاید از مهم ترین وجوه آن باشد. روزه، عامل موثری است در ایجاد و تقویت روحیه تقوی و پرهیز کاری. تقوی و پرهیزکاری در تربیت و سازندگی و شخصیت اسلامی یک مسلمان نقش بسیار مهمی دارد و برای رسیدن به همین اثر پر ارزش است که بهترین عبادت در ماه صیام و در حال روزه، اجتناب از گناه است. پیامبر بزرگوار(ص) در خطبه ای فضیلت های ماه رمضان را برای مسلمانان بیان فرمودند. علی(ع) پرسید: بهترین اعمال در این ماه چیست؟ پیامبر پاسخ دادند: "الورع عن محارم الله" اجتناب و پرهیز از گناهان.

حکومت غرایز و شهوات بر انسان، خطرناک ترین حکومت هاست و آدمی را اسیر بی اختیار می سازد و به پستی و رذالت می کشاند. مبارزه با سلطه شهوات نفس که در اسلام جهاد اکبر نامیده شده به پایمردی و اراده ای استوار نیاز دارد. پس به خودی خود مشخص می شود که یکی از مهم ترین کارکرد های روزه ، تقویت اراده اوست. انسان روزه داری که، امساک در خوردن و آشامیدن و خود داری از برخی چیزهای دیگر می کند در واقع با خواهش های خویش می جنگد و در برابر غرایز خود مقاومت می کند. تمرین این عمل ، اراده و تصمیم را در انسان نیرومند می سازد و جان را از قید حکومت و سلطه هوس ها و خواهشها می رهاند. روزه موجب می شود حکومت شهوات و امیال شیطانی جای خود را به حکومت تقوی و پیروی از دستورات الهی بدهد و هوس ها و شهوات در جان آدمی به نورانیت و روشنی باطن تبدیل شود. در سایه همین صفا و پاکی حاصل از روزه است که روزه دار با خود آگاهی، نه تنها دهان و شکم را از خوردن و آشامیدن، که دست و پا و چشم و گوش و زبان و همه اعضای خویش را از آن چه خدا حرام فرموده نگاه می دارد و می تواند به آن درجه از تقوی نایل آید که حتی از اندیشه و فکر گناه نیز دوری گزیند و این اوج نورانیت روزه است. در یک کلام خداوند، روزه را برای آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسی که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامی اوصافی که در فلسفه روزه بیان شده است شامل حالش می شود و روزه، کاملا با اخلاص روزه دار، در رابطه است. پس روزه، کارخانه انسان سازی و نکویی پروری است که پله پله وی را به سوی انسان بهتری بودن ترقی می دهد و از هر گونه غرور و اشتباهی مصونش می دارد. حسن ختام این مطلب، شعری باشد از سعدی آن جا که گوید:

اندرون از طعام خالی دار

تا در او نور معرفت بینی

تهی از حکمتی به علت آن

که پری از طعام تا بینی

نویسنده : سالار عبدی

ناقل:هومان انصاری 

  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰
امشب طلب عشق زِدلدار کنیم
شیطان رجیم را سر دار کنیم

امر فرجش اگر مهیا باشد

این ماه کنار یار افطار کنیم
 
رمضان
 
-----------------------------------------
سلامم بر تو‌ای ماه شریف و ماه بی همتا
درودم بر تو‌ای ماه عزیز خالق یکتا

سلامم بر تو‌ای ماه دعا‌ای ماه آمرزش

درودم بر تو‌ای ماه ثنا‌ای ماه آمرزش

سلامم بر تو‌ای ماه ورع‌ای ماه استغفار

درودم بر تو‌ای ماه نماز و ماه استغفار

سلامم بر تو‌ای ماه فضیلت ماه آزادی

درودم بر تو‌ای ماه عزیمت‌ای مه شادی

سلام بر تو‌ای ماه هدایت‌ای مه ایمان

درودم برتو‌ای ماه عنایت‌ای مه سبحان

سلامم بر تو‌ای ماه تلاوت‌ای مه فرقان

درودم بر تو ماه شهادت‌ای مه قرآن

سلامم بر تو‌ای ماه مبارک ماه وعظ و پند

درودم بر تو‌ای ماه سالک‌ای مه پیوند

سلامم بر تو‌ای ماه ولایت‌ای مه والا

درودم بر تو‌ای ماه سعادت‌ای مه رعنا
 
رمضان
 
-----------------------------------------
سحر بخیز تجدید وضو کن
به آب توبه خود را شستشو کن

