و آن دعا این است:
"حدیث عنوان بصری" دستور العملی ارزشمند برای پیروان طریق ائمه (ع) است که مورد توجه بسیاری از عرفا و سالکان بوده و مرحوم مجلسی آن را با دست خط شیخ بهایی مشاهده کرده و در کتاب بحارالانوار نقل کرده است. این روایت شامل سفارش های امام صادق (ع) به عنوان بصری و تمام طالبان سلوک الی الله است.
"حدیث عنوان بصری"،[1]دستور العملی ارزشمند برای پیروان طریق ائمه (ع) است تا با درک مفاهیم و عمل به محتوای آن از هواهای نفسانی پیراسته شوند و به علم و معرفت حقیقی دست یابند. این دستور العمل بازگو کننده داستان مردی است که از علوم متداول زمان خود بهره مند شده و می خواست تا از علوم ائمه (ع) نیز برخوردار شود، ولی با این حقیقت مواجه شد که علم حقیقی، از طریق آموختن حاصل شدنی نیست، بلکه نوری است که خداوند بر قلب انسان اشراق می کند و سرّ نائل شدن به آن را باید در حقیقت عبودیت جست و جو کرد.
ترجمه این حدیث نورانی که شامل شرح ماوقع ارتباط فردی بنام "عنوان بصری" با امام صادق (ع) و دریافت دستور العملی جامع از آن حضرت است، در زیر نقل می شود:
از عنوان بصری نقل شده است که: من نزد "مالک بن انس" رفت و آمد داشتم؛ چون جعفر صادق (ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم همان طور که از "مالک" تحصیل علم می کردم، از او نیز تحصیل علم نمایم. آن حضرت روزی به من فرمود: من تحت نظر دستگاه حکومتی هستم و علاوه بر این، در هر ساعتی از شبانه روز اوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم و تو مرا از ذکرم باز مدار و علومت را از مالک بگیر، همچنان که سابقاً هم این طور بود که نزد او رفت و آمد می کردی. من از این مطلب غمگین شدم و از نزدشان بیرون رفتم و با خود گفتم اگر در من خیری می دید من را از رفت و آمد به نزد خود و بهره بردن از علمش منع نمی کرد.
پس به مسجد رسول الله (ص) رفتم و بر آن حضرت سلام کردم و فردای آن روز دوباره به روضه نبوی برگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: خدایا! خدایا! از تو می خواهم که قلب جعفر را بر من متمایل گردانی و مرا از علم او تا حدی که باعث هدایت من به صراط مستقیم تو باشد بهرمند کنی.
بعد با حال اندوه و غصه به خانه ام برگشتم و چون دلم از محبت جعفر مالامال شده بود دیگر پیش "مالک" نمی رفتم و از منزلم هم خارج نمی شدم، مگر برای نماز واجب، تا این که صبرم تمام شد ... . در حالی که سینه ام تنگ شده بود و تحملم به پایان رسیده بود نعلین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد دیدار جعفر را نمودم؛ و این زمانی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم. چون به در خانه اش رسیدم اذن دخول خواستم، پس خادمی که داشتند، بیرون آمد و گفت: چه حاجتی داری؟ گفتم: می خواستم بر شریف سلام کنم. گفت: او در محل نماز خویش به نماز ایستاده، پس من روبروی در منزلش نشستم. مدت زیادی نگذشته بود که خادمی آمد و گفت: داخل بیا به برکت خداوند. من داخل شدم و بر حضرتش سلام کردم. سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند بنشین! خداوند تو را بیامرزد! پس من نشستم. قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کُنیه ات چیست؟
گفتم: ابو عبد الله. حضرت گفتند: خداوند کُنیه ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد، ای ابو عبد الله! سؤالت چیست؟ با خودم گفتم: اگر از این دیدار و سلامی که کردم غیر از این دعای خیر، چیزی نصیبم نشود باز هم بسیار است.
سپس حضرت سر خود را بلند نمود و فرمود: چه می خواهی؟ گفتم: از خدا خواستم که قلب شما را بر من منعطف گرداند و از علم شما به من روزی کند و امیدوارم که خدا آنچه را که از او در باره [حضرت] شریف تقاضا کرده ام اجابت نماید.
فرمود: ای اباعبد الله! علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می گیرید، پس اگر طالب علمی اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست و جو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.
گفتم: ای بزرگوار! فرمود: ای اباعبد الله بگو. گفتم: ای ابا عبد الله حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: سه چیز است:
1. این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.
2. عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است).
3. تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.
پس آنگاه که عبد در آنچه که خدا به او واگذار کرده احساس مالکیتی نداشته باشد، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود و چون عبد مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد دیگر مجال و فرصتی برای خود نمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت. پس اگر خداوند به کسی این سه چیز را عطا کند امر دنیا و ابلیس و مردم برایش سهل و آسان می شود و برای زیاده اندوزی و مفاخرت خواهان مال دنیا نمی شود و آنچه در دست مردم است را برای عزت و برتری طلب نمی کند و روزهای عمر خود را در پی اموری عبث به هدر نمی دهد. این اولین درجه از تقوا است. همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: "آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین نداردند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است".[2]
گفتم: ای ابا عبد الله! مرا توصیه ای کنید. فرمود: تو را به نه چیز توصیه می کنم که این نه چیز، توصیه من به همه مریدان طریق الی الله است و از خدا می خواهم توفیق بکار بستن این توصیه ها را برای تو مرحمت نماید.
سه تای آنها در ریاضت نفس است و سه تا در حلم و بردباری و سه تای دیگر در علم. پس ای "عنوان" آنها را خوب به خاطر بسپار و هرگز در مورد آنها کوتاهی نکن.
"عنوان" گفت، من دل و اندیشه ام را برای دریافت آنچه که حضرت می فرمود خالی کردم. فرمود: اما آن سه چیزی که در مورد ریاضت است، این که مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری؛ چراکه ایجاد حماقت و نادانی می کند. و مخور مگر هنگام گرسنگی و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به یاد آور حدیث رسو ل الله (ص) را که فرمود: آدمی ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است. پس اگر چیزی خوردی و ناگزیر از خوردن بودی یک سوم برای غذا و یک سوم برای نوشیدنی و یک سوم برای تنفس اختصاص ده.