اگر خواهی شوی پاک از پلیدی

به درگاه خدای خویش رو کن

به شکر نعمتش تا می‌توانی

لبت را آشنا با ذکر او کن

در رحمت به رویت کرده حق باز

به او رو آور و دفع عدو کن

گدای درگه حق شو به عالم

گدایی گر کنی با آبرو کن

هرآنچه درد دل داری به عالم

سحر با حقتعالی گفتگو کن

اگر خواهی تو فیض از محضرحق

از او توفیق طاعت آرزو کن
 
رمضان
 
--------------------------------------
 
با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام
آه‌ای خدا، خودم کمرم را شکسته ام

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پلهای امن پشت سرم را شکسته ام

من دانه دانه اشک خودم را فروختم

نرخ طلایی گهرم را شکسته ام

دیگر مرا نشان خودم هم نمی‌دهند

آیینه‌های دور و برم را شکسته ام

دنیا شکست خورده‌تر از من ندیده است

حالا به سنگ خورده، سرم را شکسته ام

آرام کن مرا و در آغوش خود بگیر

حالا که بغض شعله ورم را شکسته ام

راهم بده به باغهای شجرهای طیبه

من توبه کرده ام، تبرم را شکسته ام

حالا ببین که به غیر از گدا شدن

در پیشگاه تو هنرم را شکسته ام
 
رمضان
 
-----------------------------------------------------
 مرحبا ای روزه داران مرحبا

ای سراپا نور ایمان مرحبا

چون خدا بیند لبان روزه دار

می کند نزد ملائک افتخار

پس شما را مرحبا، صد آفرین

ای به کل آفرینش بهترین

من نمی گویم، خدا فرموده است

در همان روز نخستین در الست

چون شما را در اطاعت بنده دید

بر ملائک از خدا فرمان رسید

بند خدمت بر کمر محکم کنید

دسته جمعی سجده بر آدم کنید

 
 اشعار زیبای ماه رمضان
 
----------------------------------------------------

 روزه داران ای خوشا بر حالتان

عرشیان در حسرت اقبالتان

روزه تکلیفی برای انبیاست

در کلاس بندگی این فخر ماست

شان هر امت نباشد این مقام

مسلمین پس بر شما بادا سلام

صف به صف آید ملائک سوی تان

تا که لذت ها برند از بوی تان

 
  • هومان انصاری
  • ۰
  • ۰

 اَللّهُمَ کُنْ لِوَلیّک َالْحُجَّة ابْن الْحَسَنْ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ علی آبائِه فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کلِّ ساعَة ولیاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناًحتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعهُ فِیها طَویلاً    



قرآن انسان را موجودی دو بُعدی می داند


موضوع : قرآن انسان را موجودی دو بُعدی می داند: بُعد مادی و ظاهری؛ بُعد روح خدایی

آیه : إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ( ص 71 ) 

[ و به خاطر بیاور ] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری از گِل میآفرینم. چون آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید.»



روح از دیدگاه قرآن

قرآن انسان را موجودی دو بُعدی می داند که یک بُعد وی همان مادّیت و ظاهر اوست که از گِل بدبوی تیره رنگی به وجود آمده و بُعد دیگرش بُعد غیرمادی اوست که از آن به به «روح خدا» تعبیر شده و همان هم حقیقت وجود انسان است و در واقع بدن در حکم وسیله ای برای فعالیت روح یا نفس به حساب می آید و آثاری را که ما از قوای جسمانی و اعضای بدن خود می دانیم در حقیقت از روح و نفس سرچشمه می گیرند؛ یعنی دیدن، شنیدن، بوییدن و سخن گفتن ـ همه مربوط به نفس و روح است و اعضا و جوارح فقط وسیله ای برای درک این امورند.