و اما آن سه چیزی که راجع به حلم و بردباری است: پس اگر کسی به تو بگوید: اگر یک کلمه بگوئی ده تا می شنوی به او بگو: اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی شنوی. و کسی که به تو دشنام دهد به وی بگو: اگر در آنچه می گویی صادقی از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگر کاذبی از خدا می خواهم که تو را بیامرزد. و اگر کسی تو را تهدید کند که سخنان بدی در مورد تو خواهم گفت تو به او مژده بده که من در مورد تو با نصیحت و خیر خواهی و مراعات برخورد خواهم نمود.
و اما آن سه تایی که راجع به علم است این که:
آنچه را نمی دانی از علما بپرس و هرگز سؤالی را از باب به لغزش انداختن و امتحان کردن کسی نپرس و هرگز در مورد چیزی طبق رأی و نظر خودت عمل نکن و تا جایی که امکان دارد احتیاط کن و از فتوا دادن بپرهیز همچون ترس از شیر درنده، و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده.
ای ابا عبد الله دیگر از نزد من برخیز که در مورد تو خیر خواهی کردم و سر رشته ذکر مرا مگسل که من نسبت به خودم و اوقاتم حسابگر و سختگیرم و سلام و درود خدا بر کسی باد که از هدایت متابعت کند.
[1] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج1، ص 224، موسسه الوفا، بیروت، 1404هـ ق، متن عربی حدیث: «أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَةِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَةِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[2] قصص، 83.
خوک پستانداری از خانوادهٔ گرازسانان و راستهٔ جفتسمسانان است. خوکها حیواناتی همهچیزخوار هستند که گوشت و شیر آن مورد استفاده قرار میگیرد، ولى در برخی ادیان این حیوان در لیست غذاهاى ممنوع قرار دارد.
چین بزرگترین مصرفکننده گوشت خوک در جهان به شمار میرود
ادیان مختلف دید مثبتی نسبت به خوک ندارند به طوری که در اسلام و یهودیت گوشت خوک حرام است و در دین مسحیت و کتاب انجیل انسانهای شیطان صفت به خوک تشبیه شدهاند.
مدتها این موضوع که چرا در ادیان مختلف خوردن گوشت خوک حرام شده است برای انسانها نامعلوم بود اما با پیشرفت علوم مختلف مشاهده شد خوردن گوشت خوک علاوه بر ایجاد عوارضی بر جسم، روح را نیز تحت تاثیرات سوء قرار میدهد.
آمارها در مورد مصرف گوشت خوک در سطح جهان نشان میدهد در سال ۲۰۰۶ حدود ۱۰۰ میلیون تن گوشت خوک مصرف شده که بیشترین میزان مصرف آن در کشور چین بوده است. به عبارت دیگر کشور چین بزرگترین مصرف کننده گوشت خوک در جهان به شمار میرود.
چرا نباید گوشت خوک بخوریم؟
بهزاد کاظمی قوشچی، کارشناس معاونت غذا و دارو دانشگاه علومپزشکی ارومیه به خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی میگوید: خوک بر خلاف سایر پستانداران همه چیزخوار است و از نظر رفتاری، خوک نماد بیغیرتی به شمار میرود، در اسلام خوردن گوشت خوک و حتی نگهداری خوک حرام است و پوست، مو، ناخن و سایر اعضا و جوارح آن نیز نجس هستند.
وی میگوید: در چهار سوره از قرآن، خوردن گوشت خوک در کنار گوشت مردار و خون بیان شده و به صراحت خوردن آن را حرام اعلام میکند.
کاظمی دلایل علمی نگهداری نکردن خوک و نخوردن گوشت آن را اینطور بیان میکند: نگهداری خوک باعث انتقال آنفلوانزای خوکی به انسان میشود و از آنجایی که گوشت خوک حاوی چربی و سدیم بسیار بالایی است مصرف آن در افراد، احتمال بروز فشار خون و تصلب شرایین را افزایش داده و همچنین منجر به اسهال خونی و یرقان عفونی میشود. خوکها به دلیل زندگی در مکانهای آلوده و تغذیه از انواع مواد کثیف و حتی مدفوع خود، منبع انواع کرمهای مختلف از جمله کرم کدو هستند.
کاظمی می گوید: گوشت خوک موجب انتقال انگلهای بسیار خطرناکی از جمله کرم کدو میشود که در روده انسان جای میگیرد و ورود تخمهای آن به جریان خون، تمام ارگانهای بدن را تحت تاثیر قرار میدهد و از آنجایی که گوشت خوک دیر هضم بوده لذا خوردن آن منجر به مشکلاتی در سیستم گوارشی بدن میشود.
کارشناس معاونت غذا و دارو دانشگاه علومپزشکی ارومیه میافزاید: ورود تخم کرم کدو به مغز باعث کاهش حافظه، به چشم باعث نابینایی و عفونت چشمی و به قلب باعث بروز حملههای قلبی شده و همچنین منجر آسیبهای جدی به کبد میشود.
این متخصص تغذیه در ادامه گفت: انگل "تری شینوز" نیز یکی دیگر از کرمهای موجود در گوشت خوک است که باعث التهاب جداره روده میشود و با پیدایش جوشها و دملهای پراکنده در بدن، دردهای شدید عضلانی و سختی تنفس همراه است. افراد مبتلا به این کرم حتی قدرت تکلم خود را از دست میدهند.
تعدادی از افراد اذعان میکنند اگر خوک را در محیطی کاملاً بهداشتی نگهداری کنند خوردن گوشت آن از لحاظ بهداشتی ضرری ندارد، در حالی که کاظمی میگوید: این گفته علمی نیست، زیرا تحقیقات نشان دادهاند برخی میکروبها مثل انگل "تریشین" در گوشت خوک، هاگهایی تولید میکنند که تا دمای 400 درجه سانتیگراد مقاومت میکنند و با حرارت پخت غذا از بین نمیروند.
کاظمی میگوید: گوشت خوک به دلیل میزان بالای "هیستامین" و "ایمیدازول" منجر به خارش و التهاب پوستی شود. یکی از دلایلی که ممنوع بودن گوشت خوک تاثیری است که بر روی خصایص انسان میگذارد، زیرا امروزه در علوم، تأثیر انواع غذاها بر روح و روان مورد توجه قرار گرفته و مسالهای ثابت شده است.
کاظمی معتقد است: خوک نماد بیغیرتی است و هیچگونه تعصبی بر جفت خود ندارد و از لحاظ جنسی بیقید و بند است. بررسیها نشان میدهند که این خصوصیت خوک با مصرف گوشت آن به انسان نیز منتقل میشود و افرادی که به میزان زیادی گوشت خوک مصرف میکنند به تدریج دچار بی قیدی نسبت به خانواده خود میشوند.
تاثیرات مصرف گوشت خوک بر روح و روان
حجتالاسلام عباسعلی واشیان، عضو هیئت علمی دانشگاه علومپزشکی قم و جامعه المصطفی نیز درباره مصرف گوشت خوک به خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی میگوید: به دلیل فیبرها و بافتهای آلوده در گوشت خوک مصرف آن به دستگاههای مختلف بدن آسیب میرساند، ایجاد کبد چرب یکی از این عوارض به شمار میرود.
وی میافزاید: خوردن گوشت خوک علاوه بر بروز عوارض جسمی، روح و روان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و طبق فرمایش امام صادق(ع) در حرام هیچ شفایی نیست.
خوک 27 بیماری وبایی را به انسان منتقل میکند
علی مهربان، پژوهشگر طب سنتی در گفتوگو با خبرنگار سازمان بسیج جامعه پزشکی مضرات مصرف گوشت خوک را از منظر طب سنتی چنین بیان میکند: مصرف گوشت خوک باعث تولید خلطهای چهارگانه - چهار مایع خون، صفرا، سودا و بلغم- به شدت غلیظ، لزج و بدهضم در بدن شده که باعث به وجود آمدن بیماریهای روانی مانند خودخوری میشود.
وی بروز امراضی مانند سردردهای مزمن و میگرن، ورم پا، درد شدید مفاصل، تیرگی عقل و ذهن، ضعف معده و در نهایت از بین رفتن کرامات انسانی مانند محبت، غیرت و تحمل در مسایل پیش پا افتاده را از جمله مضررات مصرف گوشت خوک بیان میکند.
این پژوهشگر طب سنتی با بیان اینکه خوک به تنهایی 27 بیماری وبایی را به انسان منتقل میکند، میگوید: از جمله بیماریهای ناشی از مصرف گوشت خوک به تصلب شرایین، ضعف هاضمه، عقیمی، التهاب مفاصل، انواع سرطانها، بیماریهای ویروسی مانند آنفولانزا، نیپا، سارس، هاری، ویروس چرکین خوکی، بیماریهای باکتریایی مانند تب مالت، سالمونلا، لیستریا، التهاب پوستی، سل ریوی، گرگرفتگی، ذات الریه، اسهال خونی، کرم امعا و احشا مانند تریشین، کرم کدوی خوکی و اسکاریس و همچنین سرطان و سایر بیماریها هستند.
خلاصه : مضرات مشروبات الکلی از نظر دینی و علمی
یکی از گناهان کبیره از نظر دین اسلام خوردن مشروبات الکلی مییاشد که در این جا به برخی مضرت جسمانی مشروبات الکلی که با طب نوین به اثبات رسیده است اشاره می کنیم :
زیانهای الکل بر مغز و اعصاب :
اثر اصلی عمده و کوتاه مدت الکل بر سیستم اعصاب مرکزی است.
مصرف نوشابه های الکلی در ابتدا موجب نوعی آرامش و رها شدن کاذب و افراطی می گردد. ولی پس از مدتی اثرات واقعی آن از جمله : ناهماهنگی در حرکات عضلات، اختلال در تصمیم گیری آسیب اعمال حرکاتی و مهارتی کندی واکنش و فعالیتهای دماغی و فکری تشدید حالت تهاجمی و پرخاشگری درهم و برهم حرف زدن سوزش قلب پرحرفی دوتا دیدن اشیا و افراد و افزایش ادرار میباشد.
شایع ترین اختلال سیستم عصبی در الکلیسم مزمن آسیب قرنیه و اعصاب چشم است.
2- زیان های الکل بر استخوانها :
بررسی گروهی از پژوهشگران نشان داده است که مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها می شود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.
پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی سبب ضعیف شدن و شکستگی استخوانها میشود و استخوانهای شکسته در طولانی مدت به سختی درمان خواهند شد.
پزشکان می گویند مصرف مشروبات الکلی به تدریج مانع کار بافتهای استخوان ساز میشود و در ظی چند سال استخوانها صدمه می بینند و همچنین مصرف این مشروبات سبب کشیدگی تاندونها می گردد.
کلیه :
یکی از اطبا معروف انگلیس می گوید : اشخاصی که مبتلا به امراض کلیه می شوند 5/87درصد آن به واسطه مشروبات الکلی است. مشروبات الکلی میزان ادرار را زیاد کرده و سبب تورم بعضی اعضا چون شکم و پاها و پلک های چشم می گردد.
گردن :
در اثر استعمال الکل و مخصوصا آب جو گاهی پی گردن زیاد و محتاج به عمل جراحی میگردد.
تاثیر مشروبات الکلی بر کبد :
کسانی که به طور مزمن الکل مصرف می کنند در معرض خطر بالای نارسایی کلیه و کبد هستند moonshine می تواند برای کلیع شما بسیار مضر باشد زیرا حاوی سرب است و این عنصر برای کلیه ها مسمومیت زاست.
از کارهای مهم کبد تجزیه و خنثی کردن سمومی است که به داخل آن راه پیدا میکند اما متاسفانه در برابر سم الکل اثری ندارد و این الکل است که قدرت تحریک خود را روی کبد نیز اعمال می کند.
تاثیر مشروبات الکلی بر گردش خون : متخصصان می گویند الکل به همان شکل خالص، بدون آنکه تغییر ماهیت دهد وارد خون می شود و دستگاه گردش خون در معرض آسیب آن قرار می گیرد. گلبول های سفید خون را که به منزله سربازان مدافع بدن در مقابل میک روب ها نابود می باشند را از بین می برند و هموگلوبین خون را که محتوای آهن می باشد نابود و بدن را دچار کم خونی عجیبی مینماید.
مشروبات الکلی باعث اختلال در هضم غذا :
الکل مواد غذایی را سفت و سخت می سازد چنانچه اگر گوشتی را در مقداری الکل بیاندازیم مانند چرم میشود و در این حالت معلوم است که چه به سر معده می آید به علاوه الکل شیرهای معده را کم و نامرتب و فاسد می سازد و اجازه نمی دهد روی غذا تاثیر کند و غذای هضم نشده سربار معده میماند همچنین الکل اشتها را ازبین می برد.