از روح خدا یعنی چه؟

در قرآن تعابیری همچون « مِن رُوحی » (از روحم) « مِن رُوحِنا » (از روح ما) « مِن رُوحِهِ » (از روح او) وجود دارد که منظور خداوند است. سؤال این است که معنای این اضافه کردن روح به خدا و نسبت دادن آن به خدا چیست؟

توضیح اینکه در صدر اسلام و در زمان ائمه، علیهم السلام، برای گروهی این توهم پیش آمده بود که خداوند خواسته با این تعبیر بگوید چیزی از خدا در انسان وجود دارد، گویی جزئی از خدا جدا شده و به درون انسان آمده است یا قسمتی از روح خدا در انسان حلول کرده است.


 در برخی روایات از امام معصوم سؤال شده است که: « هَل فِیهِ شَیءٌ مِن جَوهَرِیَّةِ الرَّبِّ؟ » (آیا چیزی از جوهریّت (ذات خداوندی) در انسان وجود دارد؟) معصوم (ع) در پاسخ فرموده اند: «این حرفها کفر است و آن که این سخنها را بر زبان آورد از دین حق خارج شده است.


روح انسان مخلوق خداست، از «امر» خداست: « وَیَسئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبّی »؛ و خدا جزء ندارد، خدا بسیط است، چیزی از خدا کم نمی شود و بر انسان افزوده نمی گردد و اگر خداوند روح را به خودش اضافه کرده و نسبت داده و فرموده از روحِ خودم در او دمیدم، این نوع اضافه را ادیبان «اضافة تشریفی» می گویند: به سبب شرافتِ روح است، یعنی انتساب بدن به خدا و انتساب روح به خدا باهم برابر نیست؛ اگرچه از جهت مخلوق بودن مساوی اند، روح از جهت شرافت به خدا نزدیکتر است.


مثلاً می گوییم «بیت اللّه» (خانة خدا) در حالی که می دانیم خدا جسم نیست تا نیازی به محل سکونت داشته باشد و مسجد و یا کعبه واقعاً خانة خدا نیست، بلکه منظور ارزش و اهمیت مسجد است که از آن به خانة خدا تعبیر شده است.


نتیجه اینکه از دیدگاه قرآن در آدمی به غیر از بدن چیز بسیار شریفی وجود دارد به نام روح که مخلوق خداست، نه جزئی از خدا، که انسانیت انسان وابسته به همین بُعد شریف است و اگر انسانها صاحب کرامت و فضیلت اند و اگر قابل صعود به اعلی علیین اند، به سبب وجود و تقویت و تربیت و تعالی همین بُعد است. قرآن کریم با عبارت « اَنشَأناهُ خَلقاً اخَرَ » فهمانده که خلقت روح از سنخ آفرینش طبیعی و مادّی نیست و چیز دیگری است.

خداوند: چرا از نیروی تفکر و اندیشه ات مدد نمی گیری؟

آیه : أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ ( روم 8 ) 

آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن دو است جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است؟ ولی بسیاری از مردم [ رستاخیز ] و لقای پروردگارشان را منکرند.

ویژگیها و مختصات انسانی

با مطالعه و شناخت ویژگیها و مختصات انسانی، این حقیقت آشکار می شود که انسان با دیگر موجودات جهانِ آفرینش تفاوت ذاتی دارد: نه آن گونه است که ماتریالیستها می گویند، چون ماشینی پیچیده، و نه حیوان برتر است؛ بلکه خصوصیات و امتیازاتی دارد که هیچ ماشین پیچیده و هیچ حیوانی، هرچند برترین، ندارد. 