مشروبات الکلی عامل جنون است، آمار دقیق تیمارستان ها نشان می دهد که تکثر دیوانگان کسانی هستند که سالهای دراز عمر خود را با میخوارگی و مستی بسر برده اند به موجب یک آمار در یک خانواده در آمریکا هفت نفرشان ابله و احمق بودند که پدر و مادرشان الکلی بوده اند.
دکتر پارکر که یکی از دکترهای مشهور نیویورک به شمار می رود گفته است که نصف حوادث دیوانگی و سفاهت به واسطه مشروبات است.
طبق آماری که در سال 1902 میلادی در انگلستان گرفته شده بود افرادی که در اثر خوردن مشروبات الکلی مبتلا به جنون و دیوانگی گردیده اند به این ترتیب است :
2249 نفر مرد و 976 نفر زن.
طبق تحقیقات در انگلستان دانشمندانبه این نتیجه رسیده اند که تقریبا 95 درصد از دیوانگی افراد جامعه در انگلیس به علت اعتیاد به الکل است. (البته ذکر این نکته به جاست که در دین مبین اسلام حتی خوردن یک جرعه شراب هم حرام میباشد)
اما رضا (علیه السلام)فرمودند : خدای عزوجل شراب را حرام فرمود : زیرا شراب تباهی می آورد، عقل شرابخواران را دگر گون می سازد و آنان را به انکار خداوند عزوجل و دروغ و تهمت بستن به او و پیامبرش وا می دارد و دیگر اعمالی چون تبهکاری و قتل که از شرابخواران سر می زند.
ضررهای مشروب بر سایر اعضا :
مشروب نه تنها دستگاه گردش خون بلکه تمام اعضا بدن را به افت الکل دچار می کند و شراب خوار را به سو هاضمه ، تشنج معده، شکم درد، و استفراغ و آسیب معده و ضایعات نوسوج مغزی و ناراحتی های قلبی از جمله اریتمی و تاکیکاردی، گرفتار می کند. پزوهشگران می گویند مصرف زیاد الکل موجب فلج شدن فعالیتهای مغزی و دستگاه تنفس و در نتیجه مرگ می گردد.
مضرات مشروب بر نوزاد و جنین
امروزه آمار نشان می دهد مرگ کودکانی که والدین آنها مشروبات الکلی می نوشند بیشتر از سایر کودکان است که بر اثر سایر امراض از بین می روند و اطفالی که از پدران شراب خوار به وجود می آیند غالبا ضعیف علیل و غالبا به تشنج های شدید مبتلایند و قدرت دفاعی آنها در مبارزه با مشکلات زندگی ناچیز است و در برابر عفونت های مختلف بسیار حساسند، نقص بدنی انحراف ستون فقرات کر و لالی عوارض ناشی از غده تیروئید و همچنین ضایعات مغزی مانند عقب ماندگی رشد نکردن ماهیچه ها دیوانگی های حاد و غیره در آنان فراوان دیده می شود.
قال رسول الله (ص ): الخمر ام الخبائب (21)
مردى به على (ع ) گفت به نظر شما معصیت شراب خورى از زنا و دزدى بیشتر است ؟ فرمود آرى ، زیرا زناکار ممکن است به همین گناه اکتفا کند، خود را بگناه دیگر آلوده نسازد ولى شراب خوار با آنکه به یک گناه آلوده شده به گناهان دیگرى نیز مانند زنا، دزدى ، آدم کشى و ترک نماز.... آلوده خواهد شد.
قیل لامیر المومنین (ع ) انک تزعم ان شرب الخمر اشد من الزنا و السرقة ؟ فقال (ع ) نعم ، ان صاحب الزنا لعله لا یعدوه الى غیره و ان شارب الخمر اذا شرب الخمر زنى و سرق و قتل النفس التى حرم الله عزوجل و ترک الصلوة (22)
زیانهاى شراب منحصر به جنبه هاى بهداشتى نیست بلکه از جنبه هاى معنوى و اجتماعى قابل توجه است .
مردى از امام پنجم (ع ) علت حرام شدن شراب را سؤ ال مى کرد. آنحضرت اینطور فرمودند:
ان مدمن الخمر کعابد و ثن و یورثه الارتعاش ، و یهدم مروءته ، و تحمله على التجسر على المحارم ، منسفک الدماء و رکوب الزنا، حتى لایومن اذا سکر ان یثبت على حرمه ، وهو لا یعقل ذلک ، و الخمر لا تزید شاربها الا کل شر(23)
دائم الخمر مانند بت پرست است شراب برایش رعشه بدن پدید مى آورد، مردانگى و انصاف و مروتش را نابود مى کند تشراب است که که شراب خوار را وادار بر جسارت بر نزدیکان و اقوام و خویشان و خون ریزى و زنا مینماید حتى از زناى با محارم ایمن نمى تواند بود او پس از مستى این کار را بى توجهانجام مى دهد و خلاصه شراب وادار کننده به هر نوع شر و اعمال ضد انسانى است .
در این روایت به یک قسمت از ضررهاى الک از نظر جنبه هاى جسمانى ، اخلاقى ، و اجتماعى تصریح شده است دانشمندان تعداد امراضى را که عامل اصلى آنها شراب و عرق است تقریبا11 نوع شمرده اند.
1 - امراض معدى :
الف - ((گاستریت )) ساده و مزمن که بالاخره به ضعف و نابودى قوا منجر مى شود.
ب - ((فلگمن معده ))
ج - ((انتتریت )) سخت و اغلب ((اسفلگیت )) دل دردهاى مختلف و درد معده که بیشتر در وقت اعتیاد به وقوع مى رسد و درد دل هاى دایمى اثر دیگر آن در معده اتساع معدى است که گاهى چنان این عضو را بزرگ مى کند که مانند کیسه اى شده و پنج برابر موقع عادى گنجایش پیدا میکند یعنى ممکن است ده تا 12 لیتر آب بیشتر جا بگیرد.
بطور کلى الکل باعث التهاب جهاز هاضمه مى شود، در روده ها نیز تاءثیر سخت نمود، باعث خراشیدگى جدار آنها، و دفع خون ، و ضعیف ساختن قوا میشود، و بالاخره اسهال سخت تولید مى کند، و گاهى نیز یبوست مى آورد در اثر استعمال نوشابه((قولون )) (روده بزرگ ) لطمه دیده ، یبوست و لینت پشت سر هم به وجود مى آورد.
الکل زبان را ضخیم و سخت مى کند و سلولهاى مخصوص ذائقه را ضعیف و بالاخره محو مى نماید، بطوریکه شخص دائم الخمر دیگر طعم غذاها را درست حس نمى کند، و این خود یکى از علل بى اشتهایى در شخص الکى مى باشد و بیشتر از همه باعث خرابى دستگاه هاضمه مى شود.