مرحوم علامة محمد تقی جعفری، رحمةاللّه علیه، در مقدمة تفسیر نهج البلاغة خود بحث مبسوط و بسیار مهمی را تحت عنوان «رسالت انسانی» مطرح کرده اند. ایشان در ابتدا برای اثبات حقیقتی به نام انسانیت، که موضوع رسالت انسانی است، و ابطال نظریه هایی که انسان را ماشین پیچیده یا حیوان برتر می دانند مشروحاً مختصات انسانی را هم از نظر ماهیت و هم از نظر رابطه با دیگران برمیشمرند تا جایی که به ۲۳۲ ویژگی می رسد. آن گاه می فرمایند که با ملاحظة تنوع بعضی از مختصات، شمارة همة آنها به ۵۰۹ می رسد. بعد می افزایند که این مختصات نمونه است و با ملاحظة ترکیبات گوناگون از مختصات شمرده شده، شمارة مختصات انسانی در مقابل ماشین به هزارها می رسد.



برخی از مختصات و ویژگیهای انسان عبارت اند از: 

•  انسان دارای «من»، «خود» و شخصیت است؛ 

•  انسان آگاهی به «من» دارد؛ 

•  در انسان، گرایش به خدا وجود دارد و به وسیلة آن می تواند خالق خود را درک کند و به پرستش او و راز و نیاز با او بپردازد؛ 

•  انسان نیروی عقل و اندیشه دارد و به مدد آن می تواند حقایق را درک کند؛ 

•  انسان دارای اختیار است و با آزادی اراده می تواند دست به انتخاب بزند، او موجودی انتخابگر است؛ 

•  در انسان، میل به کمال وجود دارد و او می کوشد تا خود را از آنچه هست برتر و والاتر کند؛ 

•  انسان می تواند برای خود آرمان انتخاب کند و در مسیر رسیدن به آن تا پای جان بکوشد؛ 

•  انسان پرسشگر از هدف خلقت خویش است؛ 

•  انسان موجودی است که می تواند مراقب اعمال خود باشد؛ 

•  انسان دارای متجاوز از ۱۰۰ نوع هیجان و احساس و عاطفه است؛ 

•  انسان در هر موقعیتی که قرار گیرد توانایی شروع کردن از صفر را دارد، به این معنی که می تواند مانند دکارت و غزالی اندوخته های فکری و دریافتهای خود را نادیده بگیرد و از ابتدا شروع کند؛ 

•  انسان محصول خانواده و اجتماع است؛ ولی با رشد و رسیدن به کمال، می تواند خانواده و محیط و اجتماع خود را دگرگون بسازد.



آنگاه علامه می فرمایند: کیست که با ملاحظة این همه مختص انسانی بگوید تنها تفاوت در میان ماشین و انسان حیات است که انسان دارد.

ای انسان، یکی از استعدادهای روحیِ تو دل و قلب است

آیه : وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ( مومنون ، 78 ) 

و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب پدید آورد؛ اما کمتر شکر او را به جا می آورید.

یکی از ابعاد و استعدادهای روح انسانی دل و قلب اوست، همان طور که یکی دیگر از این ابعاد و استعدادها عقل و اندیشه است؛ زیرا انسان موجودی است آمیخته از عقل و عاطفه و عشق و اندیشه. هر یک از این دو نیرو در کارکرد روح انسانی و تعالی و رشد او نقشی اساسی دارد: نه عقل می تواند کار دل را بکند و نه دل می تواند کار عقل را انجام دهد.


قلب در قرآن

قرآن کریم نیز به اندازة عقل و اندیشه به قلب، که کانون عواطف انسانی و مرکز آرامش و اطمینانِ وجود آدمی است، توجه دارد تا جایی که یاد خدا را سبب آرامش آن معرفی کرده و آرامش قلب را وسیلة تقویت و افزایش ایمان دانسته و فلاح و رستگاری را در سایة پاکی و تزکیة قلب و سقوط و خسران را معلول آلودگی و ناپاکی آن دانسته و دل و قلب را از ابزارها و منابع مهم شناخت و معرفت برای انسان قرار داده و فرموده است کسانی که از این زمینة شناخت و معرفت و وسیلة تحصیل ایمان بهره نبرند از حیوانات هم پستترند. 

آینة دل چو شود صافی و پاک          نقشها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را          فرش دولت را و هم فرّاش را



ابعاد و قوای روحی انسان

روح انسانی دارای چهار نیرو و استعداد و یا به قول روان شناسان چهار بُعد است. 

•  بُعد عقلی که همان استعداد علمی و حقیقت جوییِ اوست و یکی از مختصات انسان در مقابل حیوانات به شمار می آید و اهمیت آن تا جایی است که فلاسفه و منطقیون از قدیم در تعریف انسان گفته اند «اَلاِنسانُ حَیَوانٌ ناطِقٌ»، یعنی انسان جان دار متحرکی است که می اندیشد و قرآن نیز یکی از وظایف مهم انبیای الهی را تعلیم کتاب و حکمت می داند تا عقل و اندیشة آدمی به طور صحیح رشد و تعالی پیدا کند. 

•  بُعد اخلاقی، که قلب و دل، مرکز احساسات، و نفس لوّامه و مطمئنه از مراتب آن است. این بُعد مورد توجه مکاتب آسمانی، خصوصاً اسلام، بوده است. 

•  بُعد دینی، که همان حس پرستش است و مسائل فطری مربوط به این بُعد. 

•  بُعد هنری یا زیبایی که مورد توجه اسلام بوده است؛ یعنی انسان زیبایی را از آن جهت که زیباست دوست دارد. از این رو، خداوند یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریمش را زیبایی لفظی و کلامیِ آن قرار داده است تا پاسخی برای این حس درونی و روحی انسان باشد. 

البته مرحوم علامه شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام استعداد پنجمی را به نام استعداد خلاقیت افزوده و در توضیح آن فرموده اند: انسان مبتکر و مبدع آفریده شد و از ابتکار و نوآوری لذت می برد. شایان ذکر است که چون اسلام دارای جامع ترین برنامة تربیتی است، برای پرورش متعادل روح انسان در همة ابعاد برنامه و نظام خاص و فراگیری دارد که با عمل بر طبق آن انسان می تواند در همة اعصار و با همة شرایط به تعالی شایستة روحی برسد.


 


 


دیدگاه  وظیفه کارگزاران جامعه‎ اسلامی درباره نماز

مرکز تخصصی نماز کتاب های تالیفی درمورد مسجد کافی نیست

حجت الاسلام فلاح زاده نماز توأم با زکات از منظر قرآن کریم

شکریان دهکردی ادامهگفتگو  نامه مقام معظم رهبری دعوت به معنویتِ قدسی است 

حجت الاسلام اعرافی مسجدی که در قیامت شکایت میکند 

سایت وارث چرا به جای پایکوبی نماز می خوانید!؟ 

صابرنیوز ادامهگزارش  ضرورت استفاده از ظرفیت‌های مسجد برای رفع شبهات و مبارزه با بهائیت

استاد توکل پیام رهبر انقلاب به 23 اجلاس نماز

راهبرد سال 93 و 94 10 توصیه رهبر معظم انقلاب درباره آداب نماز 

آیت الله العظمی خامنه ای ادامهاندیشه  اقامه نماز نخستین نشانه حکومت مهدوی

عباس رمضان علیزاده همه عوامل موفقیت و پر رونق شدن مسجد 

حجت الاسلام صادق زاده نماز حقیقی و صحیح و جلوگیری از گناه 

کارشناس مسائل دینی ادامه


پایگاه اطلاع رسانی صلات - ستاد اقامه نماز سازمان صدا و سیما   Email : zekr@irib.ir

  • هومان انصاری