الکل ، شیره هاى دهان (بزاق ) و شیره هاى معدى و سایر شیره هاى بدن را کم کرده از بین مى برد.
2 - امراض دستگاه تنفس
الکل از بزرگترین علل ابتلاى به مرض سل ، مى باشد ریه ها در اثر الکل تورم یافته ؛ لکه هاى بنفش یا سفیدى روى آنها ظاهر مى گردد، و لخته هاى خون در خلط شرابخوار ظاهر میشود که نتیجه خرابى ریه است ، شرابخوار هر صبح در رختخواب مدتى سرفه مى کند خود مى اندازد و گاهى لخته هاى خون یا صفراء به حال تهوع از دهانش بیرون مى آید و بدون استثنا در اشخاص الکلى عمل تنفس سخت و پر زحمت است .
3 - گردش خون
در اثر شراب مواد اصلى خون از جمله فیبرین و گلبولهاى قرمز و غیره خیلى کم شده و از دست رفته ، مایع خون ، آهکى و خراب شده است ، چون خون فاسد شود کلیه بدن دچار اختلال و کم غذایى و ضعف مى گردد، گلبولهاى سرخ و سفید را از بین برده شخص را آماده براى سکته مى نماید.
هر نوع نوشابه الکلى ؛ از جمله آبجون ، رگها را سخت و شکننده مى کند و مرونت یا ارتجاع آنها را از دست مى دهد و موجب مى شود در در اثر جزئى فشار مانند عصبانیت ، کار زیاد، سرما، یا گرماى فوق العاده پاره شده و سکته ناقص یا کامل بوجودآورد؛ عروق در اثر الکل ، تصلب و شریان ، تکلس پیدا مى کند.
4 - امراض قلب
در نتیجه خرابى خون ، عمل قلب مختل شده کم کم چربى و پیه دور آنرا مى گیرد، و آن را سنگین و بزرگ مى کند، و چونقلب در حین ضربان ، با قوت حرکت مى کند سنگینى مزبور موجب کندى حرکت و نامرتبى مى گردد، و روى این اصل نبض اشخاص الکلى ، آهسته و نامرتب مى زند.
5 - بیماریهاى عصبى
الکل وضع اعصاب را فلج مى سازد اعصاب آخذ، و محرکه ضعیف شده ، فلج و رعشه پیدا مى کند، در تمام بدن حالت خارشى به وجود مى آید و الکى بدون سبب احساس حرارت مى کند، بدنش مخصوصا دستها و سر، مى لرزد سخنش نامفهوم و بى معنى مى شود، و علائم روحى ، عصبانیت ، حالت قیافه حیوانى ، ترس و سردرد، در او به وجود مى آید.
در اثر ضعیف شدن اعصاب ، در معرض برخى امراض عصبى ، واقع مى شود، و راه براى سکته و خونریزى باز مى گردد.
الکل در اثر داخل کردن ((اسید اوریک )) در خون تولید درد اعصاب و رماتیسم مى کند.
اهل بیت چه کسانی هستند؟
مجموعه: متفرقه دینی
در سخنان رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام، کلمات اهل بیت، عترت، آل محمد و قربی، آل رسول زیاد به چشم میخورد. اکنون باید دید اینان کیستند و چه خصوصیاتی دارند.
اهل بیت همچون کشتی نوح
رسول خدا بارها سخن از اهل بیت و عترت خود به میان آورده و راجع به آنها فضائلی را بیان فرموده است، از آن جمله:
ابوذر میگوید روزی پیامبر فرمود:«. . . مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است. هر کس به این کشتی سوار شود، نجات مییابد و هر کس نپذیرد، غرق میشود.»
و نیز فرمود:«اهل بیت مرا مانند سر بدانید نسبت به بدن، و مانند دو چشم نسبت به سر؛ چون بدن بدون سر راه نجات نمییابد و سر بدون چشم هدایت نمیگردد.»
و نیز در حدیث متواتر دیگری آمده است که رسول خدا فرمود:«من در بین شما دو چیز گرانبها و پرارزش باقی میگذارم: یکی کتاب خدا، قرآن، که ریسمانی است از آسمان به زمین، و دیگری عترت (اهل بیت) من. آگاه باشید که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیگردند تا در روز قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند. ای مردم، به کتاب خدا چنگ بزنید چرا که در آن هدایت و نور است، و شما را در مورد اهل بیتم سفارش میکنم.» و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
اهل بیت (عترت) پیامبر چه کسانی هستند؟
ابن عباس میگوید:
روزی رسول خدا برای ما خطبهای خواند و فرمود:«. . . ای گروه مردم! اهل بیت من اقوام نزدیک من و فرزندانم هستند. آنها گوشت و خون منند. از شما در روز قیامت درباره آنها سؤال میشود. بدانید که با آنها چه رفتاری خواهید داشت. هر کس آنها را آزار کند مرا آزار کرده و هر کس به آنها ستم کند به من ستم کرده است. یاری آنها یاری من و عزّت آنها عزّت من است. هر کس «هدایت» را از غیر آنها طلب کند، مرا تکذیب کرده است. از خدا بترسید، که هر کس با آنها دشمنی کند من با او دشمنم و هر کس را که من دشمن او باشم وای بر او!»
آل محمد در تفسیر فخر رازی
فخر رازی یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن است که در کتاب تفسیرش میگوید:«آل محمد یعنی کسانی که بیشترین تعلّق را به رسول خدا دارند و شکی نیست که علی و فاطمه و حسن و حسین به او از سایرین نزدیکترند. و این امری بسیار معلوم و متواتر است که آنها آل محمدند. اگر کسی بگوید آل محمد بستگان پیامبرند، باز هم آن چهار نفر خواهند بود. و اگر کسی بگوید آل محمد امّت پیامبرند، باز هم آن چهار نفر آل محمد هستند. پس در هر حال، علی و فاطمه و حسن و حسین، آل محمد هستند.»
قربی در تفسیر بیضاوی
و نیز بیضاوی در تفسیر خود این روایت را آورده است که:
رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود : « قل لا أسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی » _سوره شوری، آیه 23_ (بگو من هیچ اجری برای رسالتم از شما نمیخواهم، مگر محبّت و مودّت نسبت به خاندانم.»
ابن عباس می گوید:« وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا عرض کردم:« منظور از خاندان شما چه کسانی هستند که خداوند دوستی آنها را بر ما واجب کرده است؟»
پیامبر فرمود:« علی و فاطمه و فرزندان آنها »
و این جواب را سه بار تکرار فرمود.
عترت پیامبر
و نیز امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که روزی رسول خدا فرمود:«من از میان شما میروم و دو چیز ارزشمند در بین شما باقی میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم.»
در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و پرسید:«یا رسول الله! عترت شما کیانند؟»
رسول خدا فرمود:«علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی است که قیام خواهد نمود.»
............................................................
منابع:
بحار الانوار، ج 23، باب 7، ص 104 تا 166.
بحار الانوار، ج 23، باب 13، ص 228 تا 253.
بحار الانوار، ج 25، باب 6، ص 212 تا 236.
کارناوال | راهنمای سفر
در میان ما ایرانیان ازدواج و آداب و رسوم آن یکی از بهترین و با ارزشترین مراسم است و در هر نقطه از این سرزمین آداب و سنن متفاوتی را در میان اقوام مختلف خواهیم دید. بر خلاف شهرهای بزرگ که روز به روز ازدواج و شادی و سرور آن کمرنگ می شود و تنها تجملات و زرق و برق بی فایده آن افزون می شود، در میان اقوام اصیل ایرانی همچون بختیاری ها، به جوانب اصلی و مهم این پیوند توجه می شود و برای آغازی شیرین و فرجامی نیکو تمامی افراد طایفه تلاش می کنند و خود را در این بزم سهیم می دانند.
از این رو کارناوال به میان اقوم بختیاری می رود برای همراهان از مراسم ازدواج در این طایفه می گوید. مراسمی که سراسر با تعاون و یاری افراد طایفه برگزار می شود و همه افراد خود را در برگزاری آن سهیم می دانند و اجازه تحمل سختی و فشار مالی و روحی را به پسر و دختر جوان نمی دهند تا بتوانند زندگی شیرین و بادوامی را آغاز کنند.
با کارناوال همراه شوید در این سفر شاد و لذت بخش...
( متاسفانه به دلیل کمبود منابع برای این مطلب در بعضی از قسمتها از تصاویری استفاده شده که به طور کامل مربوط به عنوان آن نمی باشد، پیش از ورد به ادامه مطلب پوزش ما را بپذیرید. )
دنیای بختیاری ها، دنیایی با رنگ های شاد و صدای سرنا و ساز و دهل است.
مردمانی اصیل با زبانی شیرین، موسیقی جان نواز و فرهنگی غنی و...
مردمانی که باید به حضورشان در این سرزمین بالید؛ چرا که شیرزنان و غیورمردانش همیشه و در همه حال از این آب و خاک، با اقتدار و صلابت دفاع کردند .
آداب و رسوم این قوم بزرگ و عزیز ایرانی، بسیار جالب و تماشایی است که ریشه اقلیم و افکار و اعتقادات آنان دارد.
ازدواج نیز سنتی پسندیده در میان تمامی اقوام است که در اجرای مراسم آن همه با هم حضوری تماشایی و موثر دارند. بختیاری ها در اجرای مراسم ازدواج مانند دیگر مراسم بسیار هماهنگ و همراه هستند و در این شادی بزرگ همه ایل شرکت می کنند.
همراهمان باشید تا در ادامه با آداب و رسوم مراسم ازدواج بختیاری ها آشنا شویم.
در این جشن با رقص قوم بختیاری نیز آشنا شویم.
بختیاری ها در واقع لر هستند که به گویش بختیاری صحبت می کنند. ایل بختیاری به دو شاخه ی هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم میشوند.
این قوم کوچ رو هستند که البته امروزه بسیاری از آن ها یکجانشین شده اند. دشت های خوزستان محلی است که کوچ روهای بختیاری تابستان را در آنجا می گذرانند و زمستان به بخش های غربی چهارمحال و بختیاری می روند.
این ایل هم مانند دیگر اقوام و مردمان آداب و رسومی خاص خودشان دارند ، یکی از این آداب و رسوم را می توان در مراسم ازدواج آن ها دید.
رسم و رسومات منحصر به فردی که از فرهنگ بر می خیزد و دانستن آن ها خالی از لطف نیست.
پیش از مطالعه آداب و رسوم ازدواج با نحوه انتخاب همسر در میان قوم بختیاری آشنا شویم.
در هر قوم و طایفه ای، ازدواج و آداب و رسوم آن، از بهترین و زیباترین سنت های آن هاست.
در میان بختیاری ها نیز ازدواج، مراسم و آداب خاص خود را دارد. نقش والدین در این امر بسیار مهم و پررنگ است و درواقع انتخاب کننده اصلی آنها هستند.
انتخاب همسر در میان بختیاری ها به 5 شیوه صورت می گیرد که در ادامه به آن می پردازیم...
هر گاه دختر و پسری تقریبا در یک زمان با هم به دنیا بیایند، والدین بند ناف دختر را به نام پسری که همزمان با او متولد شده می برند تا در زمان بلوغ به عقد هم درآیند. این انتخاب سرنوشت دختر و پسر را از همان بدو تولد توسط والدین مشخص می کنند و آن ها دیگر نمی توانند اعتراضی کنند و باید به این امر تن دهند حتی اگر میل باطنی آن ها به این ازدواج نباشد.
در هنگام نزاع میان دو طایفه بختیاری، اگر کسی کشته می شد؛ بزرگان برای جلوگیری از ادامه این خون و خونریزی، به صحبت و مذاکره می پرداختند وبرای نزدیک شدن دو طایفه، نزدیکترین دختر به قاتل را به عقد پسری از از خانواده مقتول در می آوردند و این وصلت را "خون بس" می نامیدند.
اگر در خانواده عروس و داماد دختر و پسر جوانی وجود داشت، به میل خود آنها، داماد خواهر خود را به عقد آن پسر در می آورد و یا بالعکس. و به این نوع ازدواج گا به گا می گفتند و پیوندی محکم بود در میان انواع دیگر ازدواج در میان بختیاری ها.
از ریشه دارترین انواع ازدواج در این ایل می باشد. این ایل، معمولا برای دخترها و پسرهایشان همراه و همسری از ایل خود برمی گزینند و به ندرت پسر یا دختری بختیاری با غیر بختیاری ازدواج می کند. بیشتر ازدواج ها فامیلی صورت می گیرد و پسر جوانی که قصد ازدواج داشته و دختری در اقوام داشتند، نمیبایست از قوم دیگر یا یک دختر غریبه را نامزد کند.
در واقع پدر و مادر پسر انتخاب می کنند که او با کدام دختر ازدواج کند. والدین پسر درباره دختری که مناسب می دانند با بزرگان و اقوام خود مشورت کرده و بزرگانی را از میان خود به کدخدایی(خواستگاری) دختر می فرستند واگر آن ها پاسخ مثبت بگیرند، یار دیگر با تحفه (لباس و انگشتر و حنا) به خانه دختر می روند.
اگر پسری از کودکی در خانواده ای کار می کرد و امین صاحبخانه بود، او را شریک یا هم بهر می گفتند و اگر این شخص در جوانی به دختر صاحبخانه خود علاقه مند میشد، پدر دختر بدون گرفتن شیربها یا مهریه و ... دخترش را به عقد او در می آورد.
پیش از هرچیز خانواده دختر باید بدانند که فردی قصد خواستگاری کردن از دخترشان را دارد، این اطلاع رسانی از خواستگار به خانواده دختر را گوش وَرداری می گویند.
در ازدواج های فامیلی خواستگاری توسط پدر ومادربزرگ صورت می گیرد و اگر خواستگار غریبه باشد یکی از بانوان فامیل وظیفه گوش ورداری را البته به صورت مخفیانه به عهده گرفته و نزد پدر و مادر دختر می آید، آن ها اگر جوابشان مثبت بود، اجازه می دهند تا خانواده پسر برای خواستگاری و آداب آن اقدام کند.
برای گرفتن پاسخ مثبت از پدر دختر، اقوام داماد هدیه ای که اغلب یک راس قاطر را به خانه دختر می برند و اگر این هدیه را دختر و خانواده اش بپذیرند به معنی قبول درخواست آنهاست و می توانند به خواستگاری دختر بروند. هدیه زون کشون را پس از عروسی به عروس می دهند. پارچه ای هم به عنوان هدیه به عروس می دهند که به آن "بِلِکه بندون" گفته می شود.
بعد از آن که خانواده عروس اجازه دادند، با توجه به تقویم ماه های قمری، ایام هفته، ستارهٔ سعد ونحس، عدم تداخل با ایام سوگواری ونیزعزادار نبودن طرفین، روز خوبی را برای بله برون انتخاب می کنند و به خانواده عروس خبر می دهند. در آن روز داماد به همراه خانواده و اقوام با شادی و نواختن ساز و دهل و خواندن آوازی به نام "دوالالی " به سمت خانه عروس راهی می شوند. بختیاری ها برای بزرگان طایفه احترامی قابل توجه قائلند و در این راه بزرگان طایفه بر اسب سوارند و بقیه پای پیاده می آیند. خانواده داماد برای خانواده عروس وسایل پذیرایی و چندین راس گوسفند پیشکش می برند.
در این مراسم خانواده ها راجع به رسم و رسومات و مهریه و شیربها و ... با هم صحبت می کنند و به نتیجه می رسند. پس از آنکه حاضرین با هم توافق کردند، داماد به خدمت پدر عروس می رود و دست وی رو می بوسد که به این عمل دست بوسون می گویند.
صورت جلسه ای را مبنی بر توافقات می نویسند و شناسنامه دختر را به یکی از افراد معتمد در مجلس می سپارند تا در روز عقد از وی تحویل گیرند.
برخی از طوایف در انتهای مراسم قندی را به نیت شیرین زندگی عروس و داماد می شکنند که به آن قند اِشکنون می گویند.
دوالالی
ترانه هایی که به مناسبت مراسم ازدواج خوانده می شود دوالالی می گویند که از دو کلمه " دُوا " به معنی داماد و" لالْ " یعنی عروسک تشکیل شده و "ی " آخر یای نسبت است و ترجمه روان این کلمه عروس دامادی می شود.
در کل شعرها و نغمه هایی که در این مراسم خوانده می شوند ، هر کدام معنا و مفهوم خاص خودشان را دارند و برگرفته از آداب و سنن ازدواج بختیاری ها است.
هی هم اویذیم هم اویذیم های گل، آهای گل
هی مگوهین دیر آمــــــــــــذین، آهای گل
هی پل بونذین پل بونـدین های گل، آهای گل
هی چوانار تـــــــــرکه فلــــوس، آهای گل
هی تا بیاهه بگذرده های گــــــل، آهای گل
هی آقا دوا با عــــــــــــــــروس، آهای گل
در گذشته وقتی دختر و پسر را باهم نامزد می کردند، داماد برای سر زدن و دیدن همسرش باید با دستی پر به سمت خانه پدر دختر می رفت و باید تحفه ای مثل پارچه، طلا، نقره و... را برای او می برد.
پیش از عید نوروز هم ماد و خواهر داماد "آش عیدی" که غذایی از گوشت و برنج بود به خانه ی عروس می بردند.
در طول دوره نامزدی، دختر شروع می کند به بافتن یک قالی برای جهیزیه خود و تمام تلاش و دقتش را در بافت این قالیچه به کار می برد؛ چون این قالی نشان از سلیقه و هنر عروس دارد.
همه دختران بختیاری، در قالی بافی مهارت دارند و توانایی خود را در بافت فالیچه عروسی خود به زیبایی نشان می دهند.
مانند بقیه شهرهای ایران بعد از نامزدی، دختر و پسر باید با هم عقد کنند. در این مراسم صدای نواختن نوازندگان محلی با ساز و دهل و سرنا حال و هوایی خاص به مراسم می بخشد و زنان دستمال بازی و زنان چوب بازی می کنند و هرکس شادی خود را به نوبه خود نشان می دهد. برای آشنایی با موسیقی و رفص بختاری این مطلب را از دست ندهید : رقص قوم بختیاری
تمامی بزرگان و اقوام دو طرف در این جشن شرکت می کنند. سفره عقدی ساده و بی ریا که داخل آن یک جلد قرآن مجید، آینه و شمعدان، ظرفی آب، نان و پنیر و سبزی، یک ظرف عسل و تخم مرغ محلی و... می گذارند و همه دورتا دور سفره منتظر شنیدن بله از عروس هستند.
هنگامی که عاقد صیغه عقد را می خواند عروس قبل از گفتن "بله" زیر زونی میگیرد و پس از دریافت آن، بله را می گوید. زیرزونی رسم جالبی است که این روزها در بین بیشتر ایرانی ها مرسوم است.
(مراسم عقد و عروسی معمولا در عشایر باهم صورت می گیرد).
بختیاری ها بسیار با هم متحدند و در امورات به هم کمک می کنند. چند روزی مانده به روز عروسی، جوانان طایفه برای تهیه سوخت مایحتاج پخت غذای عروسی به کوه و صحرا می روند تا هیزم تهیه کنند. جوانان داوطلب علاوه بر هیزم، برای داماد از گله داران ماست و دوغ و کره و... می گیرند.
عروس بختیاری از خانه پدر با خود مقداری وسایل زنانه و لوازم زندگی می برد. از پدر خود یک راس قاطر یا مادیان گرفته و برخی ماده گاوی به دخترشان نیز می دهند .از لوازمی که عروس همراه خود می بر یک عدد بادیه مسی است برای استحمام.
خانواده داماد روز قبل از عروسی به خانه پدر دختر بارو بنشن می فرستند و به آن "باروزی" می گویند.
صبح روز عروسی نیز داماد در میان طایفه خود به جمع آوری "اوزی " پرداخته؛ اوزی کمک اقوام و بستگان برای شروع زندگی دو جوان است که اغلب گوسفند و بز هدیه می کردند و پس از آن اقوام داماد با پایکوبی و شادی به سمت خانه عروسشان می روند و دختران و زنان طایفه آواز "دوالایی" می خوانند قبل زا آنکه به خانه عروس رسند. خانواده عروس که منتظر میهمانان خود هستند با شنیدن صدای توشمال ها(نوازنده ها) به پیشواز خانواده داماد می آیند و آن ها را به خانه هدایت می کنند.
شادی و سرور این قوم در هنگام مراسم ازدواج، چند روزی طول می کشد و در این جشن مراسم جالبی دارند و تمام طایفه در این مراسم شرکت می کنند پسرها ترکه بازی و سوارکاری می کند. تا پیش از وقت ناهار رقص های محلی و بازی های سنتی قومشان را باهم اجرا می کنند و در این جشن سنگ تمام می گذارند.
پیش از حرکت عروس و سوار شدن او بر اسب، مقداری قند داخل یک پارچه می گذارند و آن را توسط برادر عروس به کمر عروس می بندند و عروس را براسب می کنند و جلوی عروس به نیت اینکه فرزند اولش پسر باشد ، پسر بچه ای 8-9 ساله را می نشانند.
در میان راه داماد حرکات مخصوص خود را برروی اسب اجرا می کند برای مراسم جذاب سراندازی آماده می شود.
سواربازی و مراسم سراندازی داماد مراسمی است که شور و هیجان خاصی دارد. برای این مراسم بهترین اسب موجود در طایفه را برای داماد آماده می کنند تا پیروز میدان باشد.
داماد که سوار بر اسب است با اسب سواران همراه خود به نزدیکی عروس که او نیز سوار بر اسب است می آیند.
سواران به دو گروه تقسیم می شوند و گروهی به نزد عروس و گروهی دیگر نزد داماد می روند. عروس پارچه ای بر دست دارد و بالای سر نگه می دارد و به همراه سورارن گروه خود به سمت خانه داماد می رود، داماد نیز به دنبالشان و باید دستمال را از دست عروس برباید. داماد در این میدان با اسب خود تاخت و تاز می کند و مردم را با حرکات نمایشی خود به وجد می آورد و با مهارت دستمال در دست عروس را از وی میگیرد و فرار می کند. سواران همراه عروس به دنبال او می روند تا دستمال عروس را پس بگیرند. اما همراهان عروس راه را براو می بندند؛ اما داماد باید اینجا خود را نشان دهد و راه خود را باز کند و پیش طایفه خود و همسرش اعتبار کسب کند.
در میان راه حرکت عروس، چوپانانی که در مسیر حضور دارند، قوچی را به نیت فرزند پسر برای عروس به جلوی عروس می آورند و داماد با بکب از وابستگانش به چوپان هدیه یا وجه نقدی را تقدیم می کنند.
برای بردن عروس یه خانه بخت، جلوی عروس سواران تیرانداری می کنند و حرکات نمایشی با اسب اجرا می کنند و با نواختن و خواندن نواهای شادی او را به منزل همسرش می رسانند.
عروس به خانه داماد می رسد؛ اما از رفتن به داخل خانه خودداری می کند، در این مرحله خانواده داماد باید خلعتی را که معمولا گوسفند یا بره ای است را باید به عروس پیشکش کند تا وی وارد منزل داماد شود.
گوسفندی را جلوی پای عروس قربان می کنند و باید برای شگون و خیر وبرکت خون حیوان کفش عروس را رنگین کند.
به این مراسم گِرزَنون می گویند.
حجله یا چادری سفید را به نیت سفید بختی برای عروس تدارک می بینند و آتشی را درکنار چادر است که عروس باید گرد آن بچرخد و داماد که کنار آتش دیگری ایستاده و در دستمالی هفت تخم مرغ گذاشته و آن را بر سر عروس و همراهانش می ریزد و بعد با همسرش وارد حجله می شود.
اینجا ساقدوش داماد پدرش می باشد و در حجله عروس و داماد را دست به دست هم می دهد.
بعد از پذیرایی و صرف ناهار یا شام، نوبت مراسم روگشون است که عروس برای اولین بار صورت خود را به میهمانان نشان میدهد و بهمین علت به آن ری گشون یا روگشون می گویند. پس از آن میهمانان با توجه به استطاعت خود هدیه ای را به عروس می بخشند و عروس نیز در جواب این محبت هدیه ی را به آنها می دهد. اگر هدیه را مردی تقدیم کند، وی از عروس یک جفت جوراب و یک دستمال مردانه می گیرد؛ و اگر بانو باشد، عروس به او جوراب و روسری هدیه می کند.
فردای شب عروسی خانواده دختر، غذایی را تهیه و تدارک دیده و به سمت خانه داماد می روند و غذا را تقدیم می کنند تا در خانه داماد صرف شود و به آن آش بردگونی می گویند.
اقوام عروس و داماد پس از گذشت چند شب از عروسی، آنها را صرف شام یا ناهار دعوت کرده و هدیه ای را بنا بر وسع مالی خود به زوج تازه می دهند و ازین پس زندگی مشترک زوج جوان آغاز می شود
تا به حال به مراسم عروسی بختیاری ها دعوت شده اید؟ نظرتان را راجع به مراسم عروسی های سنتی با ما در میان بگذارید.